eitaa logo
یاران موعود
170 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
27 فایل
{بسم رب مهدی } برای لف دادن =طلب حلالیت :) حرفی، سخنی👇🏻 ‌: https://harfeto.timefriend.net/16754260959719 کپی با ذکر صلوات برا سلامتی و تعجیل در فرج آقا
مشاهده در ایتا
دانلود
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ رفیق فرمانده،همه رو نهار مهمون کرد. موقع خداحافظی شد. از همه خدافظی کرد و رسید به من. گ
﴿تقدیر﴾ موقع غذا خوردن،همش ذهنم درگیر حرفهای آقا حیدر بود. گفت نو جوون زبل. مگه تو من چی دیده بود. شاید بخاطر او بهم ریختن نقشه سنگ های سیاه و سفید بود. یعنی آنقدر توجهش رو جلب کرده؟ من این طرفند رو تو یه داستان شنیده بودم. داستان اینطور بود که یه پیر مرد،به یه مرده بدهکار بود و نمی‌تونست طلب اون مرده رو بده. اون پیر مرد بدهکار،یه دختر جوون داشت. اون مرده پیشنهاد داد که اگه اون پیر مرد،دخترش رو به ازدواج مرد در بیاره،مرد طلبش رو می بخشه. البته یه کیسه برمیدارند و دو تا سنگ باید بندازم توش،یکی سیاه و یکی سفید. دقیقا مثل داستان من و آقا حیدر. که اونجا اگه سنگی که برمیدارن،سفید باشه،مرد طلبش رو میبخشه. و اگه سیاه باشه،پیر مرد باید دخترش رو به ازدواج مرد دربیاره تا مرد طلبش رو ببخشه. اون مرد کلک میزنه و دو سنگ سیاه میندازه. اون دختر میبینه و از اون روشی که من با آقا حیدر انجام دادم،عمل می‌کنه و مرد مجبور میشه طلبش رو ببخشه. من این کار رو تو اون داستان یاد گرفتم. شاید آقا حیدر بخاطر اینکه من اونجا این حرکت رو زده بودم،از من خوشش اومده بود و به من پیشنهاد عملیات رو داده بود. ولی خبر نداشت که این نقشه از من نبود😅 ولی من چیزی نگفتم. بعد غذا خوردن شروع به توضیح دادن عملیات کرد. داستان از این قرار بود: (ادامه در پارت بعدی) @YaraneMooud_313