eitaa logo
یاران امام اشترینان
70 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
59 فایل
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا (سوره سبا: ۴۶) إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ جهاد تبیین، روشنگری و مطالبه گری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مردان خدا 📿
خاطره شهادت شهیدان نجفی و پرندوش از شهدای لرستان 🌷 در سال ۷۸ از طریق اطلاعات و عملیات تیپ ۵۷حضرت ابوالفضل العباس(ع) استان لرستان به مقصد شمال شرق در شهرهای تربت جام و تربت حیدریه مأموریت یافتیم که با توجه به تحرکات طالبان در مرز افغانستان و احتمال حمله آنان به سمت ایران ، شناسایی از کوههای آن مناطق به عمل آوریم و مختصات ارتفاعات به دست آید تا در صورت نیاز به راحتی بتوان ضربات را به آنها وارد کرد و راههای نفوذی آنان از نظر زمین شناخته شود. این مأموریت در هفته های اول بخوبی انجام گرفت و در حین مأموریت از روستاهای مختلف عبور میکردیم و مردمان آن منطقه با اسپند دود از ستون کشی ما استقبال میکردند و بیشتر مردم اهل تسنن بودند؛ این برخوردهای خوب آنها بر روحیه ما تأثیر زیادی گذاشته بود و از مردهای ورزیده روستا بعنوان بلدچی استفاده میکردیم و اهالی آن روستاها که کلاته کلاته نام داشتند تعریف می‌کردند که ما از وجود اشرار در این مناطق آسایش و آرامش و امنیت نداریم، به زور وارد خانه هایمان میشوند از امکانات و آذوقه ما استفاده میکنند احشام ما را ذبح یا به غارت می‌برند و از مردان و زنان و دختران ما بعنوان نیرو در جابجایی بارهای قاچاق خود استفاده میکنند و اگر همکاری نکنیم ما را به اسارت می‌برند و بعداً با دریافت پول زیاد از خانواده آزاد می‌کنند. از روزی که شما وارد منطقه شده اید راحت می‌خوابیم و قدردان شما هستیم . ما هم ورزشهای صبحگاهی را در پارک های شهر انجام می‌دادیم که باعث روحیه در مردم شود که ما در کنار شماییم و محل استراحتمان در یک مدرسه در شهر تربت جام بود. تقریباً ۴۵ روز در آن منطقه بودیم هفته های آخر به سمت ارتفاع بِزْد حرکت کردیم قبل از حرکت بسیجی دلاور طهماس بگ پرندوش فرمود بچه ها من میدانم در این مأموریت شهید می‌شوم حتماً در تشییع جنازه ام شرکت کنید و با خنده و خوشحالی با همکاران شوخی می‌کرد و ایجاد تقویت روحیه میکرد. تا پای ارتفاع با چندین خودرو حرکت کردیم بعد از پیاده شدن مسافت زیادی را بصورت پیاده طی کردیم و در این حرکت ما به محل باراندازهای اشرار بر می‌خوردیم که برای تهیه غذای خود خیلی از بزهای کوهی را شکار کرده بودند که سر آنان در آن محل به جا مانده بود و در کنار چشمه ها و مناظر دیدنی طبیعت آن منطقه خوش گذارنده بودند. در دامنه یکی از ارتفاعات حرکت میکردیم که ناگهان مورد تیراندازی اشرار قرار گرفتیم، آنها بر ما مشرف بودند و به راحتی ما را می‌دیدند و درگیری بطول انجامید و برادران نجفی و پرندوش مورد اصابت گلوله اشرار قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. هوا به تاریکی کشید و اشرار پا به فرار گذاشتند و ما در تاریکی شب نه همه عزیزان بلکه تعداد اندکی خود را به پایگاه رساندند و بعضاً تا صبح در منطقه ماندند و شهدای عزیز در منطقه دسترس اشرار بودند و بعضی از همرزمان عزیزمان از کوه سقوط کردند و صدماتی دیدند. فردای آن روز رفتیم که شهدا را بیاریم اشرار به پوتین آنها هم رحم نکرده بودند. شهدا را به عقب آوردیم و با توجه به ادامه مأموریت سعادت شرکت در مراسم تشییع این عزیزان میسر نشد و جسد مبارکشان با هواپیما به استان انتقال داده شد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد 🌷 ✍️ جعفر رشنو 🌷شهید علی نجفی مفرد - نورآباد لرستان 🌷شهید طهماسب پرندوش ـ نورآباد لرستان اطلاعات بیشتر 👈 اینجا 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
🌷شهیدی که در عید غدیر به دنیا آمد و در عید غدیر هم به شهادت رسید 🌷 اصل خاطره در 👈 اینجا 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
شهیدی که در عید غدیر به دنیا آمد و در عید غدیر هم به شهادت رسید 🌷 با یک گروه از داوطلبان از میان دسته‌ى دوم، دشمن را دور زده، از پشت به آن‌ها حمله کردیم در همین گیرودار ناگهان همه‌ چیز در برابر چشمم تیره و تار شد. صداى ناموزون ولى پى‌درپى گلوله‌ها گوش‌هایم را به شدت آزار مى‌داد. زخم‌هاى زیادى داشتم و با موج انفجار کاملا گیج و منگ شده بودم. رزمندگان اسلام همچنان با دشمن درگیر بودند. سروان نبى‌زاده که در آن هنگام فرماندهى گروهان ارکان را برعهده داشت، به اتفاق سروان خجستگى، خود را به من رساند و مرا به عقب منتقل کردند و در یک فرصت مناسب به وسیله‌ى هلى‌کوپتر به بیمارستان امام خمینى تبریز انتقال دادند. چشمانم را که گشودم خود را روى تخت بیمارستان یافتم، متوجه شدم که از چند ناحیه‌ى بدن مورد ترکش خمپاره قرار گرفته‌ام. چیزى که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود بى‌اطلاعى از موقعیت منطقه بود، نمى‌دانستم چه بر سر هم‌رزمانم آمده است، آیا توانسته بودند دشمن را عقب برانند و یا اینکه منطقه را به آن‌ها واگذار کرده بودند؟ چهره‌ى تک‌تک افراد و صحنه‌ى درگیرى همچون تصویر متحرک از برابر دیدگانم مى‌گذشت. در این حال متوجه مرد میانسالى شدم که در اتاق قدم مى‌زد، چند بار از کنار من گذشت و با تعجب مرا نگاه کرد. به صورتش خیره شدم و او را شناختم، ستوان على‌نژاد بود، با خوشحالى او را صدا زدم، جلو آمد اما به علت جراحات زیادى که بر تن داشتم مرا نشناخت. چند لحظه‌اى چهره‌ام را دقیق نگاه کرد، ناگهان برق شادى در چشمانش درخشید و مرا درآغوش گرفت، پس از سلام و احوال‌پرسى از او درباره‌ى چگونگى عملیات و اوضاع نیروها سؤال کردم. با ناراحتى پاسخ داد: آن روز پس از این که مجروح شدید؛ ستوان حسینى بلافاصله اسلحه‌ى شما را برداشت و در غیاب شما فرماندهى گروهان را برعهده گرفت. ستوان حسینى تا روز قبل از عملیات از اجراى عملیات اطلاعى نداشت و قرار هم نبود که در این حمله شرکت کند، به همین دلیل به خانواده‌اش گفته بود که روز عید غدیر مراسم عقدکنان را برپا کنند و او هر طور باشد خودش را به مراسم خواهد رساند. على‌نژاد در حالی‌که اشک مى‌ریخت ادامه داد: روز بعد که مصادف بود با عید غدیر، درگیرى شدیدتر شد، حسینى همچنان اسلحه‌ى شما را در دست داشت و با رشادت در برابر نیروهاى بعثى ایستاده بود و فریاد مى‌زد: در روز عید غدیر به دنیا آمده‌ام اگر لازم باشد در همین روز هم از دنیا مى‌روم. دلاورى‌هاى او روحیه‌اى خوب به سایر رزمندگان گروهان داد؛ اما در گیرودار جنگ، ناگهان یک گلوله‌ى توپ در نزدیکى او به زمین اصابت کرد و ترکش‌هاى آن، پیکر پاک او را مورد هدف قرار داد. وقتى به چهره‌ى غرق در خون او نگریستم، لبخند رضایت بر لب داشت، گویى از این که به ضیافت الهى راه یافته بود خوشحال و مسرور بود. شهادت ستوان حسینى و تعدادى از رزمندگان دلیر تأثیرى عجیب در روحیه‌ى پرسنل گردان گذاشت و از آن پس با شجاعت و توانى بیشتر مبارزه کردند. نیروهاى بعثى از روى ارتفاعات، تمام منطقه را زیر آتش خود داشتند و به این ترتیب تدارکات و انتقال شهدا و مجروحین به عقب با دشوارى انجام مى‌گرفت. این موضوع تأثیر نامطلوبى در روحیه‌ى سایرین گذاشته بود که با صحبت‌هاى فرمانده، این مشکل نیز برطرف شد. پس از مدتى نیروهاى کمکى به فرماندهى ستوان غفورزاده در زیر آتش سنگین دشمن بعثى، خود را به مواضع ما رساندند و طولى نکشید که مواضع خودى را بر روى تپه مستحکم نمودند. با فرا رسیدن شب، نیروهای تازه‌نفس ضربه‌اى مهلک به قواى دشمن وارد کرده، آن‌ها را وادار به عقب‌نشینى نمودند. 📙منبع: کتاب نبرد میمک: مجموعه خاطرات رزمندگان (نیروی زمینی ارتش)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🌷ستوان یکم شهید سیدمحمد حسینی تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۰۵/۲۳ عید غدیر محل شهادت : میمک (استان ایلام) 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
پیکر مطهر پاسدار شهید «سجاد محمدی» از شهدای حملات رژیم صهیونیستی به خاک وطن بر روی دوش همشهریانش در شهرستان سلسله تشییع و در منزل ابدیش در جوار امامزاده بابامراد بسطام به خاک سپرده شد. از این شهید چهار فرزند خردسال به یادگار مانده است. شادی روح پاکش صلوات 🍀 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
25.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنرانی حماسی همسر شهید یونس ماهرو بختیاری در دورود: ▪️افتخار می‌کنم که همسر شهیدی هستم که جان خود را برای اسلام و میهن فدا کرد. ▪️اسرائیل غاصب بداند، ما فرزندان مولی الموحدین امیر المومنین‌(ع) هرگز از آرمان های امام‌ خمینی(ره) و رهبرم امام خامنه‌ای (مدظله‌ العالی) دست نخواهیم کشید. 🗓۱۴۰۴/۰۳/۲۶ 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اینجا خرم آباد است، صحنه زنده شدن شعار: شهیدان زنده اند الله اکبر که پدر داغ‌دیده ، در روز عاشورا تصویر شهیدش را به رسم هرساله، گل‌مالی می‌کند 💔 خداوند به این پدران و مادران صبر عنایت فرماید 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
شهید علی اشرف معظمی گودرزی جوان ترین فرمانده سپاه ولادت : ۱۳۴۸/۱۱/۰۶ شهادت ۱۳۶۶/۱۱/۰۶ سن ۱۸ سال فرمانده گردان ادوات از تیپ ۴۸ فتح منطقه شهادت : ماووت 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
پاسدار شهید جانعلی مشیری اصل🌷 نام پدر: علی جان محل تولد: بویراحمد تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۶/۲۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۱/۰۵ محل شهادت: رقابیه مزار: گلزار شهدای شهر یاسوج 🌺زندگینامه بیست و نهم شهریور ۱۳۴۴ ، در روستای پشتکوه از توابع شهرستان بویراحمد به دنیا آمد. پدرش علیجان و مادرش خانم جان نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. پاسدار بود. پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، با سمت فرمانده دسته و مسئول واحد تبلیغات در رقابیه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای شهر یاسوج به خاک سپردند. 🌼پیام شهید : سلام من به مادرانی که چنین فرزندانی را تربیت کردند و به دامن اسلام و امام زمان تقدیم نمودند. سلام من به پدرانی که فرزندان دلبندشان را به پیشگاه خداوندی همچون ابراهیم به میدان قربانی فرستادند. مبادا خون این شهیدان که عاشقانه برای امت اسلامی می‌جنگند پایمال شود. *صوت قرآنش همواره در یاد دوستانش میماند* شادی روح پاکش صلوات 🍀 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
دانش آموز شهید نصرالله بازوند 🌷 و پاسدار شهید علی بازوند 🌷 دو برادر شهید از دیار رومشکان استان لرستان مطالعه بیشتر در 👈اینجا و 👈 اینجا 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
سردار شهید داریوش مرادی 🌹 فرزند : نصرالله تاریخ ولادت : ۱۳۴۴/۰۵/۰۱ محل ولادت : خرم آباد تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۰۵/۰۵ محل شهادت: اسلام آباد غرب- عملیات مرصاد مزار: گلزار شهدای شهرستان خرم آباد- استان لرستان شادی روح پرفتوحش صلوات 🍀 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
دیدار فرمانده نیروی زمینی ارتش با خانواده شهید محمدی در بروجرد امیر سرتیپ کیومرث حیدری فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با خانواده شهید «علی حسین محمدی» فرمانده تیپ ۷۱ ارتش دیدار کرد. به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان لرستان، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با حضور در منزل شهید «علی حسین محمدی» در بروجرد مراتب تبریک و تسلیت خود را به این خانواده معزز ابراز داشت. شهید امیرسرتیپ «علی حسین محمدی» فرمانده تیپ زرهی پادگان ابوذر سرپل ذهاب، روز ۳۱ خرداد در حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به منطقه نفت‌شهر به همراه جمعی از هم‌رزمان خود به فیض شهادت نائل آمد. این شهید والامقام اصالتاً اهل روستای بزازنای بروجرد است. شادی روح مطهر شهید صلوات🍀 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
یادبود مجازی مرحوم آیت الله حاج شیخ علی محمد نجفی بروجردی (ره) استان: لرستان - شهر: بروجرد تاریخ تولد: ۱۳۱۲ - تاریخ عروج: ۱۳۵۳/۱۱/۰۸ از شاگردان آیت الله قاضی(ره) در نجف اشرف و مرجع تقلید شیعیان غرب کشور در شهر بروجرد بودند و مزارشان نیز در گلزار شهدای همین شهرستان قرار دارد. ایشان در زمره عالمان و عارفان الهی بودند‌ . صفحه فاتحه مجازی : fatehe-online.ir/2779641 📿 @mardane_khoda