eitaa logo
🫂یاران همدل
88 دنبال‌کننده
18هزار عکس
18.2هزار ویدیو
163 فایل
کانال یاران همدل جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌شگردهای تبلیغ بهائیت صبحی پس از ذکر مقدمه ای که انگیزهٔ نگارش کتاب «صبحی یا خاطرات» را توضیح داده است، به جایگاه خود و خاندان خود در این فرقه می‌پردازد و عنوان می‌کند که در مهد بهائیت تولد و پرورش یافته و در «خاندانی که از قدمای احبا» محسوبند و خویشاوندی دوری با بهاءالله دارند. استعداد و نبوغ سرشار صبحی از یک سو و شور و شوق بسیار وی به بهائیت، موجب شد که او در اندک زمانی الواح و کلمات بهاءالله و عبدالبهاء را حفظ کرده و در امر تبلیغ بهائیت حتی به پدر که مبلغ زبردستی بود، کمک کند؛ ضمن این که او در نزد برخی از به اصطلاح اعلم جميع اهل بهائیت کتابهای اصلی این فرقه را آموخته است شور و شوق و استعداد وی به میزانی میرسد که به همراه یکی از دوستانش به قزوین عزیمت می‌کند تا در آن بلاد به تبلیغ بپردازد. اما در واقع این شروعی بود که برای دعوت به دیگر نقاط، از جمله زنجان و آذربایجان کشیده شد. وی می‌نگارد: ... چنین تصور می کردم که مبلغ بهائی یعنی فرشته که طینت وجودش به آب عقل شرشته شده و ذره‌ای عیب و هوا در نگشته، از این جهت ارادت و محبت بسیار به این صنف اظهار می‌نمودم و درک خدمت آنان را توفیق و سعادت عظیم می شمردم...». صبحی در ادامه به موضوع مهمی با عنوان «سرمایه تبلیغ می‌پردازد و ضمن برشمردن مراتب تبلیغ، شگردهای تبلیغی بهائیان را بیان میدارد که چگونه از طریق بازی با کلمات و عبارات و سفسطه و سوء استفاده از باورهای عامیانه، به جذب مردم ساده لوح می‌پرداخته‌اند. از آن جمله بیان معجزه است و یـا نقـل آیات عجیبه و آثار موهشه برای مردم عوام است که وی به حکایت میرزا مهدی اخوان‌الصفا یکی از مبلغان در مواجهه با فردی در تبریز به آن پرداخته است. خود وی در ادامه شرح واقعیت به کرامت نقل شده میرزا مهدی می‌پردازد و سپس بی اساس بودن آن را نشان میدهد به عبارت دیگر: سوء استفاده از باورهای عامیانه برای جذب مردم عوام به کار برده میشد و سفسطه و مغلطه برای مجاب کردن روحانیون که اِشرافی به موضوع نداشتند. در همین باره گزارشی به شرح زیر از فعالیت خود در مباحثه با یکی روحانی نگاشته است: «... او اگر چه مردی خوش فطرت و با فکر بود ولی چون در مناظره دستی نداشت و برهان را از سفسطه فرق نمی‌گذاشت و از مدعای ما و کیفیت آن و تاریخ از بابی و بهائی خبری از جائی نگرفته بود مغلوب من شد و چنین است حال هر کس که با مبلغین این طایفه در افتد.» http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌شگردهای تبلیغ بهائیت صبحی پس از ذکر مقدمه ای که ان
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌ناگفته‌هایی از کانون بهائیت صبحی پس از آن که به دیدار عبدالبهاء رسید به صدای خوب خود در نزد وی به مناجات خوانی پرداخت و سپس به خاطر خط خوش مورد توجه عبدالبهاء واقع شد و شغل «کتابت» به وی تفویض گردید. در همان ابتدای توقف و اقامت صبحی، یکی از «طائفين حول عبدالبهاء» که مردی بی آلایش و ساده و طرف توجه عبدالبهاء بود واقعیتهایی را برای وی بازگو کرد؛ که باور کردنی نبود بدان که این جماعت که در اینجایند چه آنهایی که مجاورند و چه آنان که طائف حولند حتى منتسبين عبدالبهاء چون من و تو، جز یک بشر عاجزی بیش نیستند... در این جمعیت جز عبدالبهاء و حضرت خانم (همشیره عبدالبهاء) که از هر جهت متمایز از سایرین هستند دیگران مردمانی با شید و کید دام گستر و حقه باز و بی دین و لامذهب و من الباب الى المحراب خرابند» از نکات جالبی که با دقت در خاطرات صبحی مشخص میشود وضعیت بهائیان در حیفا و عکا است. بهائیان این دو كانون مهم بهائیت، فقط شامل پنجاه خانواده ایرانی مهاجر بوده است و از مردم آن سرزمین یک نفر هم بهائی نشده بود: «در حیفا و عکا» نزدیک پنجاه خانواده بهائی بودند و همه از مردم ایران بودند از مردم آن سرزمین یک نفر هم بهائی نشده بودند، مگر نیرنگ بازی به اسم جمیل که به گویش فارسی سخن می گفت و دانسته نشد که از چه نژادی است در روزگار جنگ جهانی دوم به ایران آمد و به دستیاری جهودان بهائی در آن روزگار آشفته از راه نادرستی و دزدی سودها برد. آنها دو دسته بودند یک دسته نیرومندتر که پیروان عبدالبهاء بودند و خود را بهائیان ثابت می‌خواندند و دسته دیگر که کمتر از آنها هستند و خود را بهائیان موحد می‌نامند که قبلاً گفتم، میان اینها دشمنی و کینه‌ورزی بی اندازه است». رؤسای فرقه بهائی برای آن که پیروان این فرقه در حیفا و عکا از مسائل داخلی بهائیت سر در نیاورند مدت اقامت بهائیان در حیفا را نه یا نوزده روز قرار داده و بیش از این رخصت اقامت نمی‌دادند. صبحی در توضیح چرایی این اقامت کوتاه در خاطرات خود می نویسد: «این ایام قلیل برای درک حقایق و فهم مسائل کفایت نمی کرد خاصه که چند روز از این مدت را در عکا به سر می بردند و هم به امورات شخصی خود می‌رسیدند و چون مقصود اصلی ایشان از این مسافرت جز تشرف به حضور عبدالبهاء و زیارت «روضه» و «مقام اعلی» چیز دیگر نبود. زائرین به همین اندازه قناعت می‌کردند و البته صلاح هم جز این نبود؛ زیرا کثرت توقف و انس زیاد، رعب ایشان را می‌برد و پرده و همشان را می درید و چیزهایی می‌شنیدند و اموری می‌دیدند که به احتمال، باعث سستی ایمانشان گشته، نفس مدعی را چون خود می‌شمردند» http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌تبعیض و تحقیر ایرانیان از جمله اموری که در روی گردانی صبحی از بهائیت بی تأثیر نبود تبعیض و تحقیر ایرانیان توسط عبدالبهاء است. او می نویسد: «آنچه در آنجا مرا دلتنگ می‌کرد چند چیز بود که تاب بردباری آن را نداشتم؛ یکی آنکه میان بهائیان فرنگی با ایرانی جدائی گذاشتند به فرنگی‌ها بیشتر ارزش می‌دادند تا به ایرانی‌ها و مردم خاور نخست آنکه مهمانخانه اینها از آنها جداب بود و افزار زندگی اینها آراسته و نیکوتر بود. ایرانی‌ها هر چند تن در توی یک اتاق بودند و بر روی زمین می‌خوابیدند، ولی فرنگی‌ها در هر اتاقی بیش از یکی و دو نفر نبودند و تخت خوابهای خوب فنری داشتند و افزار آسایش و خوراکشان بهتر بود. پیوسته عبدالبهاء شام و ناهار را با فرنگی‌ها می‌خورد. به عکس در مهمانخانه ایرانیها یکبار هم این کار را نکرد. دوم آنکه زنهای اندرون، دختران و خویشاوندان عبدالبهاء از ایرانیها رو می‌گرفتند و دیده نشد که برای نمونه دست کم یکبار خواهر یا زن عبدالبهاء که هر ده دو پیر بودند از یک پیرمرد بهائی که سرافرازی خود را در بندگی به آنها می‌دانست در هنگام برخورد پاسخ درودش را بدهند تا آنکه چه رسد که دلجوئی کنند - اما - با فرنگی ها اینگونه نبودند با آنکه گروش و دلبستگی یک بهائی ایرانی که در این راه جانباری‌ها کرده اند از فرنگی‌ها بیشتر و بالاتر بود. سوم آنکه در نوشته های خود و گاهی که می‌خواستند مردم را به کیش بهائی بخوانند درباره ایرانی‌ها سخنان ناشایست می گفتند که اینها مردمی بودند مانند جانوران درنده خونریز و بدستیز دور از آموزش و پرورش در هوسهای ناهنجار فرورفته زشت کار و بدکردار این دین آنها را به راه راست راهبر شد و به آنها دانش نشان داد تا از خوی جانوری دست کشیدند و اندک اندک به راه مردمی آمدند... و چنان در گفتن این سخنان تردست بودند که هر کس از مردم بیگانه که با سخنان آنها آشنا شده بود ایرانیها را پست‌ترین مردم جهان می‌دانست!» این روش تحقیرآمیز توسط جانشین عبدالبهاء هم ادامه داشت. شوقی هم در مکاتبات خود ایرانیان را مورد اهانت قرار می‌داد و مثلاً درباره آنها می‌گوید: «افراد ملت ایران که به قساوتی محیرالقول و شقاوتی مبین به تنفیذ احکام ولاه امور و رؤسای شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافی مرتکب گشتند که به شهادت قلم میثاق در هیچ تاریخی از قرون اولی و اعصار وسطی از ستمکارترین اشقیا حتی برابرهی آفریقا شنیده نشد به جزای اعمالشان رسیدند و در سنین متوالیه آسایش و برکت از آن ملت متعصب جاهل ستمكار بالمره مقطوع گشت و آفات گوناگون از قطحی و وبا و بلیات آخر، وضیع و شریف احاطه نمود و یـد منتقم قهار چندین هزار نفس را به باد فنا داد» گذشته از این تبعیض و تحقیر ایرانیان، اشاره به گونه‌های دیگری نیز از تبعیض و تحقیر در رفتار و کردار رؤسای این فرقه، به کرات در خاطرات صبحی دیده میشود و آن نادیده گرفتن خطاها، جنایات و کردارهای ناپسند مبلغان و پیروان مطیع بود. تنها از عیوب آنها چشم می‌پوشیدند، حتی از بدگوئی نسبت به آنها هم ممانعت می‌کردند این رفتار را در مورد منتسبین و بستگان عبدالبهاء می‌توان دید. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌تبعیض و تحقیر ایرانیان از جمله اموری که در روی گرد
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌ریاکاری و تظاهر از نکته هایی که در کردار و رفتار غیرقابل انکار بهائیان به ویژه عبدالبهاء در این خاطرات دیده میشود، تظاهر و ریاکاری رهبر بهائیان است. صبحی چنین می نگارد روز دیگر که جمعه بود با جمیع همراهان به حمام رفتیم و نزدیک ظهر بیرون آمدیم چون به در خانه عبدالبهاء رسیدیم دیدیم سوار شده برای ادای فریضه جمعه عازم مسجد است که کرنش کردیم. مرحبا از شما پرسیدم گفتند. حمام رفته اید بعد به طرف مسجد رفت چه از روز نخست که بهاء و کسانش به عکا تبعید شدند عموم رعایت مقتضیات حکمت را فرموده متظاهر به آداب اسلامی از قبیل نماز و روزه بودند بنابراین هر روز جمعه عبدالبهاء به مسجدی می رفت و در صف جماعت اقتدا به امام سنت کرده به آداب طریقه حنفی که مذهب اهل آن بلاد است نماز می گزارد. این تزویر و مخفی کاری در مقابل مستشرقان و پژوهشگرانی آگاه همچون ادوارد براون صورت می گرفت، تا ماهیت اصلی فرقه بهائیت آشکار نگردد. من با شوقی دوست بودم و در بیشتر گردشها با هم بودیم تا آن که چند ماه پیش از مرگ عبدالبهاء به لندن رفت و همان روزها با یکدیگر نامه نویسی داشتیم پیوسته دستور عبدالبهاء در چگونگی آمیزش و گفتگوی با مردم با نوشته دست من به او میرسید. خوب به یاد دارم سخن از پرفسور ادوارد براون به میان آورد و گفت: گاهی که او را می‌بینید سخن از کیش و آئین بهائی به میان نیاورد و هرگاه پرفسور از بهاء بپرسد و بگوید ما او را چه میدانیم؟ در پاسخ بگوید ما بهاء را استاد خوی های پسندیده و پرورش دهنده مردمان میدانیم دیگر هیچ و هم فرمود که در گفتگوی خود با دیگران باریک بین باشد و چیزی نگوید که با مزش آنان جور در نیاید. اصولا در طریقه این فرقه تظاهر و ظاهر سازی از روشهای مرسوم و متداول بوده است: رفتن به مسجد، پوشیدن لباس روحانیون مسلمان، گذاشتن ریش از آن جمله است که برای فریب دادن مردم عوام بسیار به کار برده می شد، «چه عبدالبهاء تصورش چنین بود که این قسم از لباس در انظار اهمیتی دارد. صبحی به این شگرد مبلغان بهائی که خود مبتلا به یکی از آنها بود در جریان بازگشت از حیفا به ایران به همراه شیخ ولی الله بابلی می پردازد که به دستور عبدالبهاء می بایست ریش خود را نتراشد و عمامه‌ای هم بر سر گذارد. در ادامه می‌نویسد: «از وضع لباس و عمامه و محاسن و سکون و حرکت و عزیمت و کریت و مظلومیت و علم و علامت و کرم و کرامت و... و صحبت نشان می‌دادیم، یعنی به آنچه که شاید یک نفر محقق و عالم مسلمان هم به آن اعتقاد ندارد و آن بیچاره چون این علائم و آثار را با علائم وهمی و ذهنی خود مطابق می‌دیدند از قبول و تصدیق استیحاشی نمی‌داشتند» http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌ریاکاری و تظاهر از نکته هایی که در کردار و رفتار غ
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌بهائیان مطرود ″ملاک قرب و طرد″ از تشکیلات مخوف بهائیان چون رکن اظهارات لفظیه محفل روحانی بهائیت است که عقل و علم هم در آن راهی نداشت، سبب شد تا ملاک قرب و طرد ارادت و اظهارات لفظیه بهائیان به عبدالبهاء و شوقی افندی باشد. اطاعت کورکورانه رمز موفقیت در این جرگه بود، هر کس اطاعت کورکورانه را نداشت طرد می‌شد و مصیبت او آغاز می‌شد؛ زیرا در یک بایکوت شدیدی قرار می‌گرفت. کسی که توسط بهائیان مطرود می‌گشت به حال خود واگذاشته نمی‌شد حتی توسط خانواده‌اش، پدر و مادر، بستگانش هم مورد تحریم واقع می‌شد. هیچ کس حق رفت و آمد و صحبت با وی را نداشت؛ جز برای ثواب که دشنامی دهند و آب دهانی اندازند. سرگذشت خود صبحی گواه این رویه بهائیان است که تا سرحد قتل و جرح هم پیش رفته است. http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌بهائیان مطرود ″ملاک قرب و طرد″ چند نمونه از این امور ذکر می‌گردد: ۱) رفتار بهائیان با آقاجمال بروجردی داستان عبرت‌آمیزی است که این موضوع را روشن می‌سازد. یکی از دانشمندان (آقاجمال بروجردی) در زمان بهاء به این دین گروید و چنان دلباخته شد که از همه چیز دست کشید و پایداری نمود تا آنجا که فرزندش حاجی آقا منیر که در اصفهان می‌زیست و از پیشوایان دین مسلمانی بود چون دریافت که پدرش بهائی شده او را بی‌دین خواند و فرمان رهایی مادر خود را از پدر داد و به دست شوهر دیگر سپرد. آقا جمال به طهران آمد و در راه بهاء جانفشانی‌ها نمود تا آنجا که پاینام اسم‌الله‌الجمال گرفت. پس از بهاء که میان فرزندانش به ویژه غصن‌اعظم (عبدالبهاء) و غصن اکبر تیرگی پدیدار شد برآشفت و گفت: شگفتا ما مردم جهان را به دوستی و یگانگی می‌خوانیم چرا باید این دو نفر که یکی پس از دیگری جانشین بهاء هستند با یکدیگر این گونه باشند و دوگانگی کنند؟ برای این کامه روانه عکا شد تا دل دو برادر را از تیرگی به پاکی رساند! چون به آنجا رسید این در و آن در زد سرانجام پیرو غصن اکبر شد و گفت: او درست می‌گوید. دسته برادر، با او بد شدند و عبدالبهاء به او پاینام پیر کفتار داد و او را رنجاندند که گزارشش دور و دراز است ولی آنچه میخواهم بگویم این است که شبی در خانه ای دسته‌اش از بهائیان گرد هم بودند. من هم بودم یکی از بهائیان ساده که اسحق حقیقی نام داشت، در میان سخن گفت: پیر کفتار در چند سال پیش به کرمانشاه آمد چون دوستان به فرمان عبدالبهاء او را راه ندادند به ناچار در مسجد خانه گرفت. من دریافتم و به آن مسجد رفتم و به نگهبان مسجد و دیگران که آنجا بودند گفتم: این مرد کیست که او را در اینجا راه داده اید؟ گفتند: نمی‌شناسیم ولی آخوند و اهل دانش است من گفتم این از بیخ مسلمان نیست تا چه رسد که آخوند باشد، این جهود است. مردم بر سرش ریختند و کتک بسیاری زدند و نیمه جان از مسجد بیرونش کردند. این را می گفت و میخندید و ما هم می شنیدیم، خوشمان می‌آمد و بر گوینده آفرین می‌گفتیم و از نادانی نمی‌خواستم و نمی‌توانستیم بدانیم که این کار خوبی نبوده است. از این گونه کارها بسیار کرده اند که برای نمونه یکی از آنها را که خودم شنیدم گفتم. اگر بخواهم گزارش بسیاری از مردم را که به دست آنها نابود شدند بگویم به دفتری جداگانه نیاز می افتد. باری، خداوند مرا در برابر نابکاری و بداندیشی آنها نگاهداری کرد تا امروز بتوانم فرزندان خود را به راستی و درستی بخوانم و بر و بهره آزمایش خود را بگویم که فریب ناکسان را نخورند» http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌بهائیان مطرود ″ملاک قرب و طرد″ ۲)میرزا علی اکبر رفسنجانی از جمله دیگر مبلغان مشهور بهائی بود که سرگذشت عبرت‌آوری دارد. وی نیز از جرگه بهائیان رانده شد. در پی آزار و اذیت و تعرض بهائیان گوشه عزلت اختیار کرد و سرانجام پس از اعراض از بهائیت در زادگاهش در گذشت. صبحی در شرح احوال ابن اصدق، همچنین رفتاری را با وی گزارش کرده است. جالب آنکه خود صبحی هم به گناه خود در آزار و اذیت به ناحق ابن صدق اعتراف می‌کند. اگر فرزندی از فرزندان بهائیان. مسلمان می‌گشت وضعیت بسیار وخیمی در انتظارش بود. در فرقه ای که ملاک قرب، اطاعت کورکورانه و ملاک طرد، نافرمانی است، برخوردن به جنایات هولناک امری سهل و آسان است آن هم از نزدیکان رؤسای بهائیت. در کتاب «پیام پدر» با نام برخی از مبلغان چیره دست بهائی آشنا می‌شوم که وقتی دغل‌کاری و فریبکاری رهبران این فرقه را دیدند به دامن اسلام بازگشتند. میرزا ابوالفضل گلپایگانی سرانجام از این گروه دلسرد شد و سالها خاموشی برگزیده و کارهایش به پایان نرسید. شیخ احمد میلانی... در عشق آباد از کیش بهائی روی گردان شد... به خراسان رفته و دست به دامان پیشوای هشتمین امام شیعیان شد. صبحی به سه تن از بهائیان تائب اشاره می‌کند که هر یک مطالبی را در بهائیت نگاشته‌اند... شادروان آواره که از دانشمندان به نام و مبلغان گرامی بود و عبدالبهاء او را در نامه‌های بیشمار ستایش کرده چون شوقی از روش مردمی دور شده و کیش و آئینی که به گفته خداوندانش باید با خرد و دانش و راستی برابر آید، فرسنگها از آنها جدایی پیدا کرده و به خانه مسلمانی بازگشت و از خدا آمرزش خواست و چند دفتر در این باره نگاشت. و پس از او نیکو که در روز نخست در بروجرد به جرگه بهائیان درآمد و مسلمانان هر چه داشت از دستش گرفتند و رنجها به او رسانیدند ولی او شادمان بود که همه این آزارها که به او می‌رسانند برای پیروی از آئین خدا است چون کار به دست شوقی افتاد و او را از نزدیک شناخت از او برگشت و به راستی و درستی پیرو کیش مسلمانی شد و او نیز دفترها نگاشت و پس از او اقتصاد که در مراغه بهائی شد و با پدر در سر این دین به ستیز برخاست و او را رها و دل شکسته کرد. آنگاه دو سه، سال با سید اسدالله قمی به راه افتاد و چون به خوی‌های ناپسندیده شوقی آگاه شد، با آنکه در راه این کیش رنجها کشیده بود و آوارگی‌ها دیده و پدر را رنجانده بود، باز به جایگاه نخست خود برگشت و مردی دل آگاه شد و دفتری نوشت. همچنین دیگران که اگر بخواهم یک یک نامشان را ببرم دور و دراز خواهد شد. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌بهائیان مطرود ″ملاک قرب و طرد″ ۲)میرزا علی اکبر ر
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌تناقضات آشکار عقاید فرقه بهائیت که بنای وحیانی ندارد و صرفا بر اظهارات لفظیه رؤسای خود استوار گردیده در سطوح مختلف دچار تناقض های آشکار است که پرداختن به این تناقضات فاحش خود میتواند موضوع تحقیق گسترده ای گردد. بر اساس خاطرات صبحی می توان این بحث را گشود تا محققان به شکل جدی تری به آن بپردازند به عنوان نمونه همه میدانیم که بابیگری اساس بهایی‌گری است. در این دو تفاوت اساسی پیرامون تشیع وجود دارد. بهائیان هر کجا به کلمه شیعه رسیده اند، لفظ شنیعه را همراه آن به کار برده اند؛ در حالی که سید محمدعلی باب چنین نظری نداشته است. و یا این که یکی از اصول مورد تبلیغ فرقه بهائیت ازاله تعصب وطنی و قومی و مذهبی است؛ در حالی که تعصب در میان اهل بهاء بسیار شدید و بدون تسامح میباشد. صبحی تعصب کور بهائیان را به خوبی در جای‌جای خاطراتش نشان داده است. صبحی باز می نگارد: .... مقداری از خاک عکا را به عنوان تربت در کیسه کوچک ریختن و به آنها دادن و شمع نیم سوخته روضه بهاء را برای شفای امراض به آنها بخشیدن و تار موی عبدالبهاء را در کاغذ پیچیدن و به آنان سپردن چه معنی دارد؟ عجبا! ما خود عاملین این اعمال را خرافی و اهل و هم میدانیم و در دل به آنان می‌خندیم. حال عین آن را خود مجری میداریم با این فرق که در اسلام این حرکات از مردم عامی و بادی الرأی سرمیزند و تازه پس از هزار سال بی خبران از حقیقت اسلام دچار این اوهامند و بلاشک اگر در ایام پیغمبر و اهل بیت چنین میکردند نهی میشدند ولی در اینجا در اول ظهور و بین خواص و عوام و احیا به توسط اهل حرم این بدع باطله و ترویج میشود. http://eitaa.com/yaranhamdel
🫂یاران همدل
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌تناقضات آشکار عقاید فرقه بهائیت که بنای وحیانی ندا
🔰 خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری 📌حقوق زن از موارد مهم دیگر تناقض بهائیت در مورد حقوق زن و دعاوی تساوی حق زن و مرد است: «می‌گفتند تساوی حقوق زن و مرد را چه می‌گویی؟ می‌گفتم اولا چنان که در اسلام رعایت حقوق زن شده در هیچ شریعتی نگشته و اگر مقصود تساوی در جمع شئون است این مخالفت رأی اکثر حكما و قانون خلقت و طبیعت است و اگر آزادی مطلقه زنان منظور است، سالها قبل از تولد بهاء در اکثر نقاط اروپا این شیوه عملی شده و تازه بعد از این همه حرفها زن و مرد در شریعت بهائی مساوی نیست: اولا: به موجب کتاب «القدس» مرد میتواند دو زن و یک باکره برای خود بگیرد در صورتی که زن نمی‌تواند چند شوهر کند. ثانیا مرد می تواند زن خود را طلاق گوید و زن با شوهر خود این معامله نتواند ثالثا در میراث خانه مسکونه و البسه مخصوصه به اولاد اناث نمی رسد! رابعا: زن نمی‌تواند عضویت عدل باشد و اعضاء باید مرد باشند و هلم جرا جوانان اظهار تعجبی کرده می گفتند در حقیقت چنین است که میگویی اما چه کنیم با این کلمه دین باید مطابق علم و عقل باشد و بلاشک این حکم در هیچ دیانتی نیست می‌گفتند هست وانگهی این همه دعوت به تعقل و تفکر که در قرآن است در هیچ کتابی نیست به عکس آنچه که در «اقدس» است چنان که می گوید: «اگر صاحب امر به آسمان زمین گوید و به زمین آسمان، کس را حق چون و چرا نیست، در صورتی که این قضیه مخالف عقل است. واگر حقیقت و ازاله دین و مذهبی و معاشرت به عموم اهل ادیان به روح و ریحان را هم بگوید خواهم گفتن این عقیده تمام فلاسفه و اهل تحقیق است و تازه اهل بهاء عامل به این تعالیم نیستند چه از روی انصاف و تحقیق بهائیان متعصب ترین اقوام و مذاهبند. 📌كشف حجاب بهائیان در ایران اولین فرقه ای بودند که زمزمه های کشف حجاب و اختلاط بی مانع زنان و مردان بیگانه را تحت عنوان حریت نساء مطرح ساختند. در دوران مشروطه فرمانی از عبدالبهاء صادر شد که زنان بهائی را از به کار بردن حجاب باز می داشت و آنچه توسط رضاشاه به زور اجرا شد بدون سابقه نبوده است؛ زیرا بهائیان در عصر مشروطه اولین گامهای آن را برداشته بودند. در لوحی که بهاء نوشته و به لندن ارسال کرده می‌نویسد حریت نساء رکتی از ارکان امر بهائیت است و من دختر خود اروحاه خانم را به اروپا فرستاده ام تا دستورالعملی برای زنهای ایرانی باشد.... اگر در ایران زنی اظهار حریت نماید فوراً او را پاره پاره می کنند، معذلک احباب روز به روز بر حریت نساء بیفزایند. رسیدن این لوح به تهران بهائیان را به جوش و خروش انداخت و این ابهر یکی از بهائیان به تشکیل مجلس حریت قیام نمود. در این جریان تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه هم در این جلسات شرکت می کرد؛ جلساتی که هم قال بود و هم تماشا. تاج السلطنه در این مجالس زینت بخش صدر شبستان بود. بالجمله در این محافل معدودی از اهل حال به آزادی دخول و خروج می‌کردند و بساط انس و الفت و گاهی مشاعرت و مغازلت می گستردند.... این جلسات تا آنجا مایه رسوایی شد که برخی از بهائیان خود به مخالفت برخاستند و محافل را معارض عفت و علمداران کشف حجاب را بدکاره و آن کاره می شمردند. این جریان در برخی از منابع منتشر نشده تاریخ مشروطه هم انعکاس یافته است. 📌بهائیان در طهران .. سرانجام لوحه ای از طرف عباس افندی برای بهائیان طهران رسید که به کلی حجاب را از میان خود زنها بردارند. حال در مجالس مخصوص خود که زنها و مردها حضور دارند زنان بی حجاب می‌نشینند و میخواهند میان زن و مرد همه چیز مساوی باشد و مشغول می‌باشند که در سایر ولایات ایران هم این اقدام را نمایند. بهائیها به شاهزاده تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه که از فواحش است لقب قره‌العین داده و او را مبلغهه ساخته اند» http://eitaa.com/yaranhamdel