•🌈•
#شہـیداززبـانهمـسر
اولیندیدارما درکتابخـانۂدانشکدۂ روانشناسےبود.
#رضـا آمدهبود کتابـےرا بہ امانت بگیرد و منرامےبیند.مندانشـجوروانشناسے بودم و #رضـا دانشجوسالدوم رشتۂالکـترونیک بود.
مدتے بعد وےخانوادهٔخود را بہ دانشگاه آورد و پس ازگفتوگویـےکوتاه با خواهرشہـید دردانشگاه،براے #خواستگـارے بہ منزلمان آمدند و سـرانجام زندگےما با یک ازدواج دانشجویـےساده آغازشد.💞
زمانےکہ ما ازدواج کردیم،#رضـا تامدتها دانشجوبود.اعتقادات همسرم وبہخصوص پاےبندے وے براےخواندن #نمازاولوقت مہـمترین معیارمن براےازدواجبود.
ایمـان#رضـا باعثشد تابااطـمینان وےرا انتخابکنم.
سال۱۳۸۰بودکہازدواجکردیم.
#رضـا تااسفندسال۱۳۸۲ کہپاسدارشود،بیکاربود.
#آقـارضـا بسیارراستگوودرستکاربود.
بہنحوےکہ طے۱۲سال زندگےمشترک هیچگاه از وے #دروغ نشنیدم.
احترام ویژهاے براے#پدرومادر قائـل بود و همیشہ بہمن و بچہها احترام بہ والدین را تاکیدمےکرد.
#رضـا علاقۂبسیارےبہ#حضرتآقا داشت.💚
هرکجا کہ مےرفت،هدیہ براےمن تصویرے از حضرتآقامےآورد.آخرین مرتبہ گفت:
«اینباربہـترین هدیہرابرایت آوردم».
کہچہـارتصویرسہبعدےازحضرتآقابود.
تمامتلاشخودرا مےکردم کہ هیچگاه مانع #رضـا نباشم.
#سوریہ تنہـا یکےازاین موارداست.ما درتمامسفرها،حتےبراے#مـاهعسل پدرومادر #رضـا را باخود میبردیم.سہسال درکنارآنہـا زندگےکردیم.
#آقـارضـا حتےبراےخریدهاےکوچک خودرا ملزم مےکردکہ پدرومادرش رابیاورد؛ومن هیچگاه کوچکترین ناراحتےرا بروزندادم.چراکہ نمےخواستم مانعخیرباشم و #رضـا درپیشگاهخدا پاسخگوباشد.
خوشـحالهستم کہخداچنین صبرےرا بہ من هدیہنمودهاست.
مطمئناً #شہـادتآرزوےرضـابود.
آخرین نیمۂشعبانےکہ کنارهمبودیم،بچہهارا صداکردم کہ بیایند دعـاکنیم.
امشب،هرکس هرجایـےدعاکند،برآورده مےشود.
بچہهادعا کردند کہ ماشینکنترلےبزرگے داشتہباشند.وقتےاز #رضـا پرسیدم"شما چہدعایـےکردید؟"،خندید و چیزےنگفت.
مےدانست اگـرازآرزوےخود بگوید،ما آرزوهاےخودرا ازدست مےدهیم.
#وجـودهمۂمابستہبہوجودرضـابود.💔
"یادشونباذڪر#صلوات"
•☘•
•| @yaraneakharozamany |•
•🌈•
#شہـیداززبـانهمـسر
نسبتفامیلےباهمداشتیم.پسرعموےبندهبود.کہ در۲۹دےماهسال۹۴پیشنہاد ازدواج داد و ماهم روےپیشنہادش فکرکردیم.🙂
اصلاانتظارنداشتم دراینسن ازدواج کنم ولےوقتے بہ خواستگارےام آمد،متعجبشدم اما خصوصیاتےکہ در ذهنمن بود، #عبـاس همۂآنرا داشت.😌
ومہمترینشرطم این بود کہ همسـر آیندهام درتہـران باشد کہ وے درآنجا بود.😊
درروز #خواستگارے من تازه امتحاناتم تمامشدهبود و دراین وادےنبودم.ولے #عـباس دوبرگہ بہهمراه خود آوردهبود ودربارۂخصوصیات وزندگےآیندهاش بہ صورت تیترنوشتہبود.
#عـباس بہ زندگےساده و#ڪالاےایرانے تاکیدبسیارےداشت.🇮🇷
بسیارمہـربان،خندهرو و شوخطبع بود و وقتےدرجمعے حضورپیدامےکرد،همہرا بہ خنده مےانداخت.
#عـباس در۲۹دےماه بہ خواستگارےام آمد وما در۲۸بہـمنماه سال۹۴ صیغۂمحرمیت را خواندیـم و قراربود تابستان عقـدکنیم.💞
آنروزکہمےخواست برود سوریہ،من مدرسہبودم و ازروزهاے قبل هم امتحان داشتم،نتوانستیم زیاد باهم صحبت کنیم و فقط برایم یک #نامہ نوشتہبود.
وقتےازسوریہ زنگ مےزد،دربارۂ اوضاع آنجا زیاد حرفےنمےزد و بیشتر من دربارهٔ اتفاقاتے کہ افتادهبود،برایش تعریف مےکردم.😊
درتلگـرامهم باهم درارتباط بودیم و وقتے یکهفتہ گذشتہبود،توتلگرام بہـم گفت:"یکهفتہ بہاندازۂیکماهبرایمگذشت"
آنروزےکہاعزامشد،من مدرسہ بودم.وقتےبرگشتم،دیدم نامہاے روےمیزم است.وقتے آنرا خواندم خیلے مضطربشدم.چون نوشتہهایش طورےبود کہمشخص مےشد #آخرین نوشتہهایش است.🌱
خیلےعارفانہ نوشتہبود.
همیشہآرزوےشہادت داشت و دردعاهایش مےگفت"اللہمالرزقنا توفیقالشہادت"❤️
اولینبار براےصحبتکردن زمانِخواستگارے و آخرینبار هم براےصحبت کردنِقبل ازاعزامبہ سوریہ بہ گلزارشہـداےگمنامقصـرفیروزه تہـران مےرفتیم.😍
قراربود وقتے ازسوریہ مےآیدباهم بہ سمنان بیاییم و همۂاقوام براےاستقبال بہ امامزادهاشرف بیایند،کہ این امر با #شہادتش یکے شد و همانطور کہ گفتہبودیم،پیشرفت.🌹
وقتےپیکرشرابہ تہـران آوردند،من فقط همین جملہرا گفتمکہ:
«یادتہکہ مےخواستیم براےبعداز سوریہ بیاییم امامزاده و خوشبگذرونیم»!!!!💔
✨یادشونباذڪر#صلوات🌿
•🌼•
•| @yaraneakharozamany |•
•🌈•
#شہـیداززبـانهمـسر
مےخواستمگواهینامۂرانندگےبگیرم.
بہهمیندلیل دریکآموزشگاه ثبتنام کردم،پس ازمدتۍمربۍام گفت:راستۍ یکآقایۍ همفامیلۍشما اینجا هنرجواست.
پرسید:باهمفامیلهستین؟!
چون#آقامہـدے را ندیدهبودم،گفتم:والا خبرندارم.
بعدازمدتےهمدیگررا اتفاقےدیدیم وشناختیم.فکرمےکنم یکهفتہ بعداز اولین دیدارما بود کہ باخانوادهاش صحبتکردبیایند #خواستگارے.
آنموقع تازه ازسربازےبرگشتہبود وحدود ۲۰سالشبود.
هنوزکارےهم پیدانکردهبود،اما اصرارداشت ازدواجکند.
یادمہدرجلسۂخواستگارے پدرم ازاو پرسید؛درآمدتانازکجاست؟!
ایندرحالےبود کہ پدرش هم بہاوگفتہبود:من نمےتوانم کمکۍ در مخارجزندگے بہتبکنم.اما #آقامہـدے ایستادوگفت:من روےپاےخودم هستم وازهرکجا کہباشد نانم رادرخواهمآورد.
سال۸۵کہ رفتیم عقدکنیم،یک دستخطۍ نوشت وخواستآنرا امضاکنم.
داخلکاغذ نوشتہبود دلمنمےخواهد یک تارموےشما را نامحرمےببیند.من هم امضاکردم.
یکسالکہ اززندگیمانگذشت #محمـدمتین بہ دنیا آمد.نامش رابا #آقامہـدے باهمانتخاب کردیم.دوستداشتم وقتے بزرگ مےشود مانندنامش متین وباوقار باشد.😌
بعدازاو #نہـال دخترم بہدنیا آمد.
وقتےفہمیدیم فرزنددوممان دختراست، خیلےخوشحال شدیم.چون پسرکہ داشتیم وهردو دختر دلمان مےخواست.
نام #نہـال پیشنہادمن بود.اما #آقامہـدے مخالفت کرد و مےگفت باید نام مذهبـےبرایش انتخابکنیم. اما من این اسم را دوستداشتم بہخاطر ظرافتے کہ درایننام حس مےکردم.🌱
بعداز نہـال زمانےکہ #محمدیاسین فرزند سوممان متولد شد،خیلےها بہ #آقامہـدے خوردهمےگرفتند کہچرا اینقدر بچہ مےآورید؟!
اوهم مےگفت:چون سلامت روحوجسم داریم.هرکسےخودش مےداند چندفرزند براےزندگےاش لازم است.
پرچمحرمحضرتعباس"علیہالسلام"را آوردند هیئت.آنرا امانت گرفت وبرد چندتا ازروستاهاےهمـدان تا مردم آنجا هم تبرکےدست بزنند و حاجتبگیرند.
مےگفت بگذار آنہاهم خوشحال شوند.
واقعا عاشق#مہـدے بودم وعاشقانہ دوستش دارم.براےاثبات همین عشقم همین بس کہ با علاقہ ووابستگے بہ اواجازه دادم برود ورفت.💔
شبهازودتربچہهارا مےخواباندم و دوتایـے بیداربودیم و میوهمےخوردیم وباهم صحبت مےکردیم و بعد یہو وسط حرفش مےگفت:خانم!اگر شہـیدشدم بہمن افتخار کن.
مےگفتم:وا بہچے افتخارکنم؟!بہاینکہ شوهرندارم؟!
مےگفت:نہ بہاین افتخارکن کہمن همہرا دوستدارم وبہخاطر همۂمردم مےروم.اگر نروم دشمن داخلخاکما مےآید.
گاهےبراےعزادارے مےرفت #بیترهبرے غذاے نذرےاشرا مےآوردخانہ مےگفت اینرا یکدفعہنخورید.بگذار هروقت غذا درستکردے توےهرغذا یکقاشق بریز براےتبرک.
براےاینکہ بتواند داخلحسینیہشود ازصبح مےرفت.مےگفتم:خستہنمےشےاین همہساعت؟!
مےگفت:نہ.
هروقت کہسخنرانےآقا پخشمےشد مےزد توے سینہاش مےگفت:آقا,پیشمرگ شما شوم.💚
واقعاصادقانہ مےگفت.کہبہآرزویش همرسید.
بینسہفرزندمان بیشتربادخترمان رابطہاش نزدیکبود.
#نہـال مےگفت:بابارفتہ ڪربلا اما راهش را گم کرده ومیاد.😔
روزتشییعوخاکسپارے هنوزدر شک بودم.موقعے کہ پیکرش را داخلقبرگذاشتند،حلقہام را انداختم داخلقبر واینکار را براےدلخودم کردم کہ مثلا یادم یادشباشہ مراشفاعتکنہ.
درپایان اینگفتگو بایدبگویم واقعا عزیزتر از همسروفرزند،کسےنیست.🌱
"یادشونباذڪر#صلوات"
•🌸•
•| @yaraneakharozamany |•
•🌈•
#شہـیداززبـانهمـسر
سومدبیرستانبودموعلاقۂشدیدےبہ شہید سیدمجتبۍعلمدار داشتم.
یکشبخوابایشان رادیدم کہ ازداخل کوچہاے بہسمتمن مےآمد ویکجوانےهمراهشانبود.🙃
شہیدعلمدار بہمن گفت:امامحسین"علیہالسلام"حاجت شمارا دادهاست و اینجوان هفتۂدیگر بہ خواستگارےشما مےآید.نذرتان را اداکنید.🌱
.
فرداشب سیدمجتبۍ بہخوابمادرم آمده وبہ مادرم گفتہبود:جوانے هفتۂدیگر بہ خواستگارے دخترتان مےآید.
مادرمدرخوابگفتہبود نمےشود،من دختربزرگتر دارم پدرشان اجازهنمےدهد.
شہیدعلمدارگفتہبود کہما اینکارهارا آسان مےکنیم.
#خواستگارے درستهفتۂبعدانجامشد.
پدرم بدون هیچتحقیقےرضایتداد ودرنہایت دوروز این وصلتجورشد و بہعقد یکدیگر درآمدیم.💞
همسرمآنزمان درسطلبگےمےخواند و ميگفت من مالےازدنیا ندارم.الان درسمےخوانم و حقوقےندارم و دوستدارم همسرم سادهزیستباشد.
همسرم بہاحترام بہپدرومادر بسیار تاکید مےکرد.
#عبدالمہدے درمدتزندگے براے من مثل استاد اخلاقبود.😌
قبلازشہادتش خوابدیدم رفتم حرمحضرت زینب"سلاماللہعلیہا". تمام عکسشہدا را درحرم چسبانده بودند.
درمیان عکسها تصویر #عبدالمہدےِ من هم بود.
خیلےنگران بودم تا اینکہخبرشہادت را بہمن دادند.♥️
اتفاقا #عبدالمہدے یکبار یکخوابۍدید کہبراے تعریفآن محضرآیتاللہبہجت شرفیاب مےشود.
آقا هم دستروےزانوے#عبدالمہدے گذاشتہ ومےگویند:جوان،شغلشما چیست؟
همسرمگفتہبود طلبہهستم.ایشان فرمودهبودند:بایدبہ سپاهملحقشوے و لباسسبزمقدسسپاه را بپوشے.
آیتاللہبہجتدرادامہ پرسیدهبودند:اسمشما چیست؟
گفتہبودفرهاد."اسمهمسرمقبلافرهادبود"
ایشانفرمودند حتمااسمت راعوضکن.
اسمتان را عبدالصالحیا عبدالمہدے بگذارید.
ایشانفرمودهبودند شمادر آغازامامت امامزمان بہشہادت خواهیدشد.شما یکے ازسربازان امامزمان هستید وهنگام ظہورباایشان رجوعمےکنید.😌🌱
#عبدالمہدے درشبامامت امامزمان همانطورکہآیتاللہبہجتفرمودهبودندبہ شہادت رسید.
۲۹دۍماه۱۳۹۴بود.#عبدالمہدے با اصابت موشک کورنت بہشہادترسید.💔
منو#عبدالمہدے ۹سالباهم زندگےکردیم.
#ریحانہ ۷سالہ و#فاطمہ ۲سالہ یادگارےهاے شہیدمهستند.💗
#ریحانہ خیلے وابستہبہ پدرشبود.خیلے باپدرش حرفمےزد.
#یادشونباذڪرصلوات
•☘•
•| @yaraneakharozamany |•