⚘﷽⚘
مجتبی خیلی به شهدا ارادت داشت و در مراسم و یادواره های شهدا شركت فعال داشت.
همین یك سال پیش مجتبی در مأموریتی 9 روزه بود كه قرار شد در همدان یادواره شهدا برگزار شود.
بلافاصله بعد از اینكه از مأموریت بازگشت به كمك دوستانش رفت تا یادواره را برگزار كنند. وقتی بحث شهدا پیش می آمد شبانه روز فعالیت كرد و خستگی را نمی فهمید و به قولی خستگی ناپذیر می شد.
او از كار كردن برای شهدا لذت می برد.
یك بار به مجتبی گله كردم كه ما هم هستیم. به محض رسیدن، رفتید سراغ یادواره! اصلاً در خانه حضور ندارید.
مجتبی خندید و گفت شرمنده ام، به خاطر شهدا تحمل كن.
بعد گفت شهدا بیشتر از این ها گردن ما حق دارند.
اگر اعتراض كنی اجرت از بین می رود خانمم. حالا وقتی آن روزها را مرور می كنم و به یاد حرف های مجتبی می افتم با خودم می گویم مجتبی مزد همه زحمت و جهاد و اخلاصش را از شهدا گرفت.
شهدا مزد مجاهدت همسرم را به خوبی دادند.
راوی:همسرشهیدمدافعحرم
#شهید #مجتبیکرمی
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#خاطرات_شهید🕊
اهلبیت را از جان و دݪ میخواست، اما سر و سری داشت با حضرتزهرا(س).. نام مادر ازدهانش نمیافتاد، آنقدر یازهرا یازهرا میگفت که شده بود ملڪه ذهنش..
وقتی ترکش خورد همین ذکر روی لبهایش بود لحظههای آخر هم یازهرا گفت خندید و #شهید شد..
#شهیدعبدالمجیدسپاسی