eitaa logo
🫂یاران همدل
87 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
18هزار ویدیو
163 فایل
کانال یاران همدل جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۱) فروش استقلال ملی به بهای حفظ سلطنت! ۷-۱۱. فرمان سیاست خارجی در کاخ سفید ″سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار در عمان″ سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار در عمان، مأموریت دیگر محمدرضا در راستای سیاستهای آمریکا برای جلوگیری از نفوذ شوروی بود. او بالغ بر سه هزار نفر از نیروهای مسلح ایران را - که به تدریج تا ده هزار نفر افزایش یافت - از سال ۱۳۵۱ با هدف سرکوب این جنبش به عمان اعزام کرد. در حالی که هیچگونه تجاوز ارضی یا تنش سیاسی صورت نگرفته بود. میزان هزینه ای که شاه در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کرد به روایت اسناد وزارت امور خارجه، میلیاردهـا تومان بود و انگلیسی‌ها این هزینه را حدود یک میلیارد دلار اعلام کردند. جریان غم انگیز آنجاست که نظامیان انگلیسی و آمریکایی تمام آذوقه و حقوق خود را از عمان می گرفتند، ولی دولت شاهنشاهی ایران به آنها کمک می‌کرد. نظامیان انگلیسی و آمریکایی هیچ کشته یا زخمی ندادند اما تلفات ارتش ایران از شروع عملیات در آذر ۱۳۵۲ تا پایان سال ۱۳۵۴، کشته شدن ۲۵ درجه دار و ۱۸۶ سرباز و مجروح شدن بیش از هفتصد تن بود. ″حمایت از سلطنت طلبان متمایل به غرب″ حمایت از سلطنت طلبان متمایل به غرب در جنگ های داخلی یمن، اقدام دیگر شاه با دستور آمریکایی‌ها بود. ایران در طول این جنگ هشت ساله به ارسال اسلحه و آموزش نظامی اقدام نمود. شاه نیز کمک های اعطایی ایران به صنعا را اعلام کرده و در روزنامه های آن زمان منتشر شده بود. ″کمکهای مالی و نظامی بلاعوض به پاکستان″ اعطای کمکهای مالی و نظامی بلاعوض بـه پاکستان به منظور تقویت این کشور در برابر هند که در آن زمان یکی از کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی به حساب می آمد. طوفانیان که به گفته فردوست توسط مستشاران آمریکا در ایران برای فرماندهی ارتش انتخاب شده بود با بیان مطلب فوق معترف اسـت کـه بـدون اطلاع محمدرضا پهلوی این کمکها را ارسال می کرد و بعد مسائل را به اطلاع شاه می‌رساند. یعنی ابتدا با دولت آمریکا هماهنگی و اقدام می شد، سپس به اطلاع شاه میرساند. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۱) فروش استقلال ملی به بهای حفظ ۷-۱۱. فرمان سیاست خارجی در کاخ سفید ″پشتیبانی مالی و نظامی شاه به قاره آفریقا″ مأموریت نظامی و پشتیبانی مالی شاه به قاره افریقا ـ به ویژه شاخ آفریقا ـ نیز کشیده شد. هدف اصلی این مأموریت، رفع نگرانی آمریکا از ظهور و پیدایش دولتها و جنبشهای سوسیالیستی در ایــن قــاره بود. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ این مأموریت را این گونــه توضیح میدهد: ایران نمی توانست نسبت به توسعه نفوذ کمونیسم در قاره آفریقا بی اعتنا بماند؛ در نتیجه کمکهای متعددی به پاره ای از این کشورها که در معرض خطر کمونیسم قرار داشتند، صورت پذیرفت. شاه در جنگ میان سومالی و اتیوپی نیز از محمد زیادبـاره رئیس جمهور سومالی که مورد حمایت غرب و آمریکا بود پشتیبانی کرد. شاه از دولت زئیر نیز برای مقابله با چپگرایان، حمایت اقتصادی و پشتیبانی نظامی کرد. ایران از پادشاه مراکش هم علیه چریک های پولیساریو که برای آزادی صحرای غربی مبارزه می کردند، حمایت نظامی و مالی نمود. ″کمک‌های شاه به مصر″ کمکهای اعطایی شاه به مصر نیز یکی دیگر از کَرَم بخشی‌های شاه از جیب ملت ایران به کام دولتمردان آمریکا بود. در همین دوره مطبوعات ایران از اعطای یک میلیارد دلار اعتبار به مصر خبر داده بودند. خاطرات پرویز راجی آخرین سفیر دولت پهلوی در لندن، به روشنی نشان میدهد که همۀ اقدامات شاه در خارج کشور از جمله آفریقا با نظر آمریکایی‌ها بود. او می‌گوید: «امریکا دست ایران را در شاخ آفریقا عملاً باز گذاشته است معلوم میشود ما داریم به اطراف و اکناف بال و پر می‌گشاییم!» هنری کسینجر وزير خارجـه وقـت آمریکا نیز خدمات شاه به آمریکا در ویتنام و آفریقا را تأیید می‌کند. کمکهایی که شاه متعهد شده بود که به کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی ارائه نماید بیش از ۱۵ میلیارد دلار بود!» فرح پهلوی همسر شاه ابهامات درباره استقلال فروشی شاه را روشن می‌کند و از قول شاه چنین نقل می‌کند: «من در جریان تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۶۷م شیرهای نفت ایران را به روی جهان غرب و اسرائیل باز کردم و به بهای تخریب روابط ایران با اعراب اجازه ندادم چرخ صنعت انرژی غرب از حرکت بایستد. در جریان جنگ «فار» به منظور حفظ امنیت دهانه خلیج فارس و عبور مطمئن نفت به سوی آمریکا و ژاپن و اروپا سربازان ایرانی را به جنگ با شورشیان چپ گرا فرستادم. تمام عمر را صرف سرکوب نیروهای کمونیست و چپ گرا کردم تا منافع غرب و در رأس آن منافع آمریکا را حفظ کنم. در جریان جنگ ویتنام نفت و بنزین و سوخت هواپیما به آمریکاییان.رساندم. حتی هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار سر فرماندهی آمریکا در ویتنام جنوبی قرار دادم. هرچه به من گفتند از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش مجری دستورات منطقه ای و فرا منطقه ای آنها بودم.» در هر صورت بازخورد این وابستگی در جامعه و تبعات آن برای رژیم شاه و حتی آمریکا بسیار گران تمام شد؛ زیرا از دید بسیاری از ایرانیان اقدامات شاه نشانه نوکری کامل وی از آمریکا و از دست رفتن استقلال ملی بود که در نهایت همین احساس عمومی، تبدیل به یکی از سرچشمه‌های نفرت مردم از آمریکا و بیزاری از رژیم شاه شد. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۱) فروش استقلال ملی به بهای حفظ سلطنت! ۷-۱۱. فرمان سیاست خارجی در کاخ سفید ″سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار در عمان″ سرکوب جبهه آزادیبخش ظفار در عمان، مأموریت دیگر محمدرضا در راستای سیاستهای آمریکا برای جلوگیری از نفوذ شوروی بود. او بالغ بر سه هزار نفر از نیروهای مسلح ایران را - که به تدریج تا ده هزار نفر افزایش یافت - از سال ۱۳۵۱ با هدف سرکوب این جنبش به عمان اعزام کرد. در حالی که هیچگونه تجاوز ارضی یا تنش سیاسی صورت نگرفته بود. میزان هزینه‌ای که شاه در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کرد به روایت اسناد وزارت امور خارجه، میلیاردهـا تومان بود و انگلیسی‌ها این هزینه را حدود یک میلیارد دلار اعلام کردند. جریان غم انگیز آنجاست که نظامیان انگلیسی و آمریکایی تمام آذوقه و حقوق خود را از عمان می گرفتند، ولی دولت شاهنشاهی ایران به آنها کمک می‌کرد. نظامیان انگلیسی و آمریکایی هیچ کشته یا زخمی ندادند اما تلفات ارتش ایران از شروع عملیات در آذر ۱۳۵۲ تا پایان سال ۱۳۵۴، کشته شدن ۲۵ درجه دار و ۱۸۶ سرباز و مجروح شدن بیش از هفتصد تن بود. ″حمایت از سلطنت طلبان متمایل به غرب″ حمایت از سلطنت طلبان متمایل به غرب در جنگ های داخلی یمن، اقدام دیگر شاه با دستور آمریکایی‌ها بود. ایران در طول این جنگ هشت ساله به ارسال اسلحه و آموزش نظامی اقدام نمود. شاه نیز کمک های اعطایی ایران به صنعا را اعلام کرده و در روزنامه های آن زمان منتشر شده بود. ″کمکهای مالی و نظامی بلاعوض به پاکستان″ اعطای کمکهای مالی و نظامی بلاعوض بـه پاکستان به منظور تقویت این کشور در برابر هند که در آن زمان یکی از کشورهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی به حساب می آمد. طوفانیان که به گفته فردوست توسط مستشاران آمریکا در ایران برای فرماندهی ارتش انتخاب شده بود با بیان مطلب فوق معترف اسـت کـه بـدون اطلاع محمدرضا پهلوی این کمکها را ارسال می کرد و بعد مسائل را به اطلاع شاه می‌رساند. یعنی ابتدا با دولت آمریکا هماهنگی و اقدام می شد، سپس به اطلاع شاه میرساند. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۲) ابتذال بی مهار و اسلام‌زدایی ″اعتقاد دروغین″ محمدرضا در ۳۷ سال سلطنت خویش وانمود می کرد که معتقد به اسلام است و به ظاهر دست به اقدامات مذهبی می‌زد. اما واقعیت دینداری و اعتقادات مذهبی او را فرح پهلوی می گوید: شاه اعتقادات مذهبی نداشت. در واقع محمدرضا شاه، ادامه دهنده راه پدرش بر باستان گرایی تقلید از غرب و ضدیت با اسلام بود. از این رو، محمدرضاشاه هر چقدر پایه‌های حکومتش محکم تر می‌شد، بیشتر دست به اقداماتی می‌زد که با اعتقادات جامعه در تضاد بود روند مخالفت وی با مذهب و مظاهر آن و سرکوب علما و نیروهای مذهبی از اوایل دهه ۱۳۴۰ به خصوص بعد از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ روند و سرعت بیشتری به خود گرفت. به طور خلاصه می‌توان گفت ضدیت با ارزشهای اسلامی و ایرانی و بی اعتنایی به خواسته‌های مردم مذهبی و علمای مذهبی، گسترش قمارخانه‌ها، مراکز فحشا، رواج فساد مشروب فروشی‌ها، نمایش فیلمهای مبتذل در سینما و تلویزیون، عدم پایبندی به شعائر اسلامی و عدم مراعات عفت عمومی، اشتغال بهائی ها و صهیونیست ها در پست های کلیدی و حساس دولتی که از دیـد مردم، نشان از عناد رژیم با اسلام بود تغییر تاریخ اسلامی و ترویج و تبلیغ ارزشها و سنتهای قبل از اسلام و.... احساسات مذهبی مردم و علما را جریحه دار کرده بود. ″بهائیت و مخالفت‌ها″ بهائیت در میان ملت ایران چهرۀ خوبی نداشت و بسیار حساس بودند، به گونه‌ای که زمانی که مردم ایران فهمیدند کارخانه نوشابه‌های پپسی‌کولا و کوکاکولا متعلق به بهائیان است آنها را تحریم کردند و شیشه های آنها را شکستند. ″مخالفت رژیم پهلوی با حجاب″ جلوگیری از حجاب دانشجویان دختر و ممانعت از ورود دختران چادری به دانشگاه و صدور بخشنامه‌ای از وزیر آموزش و پرورش نیز در سال ۱۳۵۲ در خصوص ممنوعیت پوشیدن چادر برای دختران دبیرستانی و تصویب طرح حجاب زدایی توسط شورای هماهنگی امور اجتماعی در سال ۱۳۵۵ مبنی بر ممنوعیت چادر برای دانش آموزان، دانشجویان و کارمندان و جلوگیری از ورود زنان چادری به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی اتوبوس های شرکت واحد، سینماها، فروشگاه های تعاونی شهر و روستا، کتابخانه ها و مجامع عمومی، و محرومیت آنها از مسافرت با هواپیما و خدمات اجتماعی و بسیاری از موارد دیگر مخالفت علیه شاه را به شدت افزایش داد. ″مبدأ تاریخ″ تغيير مبدأ تاریخ ایران از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی نیز خشم مردم و روحانیون به خصوص امام خمینی را برانگیخت. آنتونی پارسونز، سفیر سابق انگلیس در تهران می‌گوید: «این تغییر تقویم از نامعقول‌ترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت بـه خود فراهم ساخته بود. این اقدام به قدری مردم را عصبانی کرده بود که بعدها در اوایل سال ۱۳۵۷ که تظاهرات مردم حالت انقلابی به خود گرفته بود شاه به جعفر شریف امامی نخست وزیر دستور داد که در نخستین عقب نشینی‌اش در سال ۱۳۵۷، تاریخ شاهنشاهی را مجدداً به هجری شمسی برگرداند. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۳) محرومیت مطلق علی‌القاعده با افزایش تصاعدی درآمدهای نفتی در دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شرایط اقتصادی کشور می‌بایست متحول می شد و رفاه نسبی در سراسر کشور رخ میداد اما همه چیز بر عکس بود. ایــن درآمدها نه نصیب ملت ایران شد و نه به زیر ساخت های کشور اختصاص یافت و نه کشور پله های ترقی اقتصادی را طی کرد. البته عدم واردات تکنولوژی زیر ساختی و پرداختن به واردات تکنولوژی مصرفی موجب افزایش کاذب رفاه شهری و سیل مهاجرت شد که تبعات آن بحرانهای شهری و ظهور حلبی آبادها و شکل گیری تهیدستان شهری بود. با این وصف، شکاف طبقاتی و فاصله فقیر و غنی هر چه به آخر عمر پهلوی نزدیکتر می‌شد افزایش بیشتری می یافت. براساس آمارها در آمدهای نفتی و رونق کاذب اقتصادی ناشی از آن در خلال سالهای دههٔ ۱۳۴۰ افزایش درآمد سرانه ایران را از حدود دویست دلار به یک هزار دلار نشان می‌داد؛ اما در عمل نه تنها کاهش در اختلاف سطح درآمد بین طبقات مرفه و فقيـر دیــده نمی شد، بلکه باعث افزایش این اختلاف شده بود، طوری که هم ایران بنابر گزارش سازمان بین‌المللی کار در دهه ۱۳۵۰ به عنوان یکی از بدترین کشورهای جهان معرفی شد. در حالی که درآمد میلیاردی حاصل از فروش روزانه شش میلیون بشکه نفت که می‌توانست به زیر ساختهای اقتصادی کشور اختصاص یابد و هزاران ایرانی را مشغول به کار کند و نهاد دانش را به فناوری متصل نماید. بر اثر وابستگی شاه و فساد خاندان و حلقه بله قربان گویان او از میان رفت توصیف نیشدار اسدالله علم از ایران در سال ۱۳۵۶ حیرت آور است. او میگوید: «فکر اینکه در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته و هیچ سرویس صحیحی نه آب نه برق حتی در پایتخت نتوانیم به مردم واقعاً ننگ است.» خاطرات اشرف پهلوی سخن علم را تأیید می‌کند. او می نویسد: «در فضای ثروت فاحش برآمده از افزایش قیمت نفت شکاف میان فقیر و غنی عمیق‌تر و آشکارتر و برای دوام و بقای حکومت خطرناکتر می شد. تهران به آسمان خراشهای چندین میلیون دلاری محله مسکونی‌ای با کاخها و ویلاهای میلیونرهای جدید و بلوارهای وسیع پر از اتومبیلهای لوکس آراسته شد.» همین شکاف طبقاتی و اقتصادی منجر به گسترش احساس محرومیت در جامعه شد. با این همه علاوه بر تهیدستان شهری که در زاغه‌ها زندگی می‌کردند و همه اعضای خانواده توی یک یا دو اتاق چپیده بودند و گاهی هم برق و آب جاری نداشتند هنوز شمار عظیمی از مردم ما نیــز در روستاهای کوهستانی در جاهای پرت و دسترس ناپذیر، روزگار می‌گذراندند. به نظر اسدالله علم در آن سال ها فقط چهار درصد روستاهای ایران به برق و تنها یک درصد روستاها به لوله کشی آب آشامیدنی دسترسی داشتند. وضعیت گرانی و تورم در سالهای ۱۳۵۰ به بعد را همه اعتراف دارند، از جمله «آنتونی پارسونز» سفیر انگلستان در دوره پهلوی اذعان دارد که به رغم تزریق درآمدهای حاصل از افزایش قیمت نفت در دسامبر ۱۹۷۳م به اقتصاد کشور، سطح تولیـد که افزایش نیافت تورم و گرانی بالایی را هم به وجود آورد که مقامات دولتی نرخ سالانه آن را ۲۰ درصد اعلام کرده بودند، ولـی نـرخ واقعی تورم بسیار بیشتر از این رقم بود همین وضعیت را اسدالله علم وزيــر دربار پهلوی هم تأکید دارد. او در خاطراتش می‌نویسد: «در تابستان ۱۳۵۲ بسیاری از انواع مواد غذایی کمیاب شده و اگر هم یافت می‌شد با قیمتی چند ده برابری به فروش می‌رسید. در ماههای نخست سال ۱۳۵۳ نان هم پیدا نمی‌شد و هویدا همواره اعلام می کرد که ما در عصر طلایی به سر می‌بریم.» ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۳) محرومیت مطلق (ادامه بحث قبل) این در حالی بود که مردم شنیدند شاه وام یک میلیارد و دویست میلیون دلاری را در چند قسط به انگلیس برای بهبود سیستم آبرسانی و دفع فاضلاب لندن پرداخت کرده است. یا «شاه در سال ۱۳۵۳ مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ به انگلیس کمک مالی نموده تا شاید صنایع غذایی انگلیس از ورشستگی نجات پیدا کند.» کارگران هم زندگی مناسبی نداشتند و درآمدهای بیش از حد، نفت به فقر این توده‌های میلیونی که بیشترشان از روستاها به شهرها رانده شده بودند پایان نداد. این در حالی است که سی درصد جمعیت کشور را خانوارهای ثروتمند تشکیل می دادند که معادل ۹۰ درصد کل درآمد کشور را به خود اختصاص داده بودند و ۷۰ درصد بقیه تنها ۱۰ درصد درآمد کشور را در اختیار داشتند. این در حالی است که خانواده سلطنتی با دزدیهای خود بخش عظیمی از ثروت را به خود اختصاص داده بودند به گونه ای که جمع ثروت این خانواده به میلیاردها دلار می‌رسید؛ کار به جایی رسیده بود که محمدرضا می‌گفت: «مملکت پول زیاد دارد و این قبیل دزدیها سوءاستفاده کارگزاران و وزراء و دولتیان و درباریان لطمه‌ای به دارایی‌های مملکت نمی‌زند. وقتی ما به مصر یک میلیارد دلار به اسرائیل یک میلیارد دلار، به سازمان آب لندن نیم میلیارد دلار و به سایر ممالک میلیاردها دلار وام می‌دهیم، چه اشکالی دارد یک عده از مدیران مملکت ما هم به نوایی برسند و چاق شوند.» انگلیسی‌ها فهمیده بودند که سیاستهای شاه، آسایش و خوشبختی به همراه نداشته است آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس با بیان این واقعیت مثالی از وضعیت جامعه می‌زند که: «برای یک کارمند عالی رتبه دولت یا یک مدیر بخش خصوصی، عادی بود که بیش از هفتاد درصد درآمدش را فقط به اجاره خانه اختصاص دهد...». البته قاطبه مردم به درک این واقعیت رسیده بودند که چرا کشوری با درآمد سرشار نفتی و حمایتهای همه جانبه آمریکا و غرب و نداشتن هیچگونه تنش یا جنگ با کشورها، چنین وضعیتی دارند؟ بخش مهمی از پاسخ این چرایی را بعدها مادر فرح پهلوی در کتابش از قول محمدرضا شاه نقل کرده است که گفته بود: «من در طول ۳۷ سال سلطنت خودم هر کاری که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها زدند رقصیدم، اما سرانجام آنها مرا مانند یک تفاله بی خاصیت از کشور بیرون انداختند.» ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۳) محرومیت مطلق (ادامه بحث قبل) با این همه، روند ولخرجی‌ها و تاراج ثروت ملت در کنار بیکاری، گرانی و فقر روزافزون شکاف پر نشدنی را بین ملت و شاه به وجود آورده بود. بخشی از دلایل این وضعیت ناشی از برگزاری جشنهای مختلف از بیت‌المال بود. از سال ۱۳۵۰ به بعد جشنهای ۲۵۰۰ ساله، سالگرد انقلاب سفید، تولد ولیعهد، جشن هنر شیراز و... به جشنهای معمولی افزوده شد که از این رهگذر میلیونها تومان پول ملت به تاراج رفت. تنها جشن ۲۵۰۰ ساله شیراز که بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار هزینه در بر داشته، در اطراف روستاهای فقیر بود، به گونه‌ای که در کتاب هزیمت یا شکست رسوایی آمریکا آمده است: «تضاد میان آراستگی خیره کننده پرسپولیس و فقر دهکده‌های همجوار چندان زننده بود که هیچکس نمی‌توانست آن را ندیده گیرد.» در این جشن عملاً از ورود مردم جلوگیری شد و لذا اثری از مردم در آن نبود. هزینه‌های گزاف، فساد و ضدیت با فرهنگ مذهبی و ملی، موجی از نفرت از رژیم پهلوی را در بین مردم دامن زده بود. امام خمینی این جشن را تحریم کرد و به دنبال آن اعتراضات مردمی شکل گرفت و بیش از هزار نفر از دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات راه انداختند که با سرکوب مأموران پلیس مواجه و به دستگیری آنها منجر شد. هزینه‌های هنگفت شاه در خریدهای نظامی ژاندارمی، منطقه‌ای و عملیات برون مرزی برای تأمین منافع آمریکا، ولخرجی‌هایی مانند جشن ۲۵۰۰ ساله و سفرهای تفریحی خانوادگی و فسادهای سیستمی و اختلاسها و... سبب شده بود کسری بودجه ایران از ۱/۵ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۲ به ۹/۴ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶ برسد. این روند بدان معنا بود که هر قدر درآمدهای ایران در این دوره زیادتر می‌شد، وضعیت اقتصادی ایران وخیم‌تر و شکاف طبقاتی افزون‌تر می‌گردید. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۴) نارضایتی و ناامیدی جمعی روند وخامت اوضاع اقتصادی سیاسی و فرهنگی کشور در کنار فضای اختناق و سرکوب و وابستگی‌های روزافزون شاه به آمریکا، نارضایتی‌های جامعه را به اوج رسانده بود. شنیدن واقعیت هایی نظیر فسادهای شاه و خانواده او و حلقه‌های وابسته در کنار خوشگذارانی‌های شاه مانند استراحت و سرگرمی ۲ ماه یا ۴۵ روزه شاه به همراه خانواده‌اش در خارج از کشور - حس ناامیدی جمعی را در بین مردم ایجاد کرده بود گزارش سفارت آمریکا در تهران در این خصوص خواندنی است: «به وضوح دیده می‌شود که هیچ ایرانی کمتر از ۳۵ سال مایل نیست که شاه در قدرت و حتی در ایران بماند. برخلاف بسیاری از ایرانیان سالمند مخالف رژیم که ممکن است مایل باشند شاه تاج و تختش را حفظ کند، جوانان سخت در تصمیم‌شان راسخ هستند که او باید برود. با توجه به ملاحظات آماری، بخش کوچکی از جمعیت ایران باقی می‌ماند که شاه میتواند در بحران کنونی روی آنها حساب کند.» شریف امامی رئیس مجلس سنا نیز نارضایتی و ناامیدی جمعی در بین مردم را حس کرده بود و می گفت: «من اوضاع را خیلی بد می‌بینم. تمام مردم ناراضی و در حد انفجار هستند. من که همه چیز دارم می‌بینم وضع به نحوی است که شخص وقتی به خود می‌اندیشد عدم رضایت در باطن او مشاهده می‌شود.» نارضایتی همۀ سطوح مردم را در برگرفته بود. طبق گزارشهای سفارت آمریکا در ایران هیچ یک از اقشار جامعه راضی نبودند: «رهبران روحانی که از رفتار ضد مذهبی رژیم دل خوشی ندارند، بازاری‌ها که اغلب تحت فشار رشد یک اقتصاد بازار مدرن و فشارهای تورمی قرار گرفته اند روشنفکران تجدد خواه که با یک رژیم غیر دموکراتیک مخالف هستند و بالاخره بسیاری از مردم که به خاطر حقیر شمردنشان در طی ۱۵ سال اخیر به خشم آمده‌اند.» دانشجویان قشر دیگری از مردم بودند که مخالف جدی حکومت استبدادی شاه بودند و با توسعه دانشگاهها و مدارس عالی و افزایش تعداد دانشجویان این مخالفتها ابعاد وسیعتری پیدا کرده بود. از آنجایی که شاه مشروعیت خود را از مردم نمی‌دانست خود را پاسخگوی مطالبات مردم هم نمی‌دید. او فکـر مـی کـرد بـا درآمدهای میلیاردی نفت و حلقه بله قربانگویان و ارتش وابسته به خود در کنار جلب نظر غربی‌ها به خصوص رؤسای کاخ سفید می‌تواند بر نارضایتی مردم فائق آید، اما غافل از اینکه عمق و گسترهٔ نارضایتی ها بیش از حد تصور او بود به گونه ای که در بدنه ارتش نیز گسترش و عمق پیدا کرده بود. همافران گروهی ناراضی در نیروی هوایی بودند که ارتشبد قره‌باغی در بارۀ آنها چنین گفته است: «پرسنل مذکور که در حدود دوازده هزار نفر بودند، اکثرشـان بـه صورت یک طبقه خاص ناراضی آن نیرو مانده بودند.» ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۴) نارضایتی و ناامیدی جمعی ″فرار از ارتش″ براساس گزارش آخرین رئیس ستاد ارتش روزانه در حدود ۱۰۰۰ نفر از ارتش فرار می‌کردند و این رقم به تدریج در اواخر بحران روزانـه بـه ۱۲۰۰ نفر هم رسیده بود. نارضایتی در بین نیروهای رده بالای ارتش نیز نفوذ کرده بود. سپهبد حاتم، سپهبد نجفی نائینی و سپهبد بخشی آذر، سه تن از فرماندهان نظامی ارشدی بودند که به دلیل نارضایتی از وضع ارتش با نیروهای انقلابی ارتباط برقرار کردند و حتی در دولت موقت بازرگان نیز فعالیت نمودند. قره‌باغی نیـز بـه ارتباط برخی از نیروهای نظامی رده بالا چون دریادار شعاع‌الله مجیدی، معاون نیروی دریایی با مخالفان رژیم و گروه‌های انقلابی اشاره کرده است. ″ دلایل نارضایتی ۱- اختلاف فاحش سطح زندگی بین نیروهای مسلح ایران و زندگی افسران و مستشاران آمریکایی بود. ۲- تبعیض‌هایی بود که بر اساس لایحه کاپیتولاسیون میان آنان و مستشاران نظامی ایجاد کرده بود. برخورداری از حق قضاوت کنسولی که آمریکاییان از آن بهره‌مند بودند، نوعی تحقیر ملی برای نظامیان ایرانی محسوب می‌شد و حس بیگانه ستیزی را در آنان تقویت می‌کرد. آذر برزین جانشین و معاون عملیاتی و فرماندهی نیروی هوایی رژیم پهلوی در خاطرات خود به رابطه مستشاران با گروهی از نیروهای ایرانی تأکید دارد که موجب دو دستگی آمریکایی و ضد آمریکایی می شدند. گروه ضد آمریکایی در لیست سیاه قرار می‌گرفتند. از نظر او این فهرست سیاه و سفید در انتخاب فرماندهان در ارتش دخالت داشت اما مداخله، محدود به ارتش نبود و در سازمانهای دیگر نیز رخ می‌داد. بخشی از ارتشیان احساس حقارت می‌کردند که کارهای نظامی و تصمیماتی که باید برای نجات مملکت گرفته شود بدون استثنا دستورات و انتصاباتی بود که با نظر سفیران آمریکا و انگلیس ابلاغ می‌شد. ۳- وضعیت غیر قابل قبول فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور نیز نیروهای مسلح را تحت تأثیر قرارداده بود و همین امر نفوذ گروهای سیاسی و به خصوص فعالیتهای گروه‌های مذهبی را در این نیرو افزایش داده بود. سپهبد نجیمی نائینی مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشداران می‌گفت: «نمونه‌هایی از سرپیچی در نیروی هوایی دریایی و نیروی زمینی و هوانیروز پیدا شده که خطرناک است.» او می گوید: «هرچه توده عظیم نادان دنبال آقای خمینی هستند او بگوید گوش می‌کنند او را مثل خدا و پیغمبر می‌دانند. اگر خمینی دستور بدهد هیچ تضمینی نیست که سرباز مرا هم نزند ... بالاخره وضع واقعاً خطرناک است و کاملاً باید مراقب نیروهای خودمان و ارتش باشیم.» این تحلیل تنها مربوط به مشاور رئیس ستاد ارتش نبود. سپهبد حاتم جانشین ستاد بزرگ ارتش‌داران نیز بر همین اعتقاد بود. او می‌گفت: «سربازان آمادگی رو در رو شدن با مردم را ندارند. اگر سربازان در اثر تبلیغات مذهبی که مدتهاست مرتباً روی آنها اثر گذارده به مخالفین ملحق شوند چه خواهید کرد؟» حتی رئیس ستاد بزرگ ارتش‌داران نیز اعتراف می‌کند که: «تبلیغات مذهبی و فتاوای علماء در روحیۀ پرسنل نیروهای مسلح به طوری مؤثر واقع شده بود که حتی غالب پرسنل افراد وظیفه که حدود ۷۰ تا ۷۵ درصد نیروهای مسلح را تشکیل می دادند، ادامه خدمت سربازی را مخالف مذهب دانسته و به همین دلیل از پادگانها فرار و به خانواده و بستگان خود که بسیاری از آنان در جمع تظاهرکنندگان بودند می پیوستند این وضعیت در شهربانی هم حاکم بود.» در اواخر رژیم، سپهبد جعفری سرپرست شهربانی کشور در شورای امنیت ملی در دولت بختیار می‌گفت: «عده ای از سرپاسبانان به صورت کتبی و شفاهی گزارش می‌کردند که مسلمان و مقلد آیت‌الله خمینی هستند و نمی توانند برخلاف اوامر و دستورات آیت‌الله رفتار کنند. به غیر از موارد بالا عواملی مانند تبعیض و فساد مالی و اداری در نیروهای مسلح نیز در نارضایتی نیروها مؤثر بود. درباره این موضوع ارتشبد قره‌باغی در کتاب خاطرات خود اشاره کرده است: «تبعیض‌های فراوان پایمال کردن حقوق افسران و درجه‌داران و دیگر اعمال خلاف مقررات ارتش، زمینه های نارضایتی عمومی شدیدی بین کادر فرماندهی افسران و درجه‌داران به وجود آورده بود.» با این همه دامنه نارضایتی‌ها از سالهای ۱۳۴۰ به بعد روند افزایشی داشت و سیستم اطلاعاتی شاه و آمریکا و انگلیس نیز به آن واقف بودند. تنها پاسخ رژیم پهلوی سرکوب آن با مشت آهنین ساواک بود. نمودار روند سرکوب و ایجاد رعب و وحشت و دستگیری و زندانی ناراضیان و مخالفان به صورت خطی تصاعدی نشان می‌داد و این وضعیت هر قدر به پایان عمر رژیم پهلوی نزدیک تر می شد، شدیدتر هم شده بود لذا با این روند اگر اعتراضات و تظاهرات میلیونی سال ۱۳۵۷ مانند میدان ژاله سرکوب وحشیانه می شد و انقلاب به تعبیر آمریکایی‌هـا مـهــار مـی گـردیـد، اکنون وضعیت ایران چگونه بود؟ ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۵) سخن آخر ″ویژگی هویتی پهلوی دوم″ برای اولین بار در سرزمین ایران دیکتاتوری دست نشانده وابسته از رضاخان شروع شد و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تمدید گردید و در ۳۷ سال حمکرانی سلطنتی روند افزایشی داشت، به گونه‌ای که شاه در داخل همه قوای مجریه، مقنننه و قضائیه را به «بله قربان گویان» خود تبدیل کرد و هیچ امری بدون اراده و میــل شــاه و خانواده او صورت نمی گرفت برعکس این انحصار و خودکامگی، در خارج برابر آمریکا و انگلیس بله قربانگو و به تعبیر فرح پهلوی غلام حلقه به گوش آنها بود. هیچ رویدادی به جز انقلاب ۱۳۵۷ در طی این ۳۷ سال قادر به مهار و کُند کردن آن نبود و اگر نبود نهضت اسلامی، همچنان این وضعیت به صورت نامعلومی ادامــه می‌داشت. وابستگی حقارت‌آمیز ویژگی هویتی پهلوی دوم شده بود. این تحقیر از ماجرای ورود بدون اجازه چرچیل، روزولت و استالین رهبران متفقین به تهران و نحوه برخورد تحقیرآمیز با رضاشاه و سپس با محمدرضا شروع شد و در ۲۸ مرداد به طرز بدتری تکرار گردید و امر و نهی‌های رؤسای جمهور آمریکا طی ۳۷ سال حکومت شاه به یک امر طبیعی تبدیل شده بود. این وضعیت حقارت به جایی رسیده بود که شاه مملکت، در برابر خواسته های سفرای آمریکا و انگلیس و حتی مستشاران آمریکایی سر تعظیم فرود می‌آورد. نه اقتصاد، نه سیاست، نه فرهنگ، نه قدرت نظامی هیچ یک استقلال نداشتند و هیچ نشانه‌ای هم وجود نداشــت کــه روزی نظام پهلوی از این وابستگی تحقیرآمیز رها شود. مردم در نزد شاه و خاندان او هیچ ارزشی نداشت. آنها مردم را بی سواد و نامحرم می‌پنداشتند که دموکراسی حق آنها نیست. به دلیل سرشت و ماهیت دیکتاتوری و وابستگی این نظام، شاه تنها راه حکمرانی را نه مردم سالاری بلکه یکتاسالاری و مطلقه می‌دانست. همه چیز دستوری و فرمایشی بود به گونه ای که نظام دو حزبی هم «بله» «قربان» و البته بله قربان بودند و هیچ استقلالی نداشتند روند مردم‌انکاری به جایی رسید که در سالهای بعد از ۱۳۵۰ دو حزب شاه ساخته هم جای خود را به یک حزب رستاخیر داد و طبق فرمان شاه همه مجبور به عضویت در آن بودند. روند این وضعیت نه تنها هیچ چشم‌انداز روشنی را از نقش‌یابی مردم ولو به قدر اندک در سرنوشت سیاسی خود برای ملت نشان نمی‌داد، بلکه هر روز نسبت به گذشته مردم‌انکاری بیشتر می‌شد و مردم ستیزی بر آن می‌افزود. ″سرکوب و انسداد سیاسی″ سرکوب و انسداد سیاسی پس از بازگرداندن محمدرضا پهلوی از خارج به تدریجی شروع شد و با تأسیس مخوف‌ترین سازمان ادعایی شاه، سرکوب توسط آمریکاییها شدت گرفت و از سال های ۱۳۴۰ به بعد بی سابقه‌ترین اختناق بر کشور حاکم گردید، طوری که طبق اسناد و اعترافات نزدیکان شاه و محققان خارجی و داخلی، ساواک مشت آهنین شاه، کشور را به یک قبرستان فاقد هرگونه صدای انتقادی حتی از ناحیه طرفداران شاه تبدیل کرد. وضعیت اختناق، سرکوب، دستگیری، شکنجه های قرون وسطایی طی این دوران روند افزایشی داشته و تا سال ۱۳۵۶ به اوج خود رسیده بود. ادامه این وضعیت، کل ایران را به زندان بزرگِ ساواک تبدیل می‌نمود. ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۵) سخن آخر ″فساد مالی اخلاقی و ولخرجیهای شاه″ روند فساد مالی اخلاقی و ولخرجیهای شاه و خاندان او و حلقه های بله قربان گویان هیچ حد و حصری نداشت. به میزان افزایش بی سابقه قیمت نفت وضع ملت ایران به جای بهتر شدن، عمدتاً رو به اضمحلال بود. صنایع و کارخانجاتی اگر دایر شده بود. در دستان شاه و حلقه های قدرت پیرامون او بودند. تنها روند خرید املاک مسکونی و ویلا در برخی مناطق توریستی خارج از کشور عمدتاً کشورهای اروپایی و خرج هـایـی کـه شـاه و خانواده او در سفرهای تفریحی به اروپا می کرد، به اندازه بودجه عمرانی چند سال کشور می‌شد. بررسی سفرهای مکرر دوماهه پهلوی به شهر کوهستانی پرهزینه سنت موریتس سوئیس، باعث شده بود که روزنامه ها به طنز از این شهر به پایتخت زمستانی شاه یاد کنند. طوری که فرح پهلوی در خاطراتش گفته است: «هرگز به فکرم خطور نمی‌کرد که به زودی در منطقه ای به اسکی و ورزشهای زمستانی خواهم پرداخت که منطقه ویژه مولتی میلیاردرهای جهان و ثروتمندترین خانواده های اروپایی و آمریکایی است.» با این وصف، این وضعیت هر سال با هزینه های هنگفت از جیب ملت خرج می‌شد و هیچگاه وقفه ای هم در آن ایجاد نشد. این شرایطی بود که اگر حکومت پهلوی ادامه داشت، بخش قابل توجهی از پول نفت ملت ایران فقط خرج تفریحات شاه و خاندان او می شد. اینها فقط یک قلم از هزینه هایی است که از کیسه ایــن ملت به کام شاه و خانواده اش بود. اگر هزینه های سرسام آوری که در داخل کشور خرج می‌کردند به آن اضافه کنیم، وضعیت اکنون ما بسیار سیاه‌تر از سالهای قبل از ۱۳۵۷ بود و به هیچ وجه شبیه ایرانی که شبکه های من و تو، بی بی سی، اینترنشنال و... برای ما به تصویر می‌کشند، نبود. در حالی که هیچ تهدید نظامی علیه نظام شاهی از سوی همسایگان وجود نداشت اما بخش اعظم درآمدهای نفتی از کیسه مردم به خرید تسلیحات آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی اختصاص داشت که فقط در راستای تأمین منافع آمریکا و تأمین امنیت فرامرزی این کشور از جمله مأموریت ژاندارمی در منطقه به کار می رفت، طوری که ایران را درگیر جنگ پر هزینه بــا چریک های ظفار عمان، ورود به جنگ ویتنام، دخالت نظامی در اتیوپی، سومالی مراکش کرده بود. شکی نیست که اگر رژیم پهلوی ادامه می‌یافت این درگیریهای نظامی اضافه تر می‌شد بدون اینکه تهدیدی از سوی آن کشورها متوجه ایران باشد. همه اینها در یک طرف حضور رو به تزايد مستشاران آمریکایی در ایران خود یکی از بزرگترین معضلات کشور از هر حیثی بود. حقوق سالانه‌ای که اینها دریافت می‌کردند به اندازه چندین وزارتخانه نظیر آموزش و پرورش، بهداشت درمان و... بود. براساس برآوردهای سنای آمریکا تعداد مستشاران می‌بایست در سالهای بعد از ۱۳۵۷ افزایش می‌یافت. در این صورت اگر انقلاب نمی شد، در ازای هر چند شهروند ایرانی می‌بایست یک آمریکایی حقوق بگیــر ایــران و بـا مصونیت حقوقی و امتیازات ویژه در این کشور زندگی می‌کرد. با توجه به نکات مزبور و بسیاری از ناگفته های رژیم پهلوی در این کتابچه درآمدهای سرشار نفتی نتوانست وضعیت معیشتی مردم ایران را بهتر نماید این وضعیت درآمدهای نفتی سرشار در مقابل فقر اکثریت مردم در حالی بود که نظام پهلوی نه تهدید مستمر نظامی داشت و نه در انزوای دیپلماتیک بود و نه در محاصره اقتصادی قرار داشت و نه با تحریم فلج کننده و حداکثری روبه رو بود. با وجود این فاصله طبقاتی، بیکاری و تورم در سالهای آخر عمر پهلوی هر سال بیشتر می‌شد به گونه ای که در سال های نزدیک به انقلاب، بسیاری بر این باور بودند که برنامه شاه، به دلیل فسادهای سیستمی آن هیچ آسایش و خوشبختی را برای مـلـت بـه همراه نداشته و نخواهد داشت. بنابراین، براساس منابع معتبر ماهیت دوران پهلوی و وضعیت حاکم بر آن طوری نبود که اگر ادامه می یافت شاهد کشور توسعه یافته در سالهای بعد بوده و هم ردیف کشورهایی مانند ژاپن باشیم. نوشت ادامه دارد... منبع: کتاب اگر انقلاب نمی‌شد http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اگر انقلاب نمی‌شد ۱۵) سخن آخر ذکر موضع روزنامه گاردین در این زمینه بی فایده نیست که نوشت: «بعد از تقریباً ۳۰ سال سیاست بازی و سیاست زورگویی که شاه اعمال می‌کرد مردم دیگر برای مصالحه و آشتی آمادگی ندارند و برای شاه مرگ می خواهند و حاضر به هیچ گونه معامله‌ای با او نیستند.» هویت یکه سالاری و خودکامگی شاه نیز نه مهار شدنی و نه اصلاح پذیر بود. اگر نشانه‌های اصلاح پذیری رژیم پهلوی وجود می‌داشت مردم به طرح برخی مخالفان شاه مبنی بر «شاه سلطنت کند اما حکومت نکند» یا به تعهد شاه برای اصلاحات در آخرین پیام شفاهی وی تن می‌دادند اما همه شواهد و روند حکومت ۳۷ ساله شاه و خاندان پهلوی خلاف آن را نشان می‌داد. به همین جهت تظاهر کنندگان به جای درخواست اصلاحات، فریاد می زدند «مرگ بر شاه» و «یا خمینی یا خون» خواست آنان اجرا شد و خون جاری گردید. «پایان» http://eitaa.com/yaranhamdel