eitaa logo
یاران موعود
179 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
{بسم رب مهدی } برای لف دادن =طلب حلالیت :) حرفی، سخنی👇🏻 ‌: https://harfeto.timefriend.net/16754260959719 کپی با ذکر صلوات برا سلامتی و تعجیل در فرج آقا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸ماجرای تحول فاطمه خانم 🌸 ___________________________________________________ سلام خدمت همه بزرگوران من اسمم فاطمه است 18سالمه حقیقتش من راهنمایی مدرسه شاهد ثبت نام کردم و چادر پوشیدن اجباری بود و منم به همین خاطر موقع مدرسه چادر می پوشیدم بدم از چادر نمیومد حتی ماه محرم واسه بعضی مراسمات چادر می پوشیدم ولی خب من همیشه موقع نماز که می‌شد وقتی مامانم می گفت نماز بخونم بعضی مواقع که خسته بودم نماز بخونم الکی به دروغ می گفتم خوندم نماز خوندن رو دوست داشتم ولی هر موقع که حال داشتم می خوندم حجابم چون خانواده مادرم از خانواده شهدا هستن تقریبا زیاد بد نبود ولی بعضی مواقع هم بد میشد در حدی که مانتو کوتاه و تنگ بپوشم و موهام رو بزارم بیرون و آرایش و... اهل بگو و بخند با نامحرم بودم😭و خانواده بهم تذکر میدادن ولی خب رعایت نمی کردم با وجود اینکه داییم شهید هستن ولی درست و حسابی شهدا رو نمی شناختم فقط شهدای دفاع مقدس رو ازشون اطلاع داشتم تا اینکه تو شهرمون یک شهید مدافع حرم آوردن و من و خانواده ام تو مراسم این شهید عزیز شرکت کردیم ولی بازهم من مدافعان حرم رو نمی شناختم و من حتی رهبر عزیزم رو نمی شناختم و همیشه نسبت به ایشون حس خوبی نداشتم ولی خب همیشه با تمام بد بودنم به برنامه های مذهبی و شهداو... علاقه داشتم ماجرا همین طور گذشت تا کلاس هشتم بودم و یه مدتی حدود 2،3ماهی شروع کردم به مسجد رفتن و با چادر می رفتم و می اومدم ولی بعد از جاهای دیگه چادر نمی پوشیدم؛ چون مستاجر بودیم خونمون از اونجا رفت یه جای دیگه ولی چون خونه اصلی که می خواستیم برم اونجا زندگی کنیم آماده نبود موقتا رفتیم یه جای دیگه که خیلی خیلی کوچک بود و من بعد از اون متوجه شدم که چقدر به مسجد وابسته شدم و اون مدت خودم احساس می کردم دنبال یه چیزیم که گم شده و تو همین موقع بود که شهید حججی شهید شده بودن و منی که شهدا رو نمی شناختم با شهید شدن این عزیز خیلی خیلی حالم بد شد و همش گریه می کردم نمازهامو درست می خوندم و حجابم رو هم درست کردم ولی چادری نشدم، خیلی تو اون خونه اذیت شدم و معلوم نبود که کِی از اونجا میریم تا اینکه یه عکس از شهید همت و شهید حججی تو گوشی دیدم و نمی دونم چی شد که به دلم افتاد ازشون کمک بخوام برای اولین بار متوسل شدم به شهید حججی وشهید همت و بهشون گفتم اگه کمک کنن تا فلان تاریخ از اینجا بریم قول میدم همونجوری بشم که اونا می خوان و جوابم رو سریع دادن و من بعد از یک مدت خیلی خیلی تغییر کردم و بعد از حدودا چند ماه چادرم شدم و عاشق خدا، نماز، اهل بیت(ع)، شهدا و رهبری، چادر م و... شدم و اتفاقا همون موقع تحولم ماه محرم بود و من برای اولین بار فهمیدم عزاداری درست برای امام حسین علیه السلام چطوریه و اصلا آقا رو کامل تر شناختم و عاشق و بی تاب کربلا شدم تا حد رفتن به کربلا هم برنامه هام جور شد اما بازهم طلبیده نشدم و هر لحظه بی تاب تراز قبلم و چون خوزستان زندگی می کنم هر وقت تابلو کربلا رو می بینم حالم خیلی بد میشه و از تمامی افرادی که داستان من رو می خونن می خوام که واسم دعا کنن که کربلا نصیبم بشه و ان شاء الله که نصیب همه بشه و فیلم از بریدن سر داداش محسن حججی دیدم که حالم بد شد و قول دادم تا زندم یک تار از موهام رونمیزارم نامحرم ببینه و الان حتی حاضر نیستم برای یک ثانیه هم شده بدون چادرم جایی برم تو را خدا یه حاجتی دارم واسم دعا کنید و دعا کنید که همیشه خوب بمونم و عالی بشم یاعلی🌸 _____________________________________ برای برآورده شدن حاجت تمامی اعضا صلوات بفرستید @YaraneMooud_313