15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏓 پینگ پنگ با خدا
#تصویری
@YaraneMooud_313
••|💔🍂|••
#تلنگر 🌱
دیدی وقتی یه آشنای قدیمی رو میبینی چطور باهاش گرم میگیری؟
هی میگی دلم برات تنگ شده!
ولی...
یه آقایی هست...
هیچکس بهش نمیگه دلم برات تنگ شده!
حواسمون به امام زمانمون باشه
نکنه بین شلوغی های زندگی
فراموششون کنیم...🥀
#اللهمعجللولیڪالفرج|•
@YaraneMooud_313
#تلنگرانہ⇜{‼️}
اینوبایدباخودمونروزیصدبارتڪرار
ڪنیمکھآقاامامزمانعجسربازِتنبلِ
بہدردنخوریکھنصفوقتشتومجازی
میگذرهلازمنداااااره !
سربازیکھفقطحرفباشہوعملنڪنه
نیازنداااااره !
یہسربازینیازدارهکھاولخودشوبسازه
بعدبرهسراغساختنِجامعہ
ودرآخرهمباشهادتشموانعظهوررو
برداره :))
#مدیون_شهدا💛
@YaraneMooud_313
تو اتوبوس پیرمرد به دختره گفت :
دخترم این چه حجابیه که داری؟
همه ی موهات بیرونه؟
دخترهبا پرروییگفت :تو نگاهنکن !
بعد از چند دقیقه
پیر مرد کفشش را درآورد
بوی جوراب در فضا پخش شد !!
دختره در حالی که دماغشو گرفته بود
به پیر مرد گفت : اه اه این چه کاریه..
خفمون کردی!
پیرمرد باخونسردی گفت :
تو بو نکن!!!
ﺩﺧﺘﺮﻱ ﯾﻚ موبایل ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮد...
ﭘﺪﺭﺵ ﻭقتی آن رﺍ ﺩﯾﺪ..
ﮔﻔﺖ : وقتی ﺁﻧﺮﺍ ﺧﺮﯾﺪی ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺎﺭی
ﻛﻪ ﻛﺮﺩی چه ﺑﻮﺩ؟⁉️
ﺩﺧﺘﺮ : ﺭﻭی ﺻﻔﺤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﺴﭗ ﺿﺪ
خﺮﺍﺵ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﯾﻚ ﻛﺎﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺧﺮﯾﺪﻡ .
ﭘﺪﺭ : ﻛﺴی ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ
انجام دهی!؟⁉️
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ !!
ﭘﺪﺭ : ﭼﻮﻥ موبایلت ﺯشت ﻭ بی ﺍﺭﺯﺵ
ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩی؟⁉️
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﺗﻔﺎﻗﺎً ﭼﻮﻥ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺿﺮﺑﻪ
ﺑﺨﻮﺭد ﻭ قیمتی است ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻡ
ﭘﺪﺭ : ﻛﺎﻭﺭ ﻛﻪ براش گذاشتی
ﺯﺷﺖ ﺷﺪ؟⁉️
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﻨﻈﺮﻡ ﺯﺷﺖ ﻧﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ
ﺯﺷﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺑﻪ ﺣﻔﺎﻇﺘﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ
گوشیم ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻣﻲ ﺍﺭﺯﺩ .
ﭘﺪﺭ نگاه ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﻲ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻭ ﮔﻔﺖ :
🌸″ﺩﺧﺘﺮﻡ"ﺣﺠﺎﺏ " یعنی ﻫﻤﯿﻦ :)🌱
#حجابﻋﺰﺕﺍﺳﺖﻧﻪﻣﺤﺪﻭﺩیت:
@YaraneMooud_313
#تلنگرانہ
میگفت:↯
'چشمت به نامحرم میافتد
اگر خوشت نیاید که مریضی؛
اما اگر خوشت آمد
فوراً چشمت را ببند
و سرت را پایین بینداز و بگو:
یا خَیرَ حَبیبٍ و مَحبوبْ:)♥️
یعنیخدایا!
-منتورومیخوام،ایناچیه؟!
#شیخرجبعلیخیاط
@YaraneMooud_313
「بهشمیگیحجاب،میگهنماد#فقره
ولی...
خودشیهشلوارپوشیدههمهجاش پارست..
آیاایـننماد#ثروتہ」
@YaraneMooud_313
#صرفاجهتاطلاع🌱
شهیدنظامی
میرهتلفنبزنه،چشمشبهنامحرممیوفته
فقطسهروزگریهمیکنه....!
میگه
-خدایامننفهمـیدم
چشممبهناموسمردمافتاده...
#اینجوریشهیدشدن!
@YaraneMooud_313
یاران موعود
••📚🔗 [ #داستان_توبه ] #قسمت_سیزدهم نگاهش سخت شده بود نگاهش پر از غصه شده بود نگاهش نگران شده بود
••📚🔗
[ #داستان_توبه]
#قسمت_چهاردهم
صدای اذان صبح ک اومد
سید اشکاشو پاک کرد
زد رو شونم و گفت تهش با خودت داداشم
حواست به دل مولا نبود
حواستو جمع کن به دل مولا💔
رفتم سراغ گوشی
۱۰۰ تا پیام داده بود 📲
تلخ خندی زدم ...من، سید و داشتم و بیدار شده بودم از خواب غفلت ولی اون....
شروع کردموبه تایپ کردن
خیلی مطمئن بودم نسبت به تصمیمم
میدونستم بهترین تصمیم همینه!
و عاقلانه ترینش🌡
یه پیام بلند بالا نوشتم ⌨
"سلام خانم ...
بلد نیستم مقدمه چینی کنم و اصلا مقدمه چینی برای یه همچین بحثی مناسب هم نیست
ما یه رابطه بسیار غلطی رو شروع کردیم
و تا جاهای خیلی اشتباهیَم جلو رفتیم
هردو فراموش کردیم که خدا میبینه
و قبح این گناه سنگین واسمون ریخت
خدا هردوی ما رو ببخشه....من و شما اصلا بهم نمیخوریم و رابطه اشتباهی هم که داشتیم بر مبنای احساسات زود گذر و گناه بود
هرچه قدر زودتر جلوی ضرر رو بگیریم سود هست...خداروشکر میکنم که به واسطه یکی از بنده های خیلی خوب خدا چشمام باز شد و مجددا تونستم خودم رو از این غرقاب بکشم بیرون...
هیچ پسری ارزش نداره که شما زیبایی هاتون رو براش به اشتراک بگذارین مگر اینکه محرمتون باشه...
موفق باشید. یاعلی."
و با یه نفس عمیق سند کردم و بعد
خودش و شماره اش و از دفتر تلفن گوشیم و تمام اپ هام بلک کردم 🕹
و با حس خوبی که گرفته بودم قامت به نماز بستم
بعد از نماز کلی گریه کردم ...دعای عهد خوندم و از امام زمان علیه السلام کلی عذرخواهی کردم
خیلی پشیمون بودم ...🥺
نفهمیدم کی خوابم برد...
#رمان
#ادامه_دارد...
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
@YaraneMooud_313
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ آقا حیدر:کی پدرت فوت کرد؟ -حدودا یک سال پیش. +خدابیامرزه امیرحسین جان،باید هر چه زود تر
﴿تقدیر﴾
داخل ساختمون شدیم،یه مرد کوتاه قدی بود که بهش میخورد حتی از من هم کم سن و سال تر باشه،البته ظاهرش اصلا اینو نمیگفت،فقط از لحاظ قدی کوتاه بود.
آقا حیدر: سلام مبین جان.
مبین: سلام حاج حیدر،باز کارت گیر کرد اومدی به ما سر بزنی.
+آره دیگه،چه کنیم گره باز کنما تویی دیگه
-گره باز کن که حضرت رقیه هستش،ما وسیله ایم،نیز ما با امام زمان و...در ارتباطیم،برا همین خیلی راحت گره باز میکنیم.
+دیگه چندش نشو
- خخ،چشم حاج حیدر.
+مبین جان،داستان از این قراره که ما تو عملیاتی که حسین(همکار آقا حیدر تو حفاظت اطلاعات)برات توضیح داد،شما باید نقش برادر کوچیکه آقا امیر حسین رو بازی کنی.
_شما آقا امیرحسینی؟اقا حیدر خیلی ازت تعریف میکرد.
_________________
اقا حیدر معلوم نیست چقدر پیاز داغ اون ماجرا رو زیاد کرده،الان اینا تو ذهنشون چه اسطوره ای از من ساختن.
امیرحسین: سلامت باشید،نمیدونم آقا حیدر در مورد من چی بهت گفته،ولی مطمئنم باشید خیلی بزرگ کرده ماجرا رو،من انقدرم تعریفی نیستم.
آقا حیدر و آقا مبین خندیدن و قرار شد تو پارکینگ با بقیه بچه ها یه دیدار آشنایی بذاره تا من باهاشون آشنا بشم.
__________________
آقا حیدر: امیرحسین،تو دیگه الان عضو گروه آقا حیدر هستی.
از این به بعد تو رو به اسم بچههای حاج حیدر میشناسن.
ما باید با بچه های گروه مصباح همکاری کنیم.
________________
احساس میکردم الان یه آدم خاص شدم.
دوست داشتم هر چی زود تر،به بقیه نشون بدم هوش بالایی دارم.
ولی داشتم خودمو گول میزدم،خیلی بلند پرواز بودم،من کار خاصی اصلا انجام ندادم،چه هوشی؟
مگه من اصلا چی کار کردم.
چرا به خودم همچین تلقینی میکنم،من فقط با اون داستان سنگ و کیسه تونستم بیام اینجا،یه چیز کاملا اتفاقی.
راستی،اقا مبین چطوری میخواد نقش برادر کوچیکه منو بازی کنه؟
اون فقط قدش کوتاهه،ولی ظاهرش مشخصه اون جای داداش بزرگه منه؟
#پارتهفتم
#کپیممنوع
@YaraneMooud_313
⭕️ نقش است بر این چفیه که ما صاحب قدسیم
هرگز نشنیدم ز #علی جمله ی کذبی
🚩قَلَمدار
👤 🚩 قَلَمدار
@YaraneMooud_313
دو تصویر متفاوت
دو تاریخ متفاوت
دو نگاه متفاوت به زندگی
دو فرهنگ متفاوت
آیا میتوان با هم مقایسه کرد؟
#شب_یلدا
#هالووین
👤 یادداشتهای مادرانه
@YaraneMooud_313
⭕️ رفقا، اگر زحمتی نیست ایستادن با پرچم رو به اینا هم یاد بدین
👤 جناب آقای استیون
@YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 پاسخ جالب پیامبر(ص) به کسی که از ایشان پرسید:
مردم را به چه چیزی دعوت میکنی؟ نماینده چه کسی هستی؟
#استوری
#پیشنهاددانلود
@YaraneMooud_313
دوستان فعالیت کانال بیشتر بشه،یا همین روند خوبه؟
لطفاً نظر بدید،هدف رضایت شماست
لینک ناشناسمون
https://harfeto.timefriend.net/16354414106429
بعضی از دوستان گلایه میکنن که چرا پارت رمان جدید کم میذاریم.
دوستان عزیز،خود بنده دارم رمان رو مینویسیم،یعنی هر روز که رمان رو ارسال میکنم،همون لحظه داره به ذهنم میرسه،یعنی الان معلوم نیست ادامه رمان چی بشه،تا اینکه به ذهنم برسه😅
همین الان هم که دارم روزی دو پارت میفرستم،دارم کلی فسفر میسوزونم😅
اگه بخوام پارت های بیشتر بفرستم،مجبورم الکی تند تند یه چیز بنویسم بفرستم،و دیگه ممکنه رمان جذاب نشه.
شرمنده🙏🏻
کلیت داستان،تو ذهنم هست،فقط اینکه دیالوگ ها چطور باشه و چطوری داستان رو پیش ببرم،روند پارت گذاری رو کند میکنه.
میخواستم یه روز درمیان پارت بذار،اما بخاطر درخواست شما،همین روند(روزی دو پارت)رو ادامه میدیم🙏🏻
امید وارم خوشتون بیاد
Ali Fani - Shoghe Hozoor (128).mp3
4.18M
به هوای حرم به امید کرم
بر روی لبم عجل الفرج
#امام_زمان
#سه_شنبه_مهدوی
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
@YaraneMooud_313
━━═━━⊰❀♢❀⊱━━═━
دوستان گل و بزرگواران عزیز
شرمنده اگه جایی از متن هام کمی رفته رو شوخی من کلا شوخی میکنم با همه فرق نداره آشنا یا غریبه
جهت خنده خودتون یه کمی هم شوخی کردم اگه از طرز بیانم ناراحتی به وجود آمد واقعا شرمنده اگه دوس ندارید طرز بیانم را یا شوخی هام را بفرمایید پی وی بگید در خدمتم 😄
ادمین تبادل:
@Rogayhee