eitaa logo
کانال یاران همدل
92 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
14.3هزار ویدیو
111 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کمک به جبهه مقاومت قسمت سوم.mp3
9.25M
3⃣ "قسمت سوم" 🔸یازده سپتامبر و حملات پس از آن، برنامه‌ای برای رسیدن به "نظم جدید خاورمیانه" 🔹آمریکا در منطقه غرب آسیا چه مقدار هزینه کرده است؟ 🔸تجزیه کشورهای منطقه توسط رژیم صهیونیستی http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۴ آذر ۱۴۰۳
چرایی کمک به جبهه مقاومت1.mp3
7.57M
4⃣ "قسمت چهارم" 🔹در نبرد جبهه‌ی مقاومت با رژیم‌صهیونیستی و آمریکا، تا الان چه کسی پیروز شده است؟ 🔸جمهوری اسلامی برای مقابله‌ی با طرح دشمنان چه عملکردی داشته است؟ http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۴ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 نقشۀ استعمار، برای زنان(۵) ⭕فمینیسم درخدمت منفعت‌طلبی سرمایه‌داری 📌بخش دوم ۳- ارزان و کم دردسر
🔰 نقشۀ استعمار، برای زنان(۶) ⭕داستان زن آمریکایی معاصر 📌بخش اول در یادداشت پیشین، به بخشی از برنامه های نفوذ آمریکا از طریق سوء استفاده از زنان در زمینه اقتصادی با محوریت سرمایه داری پرداختیم و در یادداشت پیش رو درباره سوءاستفاده از آنها به عنوان نیروی کار سخن خواهیم گفت. ″چگونه زندگی زنان خانه‌دار آمریکایی دگرگون شد؟″ با شروع جنگ جهانی دوم و حضور پدران، شوهران و پسران در جنگ، در بسیاری از نقاط جهان از زنان خواسته شد تا در صنایعی که سابقاً تحت سلطه مردانه بود، از جمله تولید، مشاغلی را انتخاب کنند و آن ها مجبور به کار در آن صنایع شدند؛ به نوعی که تا سال ۱۹۴۵ میلادی تقریباً از هر چهار زن متأهل، یک نفر در خارج از خانه کار می کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، مردان به خانه بازگشتند و همه چیز برای زنان بار دیگر تغییر کرد. زنان با فشارهای اجتماعی عمده ای مواجه شدند تا نیروی کار بودن را ترک کنند و بار دیگر با نقش های جنسیتی ایده آلی که جامعه برای مردان و زنان «مناسب» تلقی می کرد، مطابقت داشته باشند. یعنی مردان نان آور خانه باشند و زنان در خانه بمانند تا از بچه ها مراقبت کنند. عامل اصلی این فشارهای اجتماعی، جنگ سرد بود. این جنگ با شرطی سازی‌های اجتماعی و تبلیغات فراوانی همراه بود که برای تشویق آمریکایی ها به متمایز کردن خود از شوروی طراحی شده بود. عدم پایبندی شوروی به نقش های جنسیتی سنتی یکی از موضوعات مهم در فرهنگ مردم آمریکا بود. زنان شوروی چیزی از مد و آرایش نمی دانستند و کار فیزیکی آن ها باعث می شد بدنشان غیرزنانه تصور شود و از نظر فیزیکی برای استانداردهای زیبایی غربی جذاب نباشد. در نتیجه این تبلیغات و ترس ریشه دار از کمونیسم، اجرای نقش ها و رفتارهای جنسیتی سنتی به وظیفه میهن پرستانه در ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. به عنوان مثال، کتاب مراقبت از کودک دکتر اسپاک، ایده «خانواده کودک محور» را تشویق و این ایده را مطرح کرد که قرار است مادری و وظایف زناشویی آن ها نسبت به شوهرانشان طبیعتاً محور اصلی زندگی زنان باشد. در جامعه پس از جنگ جهانی دوم، گرفتن زودهنگام انگشتر ازدواج برای زنان از اولویت بالایی برخوردار بود. میانگین سن ازدواج برای زنان در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، ۲۰ سال بود و اگر زنی در اواسط ۲۰ سالگی اش هنوز ازدواج نکرده بود، در معرض خطر تلقی شدن به عنوان «پیرزن خدمتکار» قرار می گرفت و مردم تصور می‌کردند که او دارای مشکلی می باشد. ادامه دارد... 🖋️حجت‌الاسلام راجی http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 نقشۀ استعمار، برای زنان(۶) ⭕داستان زن آمریکایی معاصر 📌بخش اول در یادداشت پیشین، به بخشی از برن
🔰 نقشۀ استعمار، برای زنان(۶) ⭕داستان زن آمریکایی معاصر 📌بخش دوم در کتاب «زن مردن» آمده است که از دست دادن خانه سنتی مستقل باعث برهم خوردن تعادل درونی زنان شده است. در تلویزیون و مجلات نیز، این ایده بیشتر تقویت شد که زن ایده آل، یک زن خانه دار اساساً سفیدپوست و عضوی از طبقه متوسط است که در خانه می ماند، بچه‌ها را بزرگ می کند، خانه را تمیز می کند و... مجله نگاه، زن خانه دار را «موجودی شگفت انگیز» نامید که «با سنی کمتر از همیشه ازدواج می کند، بچه های بیشتری به دنیا می آورد، و بسیار زنانه تر از دختران آزاد دهه ۱۹۲۰ به نظر می رسد و رفتار می کند» و «به خوبی مشاغل برتر را به مردان واگذار می کند.» در سال ۱۹۵۵، ماهنامه خانه داری، «راهنمای همسر خوب» را منتشر کرد که در آن به زنان یادآوری می کرد وقتی که شوهرش به خانه می آید، شام را آماده کند، آرایش خود را انجام دهد، خانه را تمیز کند و... حتی تبلیغات برای مصرف کننده ها در آن دوران نیز، این ایده را پیش برد مانند این تبلیغ برای پیرکس که اعلام می کند «ازدواج موفق از آشپزخانه شروع می شود». با همه این تشویق ها و تبلیغات، نشانه های زیادی وجود داشت که شاید زنان مشتاق این نقشی که از آن ها خواسته می شد، نبودند. بارزترین این نشانه ها، وابستگی فزاینده زنان حومه شهر به مسکن در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود؛ به طوری که تا ژانویه ۱۹۵۷ بیش از یک میلیارد قرص از داروی مپروبامات فروخته شد و این میزان برای تامین تقاضا کافی نبود. هرچند نمی توان گفت که تنها زنان یا حتی زنان خانه دار در جنون مصرف آرام بخش ها شرکت می کردند، اما کمپین های تبلیغاتی، اغلب زنان خانه دار حومه شهر را هدف قرار می دادند. تبلیغات و بروشورهای اطلاعاتی نوید این را می دادند که قرص هایی مانند میلتون به زنان این امکان را می دهد تا با آرامش استرس های روزمره زندگی، از خرید مواد غذایی گرفته تا جلسات اولیا و مربیان و شام خانوادگی را تحمل کنند. حتی یک پزشک مدعی تاثیر آرام بخش ها در کمک به زنانی که روابط زناشویی منفور با شوهرانشان دارند، شد. علاوه بر اینها، زنان به طور کلی به دلیل مجموعه ای از مشکلات درون خانواده نیز، به سمت این داروها می رفتند. پس از جنگ جهانی دوم با وجود تبلیغات برای زنان درجهت ترک کار و بازگشت به نقش های خانگی تعریف شده، بخشی از زنان در ایالات متحده به انتخاب خود یا به اجبار، برای داشتن استقلال مالی و شغلی، تصمیم گرفتند به عنوان نیروی کار باقی بمانند. بدین سبب که برای برخی از آنان شغل خارج از خانه یک ضرورت تلقی می شد. زیرا پس از جنگ جهانی دوم فرهنگ مصرف گرایی چشم و هم چشمی رایج شده بود. ولی چون پس از جنگ جهانی مشاغل کاملا به قلمرو مردانه بازگشته بودند، ناگزیر زنان خود را به سمت مشاغل کم درآمدتر، با مهارت کمتر، مشاغل مخصوص زنان مانند خرده فروشی، گارسون و... سوق دادند. با این حال، ذکر این نکته مهم است که حتی داشتن شغل، استقلال مالی زن را تضمین نمی کرد. در سال ۱۹۶۰ ایالات متحده اعلام کرد زنان می توانند به تنهائی حساب بانکی باز کنند و تا سال ۱۹۷۴ که زنان از تبعیض اعتباری توسط قانون فرصت های اعتباری برابر محافظت می شدند، آن زنانی که خارج از خانه کار می کردند، چه متاهل و چه مجرد، به عنوان ریشه بی ثباتی اجتماعی آسیب شناسی می شدند؛ یعنی معتقد بودند چنین زنانی به دنبال ویژگی های مردانه مانند سلطه جویی، استقلال و قدرت هستند. علاوه بر این، دهه ۱۹۵۰ شاهد اولین تلاش سازمان یافته برای ایجاد یک قرص کنترل تولد بود، که منجر به اولین قرص ضدبارداری خوراکی و افزایش آزادی زنانی شد که مایل به نداشتن فرزند یا تعداد کم فرزند بودند و به این ترتیب آزادی بیشتری برای بازگشت به کار یا مجرد ماندنشان فراهم شد. ادامه دارد... 🖋️حجت‌الاسلام راجی http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 برگی از داستان استعمار 🎬قسمت: ۹۶ "شلیک به زیبایی" انگلیسی‌ها که تاسال ۱۸۴۹ میلادی تقریباً تمام ه
🔰 برگی از داستان استعمار 🎬قسمت: ۹۷ ″قفس″ انگلیسی‌‌ها بیش از پنجاه نوع مالیات و عوارض مختلف از کشاورزان هندی ‌می‌گرفتند. آن‌ها زمین‌های هر ایالت را به کشاورزان اجاره ‌می‌دادند و مهم ترین مالیاتی که از آن‌ها می‌گرفتند «نذرانه» نام داشت. نذرانه پول زیادی بود که هر کشاورز در آغاز کار باید به انگلیسی‌ها پرداخت می‌کرد. انگلیسی‌ها کشاورزانی را که نمی‌توانستند مالیاتشان را بدهند در قفس‌‌های فلزی ‌می‌انداختند و این قفس‌‌ها را زیر آفتاب سوزان هندوستان ‌می‌گذاشتند. بقیه کشاورزانی را که شاهد زجر و مرگ هم وطن خود بودند‌، سعی می‌کردند از هر راهی که ممکن بود‌، مالیات انگلیسی‌ها را بدهند آن‌‌ها حتی بچه‌‌های خود را ‌می‌فروختند تا از عهده اجاره و مالیات زمین برآیند. بسیاری از کشاورزان که تحمل این وضع برایشان غیرممکن بود‌، زمین و روستای خود را ر‌ها می‌کردند و می‌گریختند. بیش از یک سوم جمعیت هند بریتانیا پس از مدتی از روستا‌های خود فرار کردند و به مرد‌می‌ آواره و گرسنه تبدیل شدند. بسیاری از این آواره‌‌ها به شهر‌هایی ‌می‌رفتند که انگلیسی‌ها کارخانه‌‌هایی را در آنجا تأسیس کرده بودند. خوشبخت ترین آن‌‌ها ‌می‌توانستند در این کارخانه‌‌ها همراه همسر و تمام فرزندان خود به کار مشغول شوند. دستمزد اندک و ساعت‌‌های طولانی کار‌، مخصوصاً در کارخانه‌‌های نساجی‌، باعث می‌شد این کارگران با کمترین غذا و وسایل زندگی روزگار خود را بگذرانند. آن‌‌ها به صورت گروهی اتاقی را در شهر اجاره می‌کردند و گاهی در یک اتاق کوچک و تاریک سی نفر همراه حیوانات خود زندگی می‌کردند گروهی از این کشاورزان آواره هم در معادنی که انگلیسی‌‌ها آن‌‌ها را اداره می‌کردند به کار مشغول ‌می‌شدند. معدن‌‌هایی که در بسیاری از آن‌‌ها زنان هندی هم هر روز به عمق زمین فرو ‌می‌رفتند و در کنار مرد‌ها به کندن سنگ و خاک در راهرو‌های تاریک معدن مشغول ‌می‌شدند. این زن‌‌ها بچه‌‌های خود را باخوراندن تریاک به خواب‌‌های عمیق و طولانی فرو ‌می‌بردند تا بتوانند با خیالی آسوده تر راهی معدن شوند. انگلیسی‌‌ها در بیشتر سال‌هایی که هند را در تصرف داشتند‌، مشغول جنگ با رقیبانشان در اروپا و آمریکا بودند به همین علت معتقد بودند هندی‌‌ها باید تمام این شرایط سخت را به نام وضعیت جنگی تحمل کنند؛ جنگ‌‌هایی که هیچ ارتباطی به هندی‌‌ها نداشت. لرد ولزلی‌، یکی از فرمانداران انگلیسی هند‌، کتابی را تألیف کرد به نام«کتاب جیبی سرباز برای خدمت در میدان جنگ». او در بخشی از این کتاب نوشت:«همیشه بر سر ما می‌کوبند و تکرار می‌کنند که شرافت و صداقت بهترین سیاست است. اما این جملات زیبا برای سرمشق‌های کودکان دبستانی خوب است. اگر کسی بخواهد در زمان جنگ هم شرافت داشته باشد‌، بهتر است شمشیرش را زمین بیندازد.» سرگذشت استعمار ، ج۸ ص۲۱ http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 رجّاله‌ای که شاه شد! 📌بخش ۴ ❓آیا رضاخان ایرانی‌الاصل بود؟ 🎬قسمت دوم 🔹خود رضاخان هم به نوبه خ
🔰 رجّاله‌ای که شاه شد! 📌بخش ۵ ❓ماجرای ارتش مدرن که می‌گویند انگلیسی‌ها پس از کودتا برای ایران و رضاخان درست کردند و جزء خدمات رضا پهلوی می‌شمردند چیست؟ 🎬قسمت اول جنوب ایران تحت اشغال انگلیسی‌ها و شمال کشور در اشغال روسیه تزاری است ارتش رسمی ایران زیردست افسران روس بود اما با سقوط رژیم روسیه در انقلاب بلشویکی انگلستان توسط عواملش، چون رضا پالانی فرماندهی سپاه ایران را در دست می‌گیرد و با همان ارتش در ایران کودتا می‌کند و بر کشور ما به طور کامل مسلط میشود سپس ارتش ایران را منحل و متلاشی می‌کند و ارتش جدیدی را تحت فرماندهی افسران انگلیسی سازمان می‌دهد و با آن بر کل کشور مسلط میشود. رژیم جدیدی بر سر کار می آورد و همه پاره قدرتها و مقاومتها را سرکوب می‌کند. رضا پالانی در همه این خیانتها عامل اجرایی لندن است و عناصر خائن دیگری چون ضيا طباطبایی و محمدعلی فروغی و تقی زاده و داور و تیمورتاش و اردشیر ریپورتر و شبکه فراماسونی در پروژه ایران فروشی ایفای نقش می‌کنند. نهایتاً انقلاب مشروطه در کوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران به طور کامل شکست می‌خورد و استعمار و استبداد بیشتر و گستاخ تر از قبل بر ایران مسلط میشوند. به نام ارتش مدرن و نظم و امنیت بیش از ۲۰ هزار انسان در کمترین آمار زیر چکمه های انگلیسی رضاخان له شدند. عشایر لرستان و بختیاری و کردستان و خوزستان و آذربایجان و گیلان و مازندران و.... به بهانه‌های گوناگون سرکوب و قتل عام شدند. ارتش مدرن رضاخان فقط کشتار داخلی می‌کرد اما هرگز در بر ابر دشمنان خارجی و اشغالگران نایستاد. اولین و تنها تجربه اش برای دفاع از خاک ایران، فرار ذلیلانه و فروپاشی کل آن ارتش باصطلاح مدرن ظرف یک روز در برابر اشغال ایران در ۱۳۲۰ بود. این بود ارتش مدرن ایران پهلوی که عملاً شاخه ایرانی ارتش اشغالگر انگلیس بود. سوال: چگونه است که در دوره‌ای انگلیسی‌ها با بعضی عشایر جنوب و غرب علیه دولت مرکزی کار می‌کردند اما بعد حامی دولت مرکزی علیه عشایر شدند؟ پاسخ: آن همکاری با بعضی عشایر مسلح مربوط به قبل از کودتا و در جنگ قدرت با روسها در اواخر دوره قاجار برای حفظ مناطق اشغالی جنوب و به ویژه تسلط بر منابع نفتی ایران بود. سیاست بلکه خباثت دائمی انگلیس، زندگی در شکاف زخمها و اختلافات داخلی ملتها است. با استفاده ابزاری متقابل از دولتهای مرکزی و نیروهای محلی علیه یکدیگر کارش را پیش می‌برد. ماجرا این بود که بعضی خان‌های بعضی ایلات و عشایر جنوب و غرب که گاه با دولت مرکزی حتی پیش از مشروطه دشمن و گاه دوست بودند به ویژه پس از کشف در جنوب و هنگام اشغال ایران، مورد توجه بیگانگان قرار گرفتند. انگلیسی‌ها با تک تک قبائل و ایلات رابطه برقرار می‌کردند و بعضی سران عشایر را می‌خریدند و با اهرم آنان از دولت مرکزی امتیاز می‌گرفتند اما پس از کودتای رضاخان که حکومت مرکزی به طور کامل به کنترل لندن درآمد سپاه قزاق را منحل کردند و ارتشی سراپا تحت فرمان افسران انگلیسی تشکیل دادند و این بار دولت مرکزی را بدست رضاخان به جان همان ایلات و عشایر مظلوم انداختند و همه را سرکوب کردند. ادامه دارد... به نقل از: استاد رحیم‌پور ازغدی http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 رجّاله‌ای که شاه شد! 📌بخش ۵ ❓ماجرای ارتش مدرن که می‌گویند انگلیسی‌ها پس از کودتا برای ایران و
🔰 رجّاله‌ای که شاه شد! 📌بخش ۵ ❓ماجرای ارتش مدرن که می‌گویند انگلیسی‌ها پس از کودتا برای ایران و رضاخان درست کردند و جزء خدمات رضا پهلوی می‌شمردند چیست؟ 🎬قسمت دوم سوال: انگلیسیها در رضاخان چه دیدند که یک آدم بیسواد را انتخاب کردند و چرا او؟ پاسخ: نمونه‌هایی از تحلیل شخصیت رضا پالانی در اظهار نظر سفرای اروپا به خصوص انگلیس می‌توان دید. وقتی که مشغول تهیه لیستی از نظامیان ایرانی میان افسران قزاق برای پروژه‌های خود در ایران بودند و او را شخصی مناسب برای بزن و بکوب هیکلی و خشن دارای روحیه درندگی، بیسواد و در عین حال آماده به کار و به درد بخور معرفی کرده‌اند. در اسناد سفارت انگلیس او را شخصی با خوی پادگانی و چشمانی که اثری از گذشت در آن نیست و روحیه دسیسه گری که به درد کار ما می‌خورد، تعریف کردند. میر جرج آپتون نویسنده نگرشی بر تاریخ ایران نوین و ریچارت استوارت در کتاب ″آخرین روزهای رضاشاه"، نقل‌های مستندی در این باب آورده اند مثل اینکه او را یک نظامی متکبر و بیرحم در برابر سربازانش پراگماتیست، بدون اصول اما خشن و صریح‌الهجه در حد دریدگی و دارای قدرت پنهانکاری بدون هیچ دلبستگی به آزادی و بکلی بیسواد و ناآشنا با مفاهیم علمی و اجتماعی و دارای نوعی احساس حقارت شدید در برابر اروپاییها ارزیابی کرده اند که معتقد است باید با اروپاییها هماهنگ شد تا مسخره نشویم او برای آلمانها و چند سفارت دیگر اروپایی هم دربانی و خدمتگزاری کرده بود و در بله قربان گویی مورد توجه آنها هم بود. پالانی وحشی اما به شدت فرصت طلب هم بود و از ضعف انفعال احمد شاه قاجار و از نگرانی علما و مردم نسبت به عواقب مشروطیت و نارضایتی عمومی از هرج و مرج و ناامنی و از تمایل بیگانگان به نفوذ بیشتر در ایران از همه اینها آگاهانه سوء استفاده کرد تا مجموعاً قدرتهای بیگانه به او متوجه شوند. بعد از کودتا هم برای جلب رضایت کامل انگلیسی‌ها، اطاعت محض می‌کرد تا یکی یکی همدستانش در خیانت به ایران از فروغی و داور و تیمورتاش و... همه را پس از انقضای تاریخ مصرفشان کشت یا وادار به خودکشی و یا خانه نشین کرد. پس از استقرار کامل هم، مذهبی نمایی و دموکرات نمایی را یکجا کنار گذارد. همه مخالفان و منتقدان را و حتی رقبا و شرکا را حذف کرد و حتی نزدیکترین عواملی را که در کودتا به حاکمیت او کمک رساندند به تدریج که تاریخ مصرفشان به پایان می‌رسید به روشهای خشن و توهین آمیز یک به یک دور انداخت. کاری که ۱۲ سال بعد و پس از کودتای دوم غربی‌ها که پسر خائنش پهلوی دوم را بر سر کار آوردند، عیناً تکرار شد. به نقل از: استاد رحیم‌پور ازغدی http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام(۳۲) ♨️ فرق زمستان و تابستان ما یک کوزه بود 🔹تابستان قم خیلی گرمتر از ح
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام (۳۳) ♨️ امام مدرسی بزرگ.. 🔹برای مسافرت دیگر این بچه‌ها بودند که جایی را انتخاب می‌کردند، آقا دیگر بدین‌کارها کاری نداشت. 🔸او مدرسی بزرگ شده بود که حدود پانصد، شصد نفر در درس فقه و اصولش شرکت می‌کردند از این بعد باید شاگردان ایشان دست به‌‌کار نوشتن کتابی در زمینه علمی آماده شوند که تا به حال چنین کاری نشده است. امام را در مسایل مبارزاتی نباید خلاصه کرد. امام سراپا ذوق است. 🔸.. تا او را دیدم با کتاب و درس و بحث دیدم و همیشه در حال مطالعه. لذا تابستان محتاج به تغییر آب هوا بود ... گرچه در تابستان هم دست از نوشتن و مطالعه بر نمی‌داشت. (زندگینامه بانو خدیجه ثقفی، همسر امام، ص۱۷۰) http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام (۳۳) ♨️ امام مدرسی بزرگ.. 🔹برای مسافرت دیگر این بچه‌ها بودند که جایی ر
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام(ره) ــ ۳۴ ♨️ بیماری آقا و بی‌خوابی من 🔹سال۳۲ که سال سقوط مرحوم دکتر مصدق بود و در این سال امام مبتلا به بیماری شدید و پرخطری شدند، بیماری بود که انگشت پای راستش سرد و بی‌حس می‌شد و به‌تدریج بالا می‌آمد، به چشم که می‌رسید سردرد شدید می‌گرفت که استفراغ و تهوع را به‌دنبال داشت. 🔸بیست روز در اصفهان پیش دکتر نفیسی معالجه کرد و نتیجه نگرفت تا اینکه مرحوم اشراقی، که خدایش رحمت کند، تازه یک‌سال بود که داماد ما شده بود با دخترمان صدیقه به اصفهان آمدند. او وقتی آقا را بدین حال دید با ایشان آمدند تهران، منزل پدرم و پیش دکتر سمیعی معالجه را شروع کرد. ما در اصفهان ماندیم، زمانی معلوم شد ایشان باید مدتی در تهران برای معالجه بماند، آقای اشراقی آمد اصفهان و ما را آورد تهران. الحمدالله حالشان خوب شد در مدتی که آقا بیمار بود، بسیار نگران بودم و کمتر شبها خوابم می‌برد. 📚(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی، همسر امام ص۱۶۹-۱۶۸) http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
🔰 یکی از ایدئولوژیهای مردم ایران «استقلال» است. چیزی که شما مهره‌های اسرائیل تمام تلاشتون رو می‌کنید برای سلب اون از مردم ایران. پ‌ن: جالبه همین جمله رو برای مردم سوریه هم گفتید ولی خلافش رو دیدیم. پروژه همان پروژه است فقط نحوه اجرای آن فرق کرده. تروریست همان تروریست است، همان داعش است فقط ریش‌ها کوتاه شده و لباس‌ها اتو زده شده است. http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
🔰 مازوت، نمایشی همزمان از فریب‌کاری و بی‌کفایتی دولت 🔹️ ‏۱۶ آبان سخنگوی دولت خبر داد مازوت‌سوزی در ۳ نیروگاه به‌خاطر سلامت مردم متوقف شده و دولت خاموشی را ترجیح داده. ۲۴ آذر، شرکت برق حرارتی اعلام کرده هر ۳ نیروگاه مجددا مازوت‌سوزی را شروع کرده‌اند و قطع برق ادامه دارد. http://eitaa.com/yaranhamdel
۲۵ آذر ۱۴۰۳
کانال یاران همدل
🔰 رمان سپر سرخ، قسمت چهارم ▫️دستانم به سوزن سِرم می‌لرزید و او برابر دیدگانم بی‌خبر از حال خرابم ب
🔰 رمان سپر سرخ 🎬قسمت پنجم ▫️گروهی از نیروهای داعشی تحت عنوان پلیس مذهبی در شهر و بازار می‌چرخیدند که روبنده برای زنان اجباری بود، شلوار مردان نباید از مچ پا کوتاه‌تر می‌شد و هر کس خلاف این قوانین رفتار می‌کرد، مقابل چشم مردم شلاق می‌خورد و شاید زندانی می‌شد. زندان‌های داعش قفس‌هایی به ارتفاع یک متر بود که مردم بی‌گناه را به مدت طولانی در آن حبس که نه، مثل زباله‌ای مچاله می‌کردند تا استخوان‌هایشان همه در هم خرد شود. ▪️حتی ما در بیمارستان با همان روپوش سفید پرستاری، به جای شال یا روسری سفید، مجبور بودیم شال مشکی بپیچیم و تمام مدت با روبنده سیاه کار کنیم که نه فقط در شهر که در تمام بیمارستان‌ها مغز خشک و وحشی داعش حکومت می‌کرد. مجازات توهین به مقدسات داعش، شلیک گلوله به سر بود. حتی ظن جاسوسی برای دولت عراق، به قیمت بریدن سر یا بستن مواد منفجره به گردن تمام می‌شد و مکافات بعضی خطاها از این هم وحشتناک‌تر بود. ▫️دیگر همه فهمیده بودند خنجر داعش حنجره شیعه و سنی را با هم می‌بُرَد، مردم باید از شهر فرار می‌کردند و اینجا اول مصیبت بود. حلقه محاصره ارتش برای حمله به فلوجه هر روز تنگ‌تر می‌شد و داعش نمی‌خواست سپر انسانی‌اش را به همین سادگی از دست بدهد که راه‌های خروج از فلوجه را بست و مردم در شهر زندانی شدند. ▪️آذوقه در شهر تمام شده و خوراک بسیاری از خانواده‌ها تنها یک وعده آب و خرمای خراب بود. امکانات بیمارستانی به کمترین حد رسیده و همین حداقل‌ها تنها باید در اختیار بیماران و مجروحان داعش قرار می‌گرفت. اگر پزشکی برای رفتن به منطقه جنگی تعلل می‌کرد، اعدام می‌شد و ما مجبور بودیم زیر سایه اینهمه وحشت در بیمارستان کار کنیم که حتی نافرمانی نگاهمان را با گلوله پاسخ می‌دادند. ▫️تلویزیون، موبایل و سایر وسایل ارتباطی را از مردم گرفته و باز به همین زنده بودن قانع بودیم تا از وحشت آنچه یک روز اتفاق افتاد، دیگر از زندگی سیر شدیم. روزی که سه مادر را به جرم مخالفت با پیوستن فرزندان‌شان به داعش، به آتش کشیدند و از آن سخت‌تر روزی که چهار زن و نُه کودک را که تلاش می‌کردند از فلوجه به سمت ارتش و نیروهای مردمی فرار کنند، در قفسی آهنی زنده‌زنده سوزاندند. ▪️تمام این جنایات در برابر چشم مردم به سادگی صورت می‌گرفت و تصویرش به تمام دنیا مخابره می‌شد، در حالیکه ما حتی از ارتباط با دیگر شهرهای عراق محروم بودیم. دیگر هوای فلوجه حتی برای نفس کشیدن هم سنگین شده و هر روز آرزوی مرگ می‌کردم که نه طاقت تعرض داعش و نه توان زنده در آتش سوختن داشتم. ▫️پدر و مادرم هر روز التماسم می‌کردند سر کارم حاضر نشوم و می‌دانستم مجازات غیبتم در بیمارستان، خنجر و قفس آتش است که زیر آواری از ترس و وحشت و پشت روبنده در بیمارستان جان می‌کندم تا دوباره به خانه برگردم. ایام نیمه شعبان رسیده و زیر چکمه تروریست‌های داعش دیگر عیدی برایمان نمانده بود. روزها بود به مرگ خودم راضی شده و نمی‌دانستم نصیبم زجرکش شدن است که من فقط برای لحظه‌ای بدون روبنده بالای سر بیماری بودم و همان لحظه یکی از نیروهای پلیس مذهبی داعش به قصد تفتیش وارد بخش شد. ▪️چهره کریهش، داعشی بودنش را فریاد می‌زد و فرصت نداد روبنده‌ام را پایین بیندازم که سرم عربده کشید: «از خدا نمی‌ترسی صورتت رو نمی‌پوشونی؟» بند به بند انگشتانم از ترس به لرزه افتاده بود، با همان لرزش دست بلافاصله روبنده را پایین کشیدم و همان یک لحظه، زیبایی صورتم چشم هیزش را گرفته بود که نگاهش از شکاف روبنده میخ چشمانم شد. ▫️در مسیرِ در ایستاده و راه فرارم را بسته بود، به خدا التماس می‌کردم راهی برایم بگشاید و قسمت نبود که کُلتش را به سمتم گرفت و به همین جرم، بی‌رحمانه حکمم را خواند: «باید ببرمت پیش والی فلوجه!» با پنجه نگاهش به چشمانم چنگ می‌زد و من نمی‌خواستم به چنگال والی فلوجه بیفتم که معصومانه التماسش کردم: «به خدا فقط یه لحظه روبنده رو برداشتم...» ▪️اما رحمی به دل سنگش نبود که امانم نداد حرفم تمام شود و وحشیانه نعره کشید: «خفه شو!» پیرزن بیمار از هول عربده‌های او روی تخت می‌لرزید و کار من از لرزه گذشته بود که تمام تنم رعشه گرفته و از شدت وحشت به گریه افتادم. ▫️اتاق بیمارستان با همه بزرگی‌اش برایم مثل قبر شده و او با همین کلت و زنجیری که از جیبش بیرون می‌کشید، قاتل قلبم شده بود. میان گریه دست و پا می‌زدم رهایم کند، مقابل پایش روی زمین چمباته زده بودم تا دستش به دستانم نرسد و او مثل حیوانی وحشی به جانم افتاده بود تا آخر هر دو دستم را با زنجیر بست و از جا بلندم کرد. ادامه...👇
۲۵ آذر ۱۴۰۳