همسایه
وقتی که دیدن همه چیزشون به یوسف نسبت پیدا کرده حواسشون رو بیشتر از گذشته جمع کردن... چرااا؟ چون ما
مثلا حسابی از دام و طیور مراقبت میکردن که به بهترین شکل پرورش پیدا کنن...
چون یوسف گفته از اموال من خوب مراقبت کنید!
همسایه
وقتی که دیدن همه چیزشون به یوسف نسبت پیدا کرده حواسشون رو بیشتر از گذشته جمع کردن... چرااا؟ چون ما
اونها حتی باید حسااابی و همه جوره از خودشون مراقبت میکردن...
چراا؟
چون به منسوب به یوسف بودن!
همسایه
اونها حتی باید حسااابی و همه جوره از خودشون مراقبت میکردن... چراا؟ چون به منسوب به یوسف بودن!
اجازه نداشتن هر بلایی سر خودشون بیارن
هر کاری با خودشون بکنن
و ...
همسایه
اونها حتی باید حسااابی و همه جوره از خودشون مراقبت میکردن... چراا؟ چون به منسوب به یوسف بودن!
و فراتر از این باید از رفقا و فامیلا و همسایهها و همشهریها و ... مراقبت میکردن...
چرا؟
چون اونا هم مال یوسف هستن!
یعنی دیگه حق نداشتن سر دوستشون داد بزنن... چون مستقیما به یوسف بی احترامی کردن!
دیگه حق نداشتن همشهری و همسایهشون رو اذیت کنن... چون اذیت کردن اونا یعنی اذیت کردن یوسف!
همسایه
و فراتر از این باید از رفقا و فامیلا و همسایهها و همشهریها و ... مراقبت میکردن... چرا؟ چون اونا ه
پس حواسشون رو باید جمع کنن که بچه های یوسف رو به خوبی تربیت کنن...
اون ها رو به خوبی پرورش بدن...
حواسشون به همسرانشون باشه چون اونا متعلق به یوسف هستن... حق هر رفتاری با کسی که منسوب به یوسف هست رو ندارن!
آقا یا خانم هم نداره... همه به نام یوسف شده بودن دیگه!
همسایه
در ابتدا قطعا این سوال براتون پیش اومده که اصلا چرا همسایه؟!🤔 این همه اسم؟ چه معنی داره اصلا؟
حالا همسایه هم برگرفته از این قانون نسبتهاست...😉
همسایه
و ما هم یوسف داریم و ما هم منسوب به یوسف هستیم...
یوسف برای مردمانش شد همه چیز...
شد سایهی سر!
همسایه
و ما هم سایهی سر داریم...
همهی ما زیر سایهی مهربونی هستیم که همه چیز ماست...