eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
13.6هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال یاران همدل
🔰 «سرمایه داری»، «الیگارشی رسانه ای» و تبدیل رأی به کالا ⬅️ «نوام چامسکی» فیلسوف مشهور اجتماعی در ی
25.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰کاپیتالیسم، سوسیالیسم و کمونیسم 🔹دعوا بین اهالی «ایسم»‌های اصلی اقتصاد دعوایی است به درازای تاریخ علم اقتصاد، اما برای اینکه بدانیم در این دعوا باید کجا بایستیم اول باید بدانیم هر کدام از آنها چه می‌گویند. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 برگی از داستان استعمار 🎬قسمت: ۸۹ خیانت (۱) هیچکس نمی‌دانست چرا احمدشاه درانی هنگامی که در سال ۱۷
🔰 برگی از داستان استعمار 🎬قسمت: ۹۰ ″خیانت (۲) خبر آرایش جنگی انگلیسی‌ها در پلاسی به سراج الدوله رسید و متوجه شد که همه نامه نگاری‌ها حیله ای بیش نبوده است. سراج الدوله برای آنکه جلوی پیشروی انگلیسی‌ها را بگیرد سربازانش را به سوی پلاسی به حرکت درآورده اما پیش از آغاز حرکت به او خبر دادند تعداد زیادی از سربازان تحت فرماندهی میر جعفر اردو را ترک کرده و در کنار انگلیسی‌ها قرار گرفته اند. با وجود این خیانت، سراج الدوله قصد نداشت از مقابل دشمن عقب بنشیند. جنگ در ۲۳ ژوئن آغاز شد؛ نبردی سخت و خونین که در همان روز به پایان رسید. سراج الدوله شکست خورد و به روستاهای اطراف گریخت ولی نیروهای میر جعفر که تا چند روز پیش سربازان سراج الدوله بودند او را پیدا کردند و به قتل رساندند. رابرت کلایو در ۲۸ ژوئن، پیروزمندانه وارد مرکز بنگال شد. میر جعفر به عنوان حکمران ایالت بر تخت نشست؛ درحالی که فرمانروای واقعی کلایو بود. میر جعفر به کلایو القاب امیرالممالک، ثابت جنگ و سیف جنگ را اعطا کرد! همچنین سی روستا را در بنگال به او بخشید تا روستاییان هندی به عنوان رعیت برای او کشاورزی کنند. تمام این هدایا برای آن بود که ثابت شود میرجعفر حاکم واقعی ایالت است اما قراردادی که او با انگلیسی‌ها امضا کرده بود محتوای دیگری داشت. او اکنون باید یک و نیم میلیون لیره به کلایو می پرداخت، اما آیا فاتح انگلیسی به مبلغ قرارداد راضی بود؟ کلایو تمام خزانه بنگال را می خواست. چند روز بعد حدود دویست قایق کوچک و بزرگ در ساحل مقابل قصر حکمران صف کشیدند. این قایق‌ها انباشته از طلا، نقره، جواهر و ظرفهای قیمتی بودند. ارزش آنها به چهل میلیون پوند می رسید، یعنی بیش از ۱۶ برابر چیزی که در قرارداد ذکر شده بود. بخشی از این غنیمت سرشار به کلایو و افسران زیر فرمانش رسید. چند سال بعد، هنگامی که کلایو به انگلستان برگشت ثروت او را با ارقامی باورنکردنی تخمین می زدند. او هنوز به بیست سالگی نرسیده بود که به عنوان یک منشی ساده راهی هند شده بود. پیش از این دائم از مدرسه فرار می کرد و پدرش قصد داشت او را از خانه اخراج کند. در آن زمان چه کسی فکر می‌کرد او روزی به چنین ثروت عجیبی برسد. کلایو قصر بزرگی را در اطراف لندن خرید و یکی از نوابهای بزرگ لندن شد. نواب لقب کسانی بود که خانواده های ثروتمند و اشرافی نداشتند، آنها آدم هایی عادی بودند که راهی هندوستان می شدند و پس از مدتی با گنج هایی افسانه ای به وطن بازمی‌گشتند و در کنار اشراف، زندگی مرفهی را در پیش می‌گرفتند. جنگ پلاسی، آغاز حکومت رسمی انگلستان در هند به شمار می رود. جنگی که در آن انگلیسی‌ها نخست از اختلاف هندوها با مسلمانان و سپس از اختلاف درباریان بنگال بهره بردند و به پیروزی رسیدند. آنها می‌دانستند کسانی که به هموطنان خود خیانت کرده اند ممکن است به آنها هم از پشت خنجر بزنند برای همین به شدت مراقب میر جعفر هند بودند. کلایو در نامه ای به رئیس هیئت مدیره کمپانی هند شرقی نظرش را درباره هندی‌ها و نیز حکومت میر جعفر در بنگال این طور اعلام کرد: «من با مردم این سرزمین و طبیعت بی‌مانندش از نزدیک آشنا هستم و با اطمینان می توانم بگویم تمام قلمرو این پادشاهی را با تمام ثروت و توانمندی اش، می‌توان با یک نیروی دو هزار نفری اروپایی تسخیر کرد. هندی‌ها بیش از حد تصور، مردمی تنبل، تن پرور، ترسو و نادان هستند. مطمئن باشید تا وقتی میر جعفر که به کمک ما بر تخت نشسته است به قولش پایبند باشد می‌تواند با خوشی و خرمی به حکومت ادامه دهد. اما شما می‌دانید که این مردم بسیار کوته بین هستند و روش زندگیشان خیانت و دورویی است. بعید نیست که میرجعفر روزی هم علیه منافع ما دست به اقدامی بزند و به دنبال نابودی ما باشد؛ به همین خاطر باید به شدت مراقب او باشیم و آنچنان با قدرت بر او فرمان برانیم که هرگز، حتی در خواب هم، به فکر خیانت و سرکشی نباشد.» انگلیسیها به همین شکل به مدت دو سال مراقب میر جعفر بودند و همین که متوجه شدند تصمیم دارد قدمی برخلاف منافع کمپانی بردارد در سال ۱۷۵۹ میلادی او را از حکومت برداشتند و دامادش، میرقاسم، را به حکومت بنگال منصوب کردند. سرگذشت استعمار، ،ج۷ ص۹۲ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 انتشار و افشای اسناد جاسوسی آمریکا، توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) 🗂️رهبر معظم انقلاب: «جوانان ع
🔰 انتشار و افشای اسناد جاسوسی آمریکا، توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) 🗂️رهبر معظم انقلاب: «جوانان عزیز اسناد لانه جاسوسی آمریکا را بگیرید و بخوانید؛ درس آموز است.» ☑️امام خمینی(ره) پس از ۱۳ آبان ۱۳۵۸؛ که لانۀ جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد، این اقدام را «انقلاب دوم» نامگذاری کردند و رهبر معظم انقلاب نیز بارها به مسئولین مربوطه یادآوری فرموده‌اند که اسناد این لانهٔ جاسوسی بایستی در مدارس و دانشگاهها تدریس شود تا آیندگان بدانند که آمریکا در ایران چه مقاصدی را دنبال می‌کرد. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 روایت کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری در خصوص کارشکنی لیبرال‌‌ها علیه تسخیر لانه جاسوسی (۴) 🔹من
🔰 روایت کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری در خصوص کارشکنی لیبرال‌‌ها علیه تسخیر لانه جاسوسی (۵) 🔹هنگامی که اصل حادثه واقع شد، ما در ایران نبودیم، یعنی ایام حج بود و من با آقای هاشمی مکه مشرف بودیم، آن‌طور که به خاطر دارم یک شبی [در] مکه در پشت بام بعثه نشسته بودیم رادیو گوش می‌کردیم ساعت ۱۲ شب رادیو ایران خبر داد دانشجویان مسلمان پیرو خط امام سفارت آمریکا را تسخیر کردند و این مطلب خیلی برای ما مهم آمد و ضمن این‌که یک‌قدری هم بیمناک شدیم در فکر بودیم این‌ها چه کسانی و از کدام جناح و گروه هستند که این کار را کردند، چون احتمال داشت جناح‌های چپ برای استفاده‌های سیاسی خودشان بخواهند دست به یک حرکاتی بزنند و احياناً شعارهای براق و جالبی را به خودشان اختصاص بدهند، این بود که ما به‌شدت نگران بودیم، تا این‌که در اخبار ساعت ۱۲ شنیدیم که گفت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، و به مجرد این‌که اسم مسلمان و پیرو خط امام را شنیدیم خیال‌مان راحت شده که این‌ها چپ‌ها و منافقین و فرصت‌طلب‌ها نیستند، بلکه دانشجویان خودی و مسلمان هستند که این کار را انجام دادند، تا این‌که مراجعت کردیم که البته من و آقای هاشمی خیلی زود برگشتیم و سفر حج‌مان کلاً ده روز طول کشید. یعنی از روزی که از تهران حرکت کردیم تا روزی که به تهران برگشتیم ده روز شد که فقط حج کردیم و برگشتیم. 🔸وقتی هم برگشتیم به ایران، مواجه شدیم با غوغاهای روزهای اول و کشمکش عظیمی که از یک طرف هیأت دولت موقت به شدت ناراحت بود و می‌گفت این چه وضعی و چه حادثه‌ای ست، و از طرف دیگر مردم در شور و حماسه بودند که بالاخره منجر شد به استعفای دولت موقت و ما طبعاً مسأله را از دیدگاه آن کسانی می‌دیدیم که به مبارزه با آمریکا به صورت واقعی و حقیقی معتقد هستند. و لذا در داخل شورای انقلاب از حرکت این بچه‌ها دفاع می‌کردیم و من همان وقت یک سخنرانی هم در لانه جاسوسی کردم و چون ایام محرم شد دانشجویان روضه‌خوانی راه انداختند و تمام دستجات تهران هر شب آن‌جا جمع می‌شدند سینه می‌زدند و مثل یک امامزاده و یک محل مقدسی اقامتگاه دانشجویان را احاطه می‌کردند و به سینه‌زنی و روضه‌خوانی می‌پرداختند، هر شب یک سخنران آن جا می‌آمد سخنرانی می‌کرد که یک شب هم من رفتم و یک سخنرانی گرم و گیرایی داشتم که الان نمی‌دانم نوارش در رادیو تلوزیون هست یا نیست ولی به هر حال سخنرانی خیلی پرشور و هیجانی بود و این مطلب را آن‌جا مطرح کردم و گفتم در این روزها که این حادثه اتفاق افتاده ما چه از دست داده‌ایم و آمریکا چه از دست داده و گفتم که امریکا همه‌چیز را از دست داده، ولی ما در این ماجرا به ‌جز سود چیزی نداشتیم که این در حقیقت پاسخی بود به سیاستمداران لیبرال داخل شورای انقلاب چون دائماً می‌گفتند با این حرکت انقلاب از بین خواهد رفت و ایران شکست خواهد خورد و آمریکا ایران را خواهد بلعید؛ یعنی آن‌ها از دریچه ترس و نومیدی با مسأله برخورد می‌کردند و لذا سخنرانی در واقع پاسخی بود به آن‌ها و اطمینان خاطر برای مردم چون نه فقط ما در این مبارزه با آمریکا چیزی را از دست ندادیم، بلکه یک چیزی هم به دست آوردیم و ملت‌ها را امیدوار کردیم و به انقلاب شکوه بخشیدیم به نحوی که ملت ایران را در دنیا با عظمت جلوه دادیم و از این‌گونه مطالب که خیلی سخنرانی امیدبخش و خوبی بود. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 روایت کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری در خصوص کارشکنی لیبرال‌‌ها علیه تسخیر لانه جاسوسی (۵) 🔹هنگ
🔰 روایت کمتر دیده شده از مقام معظم رهبری در خصوص کارشکنی لیبرال‌‌ها علیه تسخیر لانه جاسوسی (۶) 🔹س: در رابطه با جریان تسخیر لانه جاسوسی، شورای انقلاب چگونه موضع‌گیری می‌کرد؟ 🔸ج: فکر می‌کنم در پاسخ به این سؤال من مطالبی را که باید بگویم مقدار زیادی گفتم، اما به‌طور کلی در شورای انقلاب دو گرایش وجود داشت: 🔹یکی گرایش مخالفت با این جمع و دیگر گرایش موافق با این‌ها که گرایش موافق با این جمع ماها بودیم؛ یعنی روحانیون شورای انقلاب و بعضی از غیر روحانیون، و مخالفين عمدہ بنی‌صدر و بازرگان و قطب‌زاده بودند که بنی‌صدر طبعاً با این چیزها خیلی مخالف بود و بازرگان هم سیاستش سیاست مخالفت با این جریان و اصلاً شکست خورده این جریان بود، قطب‌زاده هم که وزیر خارجه با آن روحیات بود و با آن دید سیاسی که قطب‌زاده داشت طبیعی بود با این جریان موافقت نمی‌کرد، لذا دائماً سعی می‌کردند این بچه‌ها را کمونیست و وابسته به حزب توده معرفی کنند، حتی چندین‌ بار قطب‌زاده در شورای انقلاب ادعا کرد که این‌ها تحت تأثیر توده‌ای‌ها هستند و من چون این‌ها را می‌شناختم و تنها کسی بوده که در آن جمع با رئوس این‌ها آشنایی داشتم و چون قبلاً دفتر تحکیم وحدت با من جلسات متعدد داشتند و مؤسسین دفتر تحکیم وحدت همین بچه‌ها هم بودند که در لانه جاسوسی نقش بیشتر را ایفا کردند، لذا از این‌ها دفاع شدید می‌کردم و می‌گفتم این‌ها بچه‌های مسلمانی هستند و به هیچ‌وجه با توده‌ای‌ها ارتباطی ندارند، تا این‌که قرار شد شورای انقلاب نماینده‌ای بفرستد بین دانشجویان، تا هم مسائل دانشجویان را برای ما مطرح کند و هم مسائل ما را برای دانشجویان بیان دارد، که قطب‌زاده داوطلب شد و گفت من می‌روم، ولی من مخالف بودم، زیرا می‌دانستم بچه‌ها از دیدن قیافه قطب‌زاده بدشان می‌آید و او هرگز نخواهد توانست حرف‌های آن‌ها را بگیرد و برای شورای انقلاب بیاورد یا بالعکس. در عین حال چون دیدم آن طرفی‌ها به اتفاق کلمه روی قطب‌زاده تکیه کردند، نخواستم مخالفت خودم را ابراز کنم و گفتم حالا برو ببینیم چه می‌شود که همان‌طور هم شد و قطب‌زاده برای اولین‌بار که رفت اصلاً نتوانست با آن‌ها ملاقات کند، زیرا بچه‌ها به او اعتنا نکرده بودند و ظاهراً بار دوم هم این اتفاق افتاد و منجر شد به این‌که دیگر قطب‌زاده نرود، لكن من گاهی می‌رفتم با بچه‌ها می‌نشستیم مسائل‌شان را می‌شنیدم و مطالبی با آن‌ها در میان می‌گذاشتم و مطالب آن‌ها را به دوستان خودمان در شورای انقلاب منتقل می‌کردم. 🔸حتی یک‌بار هم که قرار شد به خبرنگاران اجازه بازدید از گروگان‌ها را بدهند، بنا بود فردی از شورای انقلاب هم باشد که خود دانشجویان پیشنهاد کردند آن فرد من باشم، و لذا من رفتم با یکایک این‌ها از نزدیک همراه با خبرنگاران خارجی ملاقات کردم و یک مصاحبه و فیلمبرداری مفصلی در این رابطه انجام گرفت که نمی‌دانم فیلمش الان موجود است یا نه. به‌ هر حال موضع شورای انقلاب یک چنین موضعی بود، اما روحانیون در همه جا مدافع این جریان بودند چه در تهران - اعم از روحانیون حزب و شورای انقلاب - و چه در قم، جامعه مدرسین و دیگر عناصر برجسته از روحانیون که در قم بودند و چه در مجلس خبرگان که رئیس مجلس خبرگان آیت‌الله منتظری و نایب رئیس هم مرحوم شهید بهشتی بودند، این‌ها هم خیلی صریح و روشن به نفع این جریان موضع گیری داشتند. 🔹بنابراین طرفداری‌ها موضع‌گیری‌های مثبت چهره‌های محبوب در بین مردم تأثير زیادی گذاشت در این‌که این حرکت به درستی جا بیفتد و در رأس همه هم تأیید امام بود که امام گفتند: این انقلاب بزرگتر از انقلاب اول بود. و این انقلاب بزرگتر فقط نفس تسخیر لانه جاسوسی نبود، بلکه به خاطر این بود که توطئه بازگشت تدریجی و آرام آمریکا به ایران را خنثی کرد، چون انقلاب اول ما، در حقیقت انقلابی بود با آمریکا و آمریکایی‌ها که از در رفته بودند و می‌خواستند خیلی آهسته و آرام از پنجره بخزند داخل، اما این حرکت مطلقاً پنجره را بر روی آن‌ها بست که تا زمان‌های دور هم بسته خواهد بود، و لذا امام گفتند این انقلاب دومی است و حقیقت هم همین بود. والسلام منبع: مصاحبه‌ها، مجموعه مصاحبه‌های حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در دوران ریاست‌جمهوری ۱۳۶۴-۱۳۶۳، صص۱۲۰-۱۱۱) http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 حکومت پهلوی و بهائیان (۴) ❓ملیحه نعیمی 🔹وی همسر سپهبد خسروانی و فرزند عبدالحسین نعیمی از مأمو
🔰 رژیم پهلوی و بهائیان (۵) ❓اسدالله صنیعی 🔹او نیز از چهره‌های طراز اول بهائیت محسوب می‌شد و به همراه سپهبد عبدالکریم ایادی نقش مهمی در تحکیم مواضع این فرقه در نهادهای نظامی رژیم پهلوی داشت. در سال ۱۳۴۴ مرکز بهائیت ظاهراً خواستار کناره‌گیری او از وزارت جنگ شد و بهانه آن اصل عدم مداخله در امور سیاسی عنوان گردید و این در حالی بود که علاوه بر ایادی عناصر بهائی زیادی بر دولت هویدا تسلط جدی داشتند. 🔸با این حال سپهبد صنیعی با کمک ایادی و حمایت محمدرضا پهلوی موافقت مرکز بهائیت را با ادامه کار خود جلب نمود. در سال ۱۳۴۴ طی یک اقدام نمایشی صنیعی استعفا کرد ولی شاه با ذکر این مطلب که وی اجازه دخالت در امور سیاسی به احدی نمی‌دهد و صنیعی هم باید به مأموریت خود ادامه دهد، ادامه حضور صنیعی در مراکز مهم را تداوم بخشید. صنیعی در صحنه سیاسی کشور بسیار متنفذ بود و در کابینه حسنعلی منصور و هویدا به وزرات جنگ و وزارت خواربار رسید. 📚بهائیت در ایران، سید سعید زاهد زاهدانی و محمد علی سلامی، ص ۲۵۴ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 بنی‌صدر، رئیس جمهوری که اعتماد ملت را برای بیگانگان به مزایده گذاشت (۹) ⬅️ عبارات سخیف بنی‌صدر د
🔰 بنی‌صدر، رئیس جمهوری که اعتماد ملت را برای بیگانگان به مزایده گذاشت (۱۰) فرآیند انتخاب شهید رجایی به نخست‌وزیری پس از ناکام شدن نقشه بنی‌صدر در معرفی مرحوم سید احمد خمینی، داستان معرفی جلال‌الدین فارسی، غرضی، میر سلیم و رجایی در جلسه مورخ ۳۰ تیر ۱۳۵۹ حزب جمهوری اسلامی مطرح شد و به رغم این که حزب، جلال‌الدین فارسی را به بنی‌صدر پیشنهاد کرد روزنامه انقلاب اسلامی بنی‌صدر، مصطفی میر سلیم را به عنوان نخست‌وزیر تیتر اول خود کرد. پس از این کش و قوس‌ها، بنی‌صدر طی نامه‌ای میر سلیم را برای پست نخست‌وزیر به مجلس معرفی می‌کند. بنی‌صدر وقتی متوجه شد نمی‌تواند طبق اصل ۱۲۴ قانون اساسی که چندان هم باب طبعش نبود، نظر مساعد نمایندگان مجلس را برای میر سلیم کسب نماید، طی نامه‌ای به مجلس موضوع نخست‌وزیری میر سلیم را مسکوت اعلام کرد. با تفاصیل مذکور و به رغم این که بنی‌صدر و جریان رسانه‌ای روزنامه انقلاب اسلامی برای جوسازی علیه مجلس و دور زدن اصل ۱۲۴ قانون اساسی، مقاومت‌های زیادی کردند اما بنی‌صدر مجبور شد در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۵۹ حکم نخست‌وزیری شهید رجایی را با عبارات سخیف که در حکم آمده بود، ابلاغ نماید. 📚فصلنامه ۱۵ خرداد، دوره سوم، سال نوزدهم، شماره ۶۹ و ۷۰، ص ۲۳۳-۲۴۰ http://eitaa.com/yaranhamdel
1.17M
🎙تفسیر نهج‌البلاغه خطبه سیزدهم جلسه ششم موضوع: رسول خدا در باره معاشران پر خطر چه فرمود؟ نظر امام رضا علیه السلام در باره معاشران پر خطر چیست؟ انواع محیط چیست؟ قسمت قبل👈 اینجا حجت_الاسلام_والمسلمین http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۶ ″حکم اعدام″ 📌بخش دوم خداحافظی کرد
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۷ ″حکم اعدام″ 📌بخش سوم شکنجه‌های بدتر از این هم کرده بودنش.¹ روحیه اش ولی قویتر شده بود مصمم تر از قبل می خواست به مبارزه اش ادامه بدهد. آن روز باز تظاهرات شده بود می گفتند: مردم حسابی جلوی مأمورهای شاه در اومدن. عبدالحسین هم تو تظاهرات بود ظهر شد نیامد تا شب هم خبری نشد. دیگر زیاد حرص و جوش نداشتم، حتی زندان رفتننش برام طبیعی شده بود. شب همان طلبه ها آمدند خانه، خاطر جمع شدم که باز گرفتنش، یکیشان پرسید تو خانه سیمان دارین؟ گفتم: «آره.» جاش را نشان دادم یک کیسه سیمان آوردند اعلامیه های جدید امام را که تو خانه ما بود، با رساله گذاشتند زیر پله ها روش را هم با دقت سیمان کردند کارشان که تمام شد به‌ام گفتند: نوارها و اون چند تا کتاب هم با شما، ببرین پیش همون همسایه تون که اون دفعه برده بودین. صبح زود، همه را ریختم تو یک ساک، رفتم دم خانه شان، به زنش گفتم: آقای برونسی رو دوباره گرفتن. جور خاصی گفت: «خوب؟» به ساک اشاره کردم، نوار و کتابه. می‌خوام دوباره این جا قایم کنید. من و منی کرد گفت: حاج خانم راستش من دیگه جرأت نمی‌کنم. یک آن ماتم برد، زود ادامه داد: یعنی شوهرم نیست و منم اجازه این کار را ندارم. زیاد معطل نشدم، خداحافظی کردم و برگشتم خانه، مانده بودم چکارشان کنم آخرش گفتم: توکل بر خدا همین جا قایمشون می‌کنم. عبدالحسین که دیگه عشق شهادت داره اگه اینا رو پیدا کردن اون به آرزوش می‌رسه. چند تا قالی داشتیم بعضی از نوارها را گذاشتم لای یکی‌شان، چند تای از نوارها حساس بودند. سر یکی از متکاها را باز کردم، نوارها را گذاشتم لای پنبه‌ها و سر متکا را دوباره دوختم، کتابها را هم بردم زیرزمین گذاشتمشان تو چراغ خوراک پزی و تو یک قابلمه. یکھو سر و کله نحسشان پیدا شد. از در و دیوار ریختند تو خانه، حسن هفت هشت سال بیشتر نداشت. همان جا زبانش بند آمد.² دو سه تاشان با کفش آمدند تو اتاق، به خودم تکانی دادم، یکیشان که اسلحه دستش بود، گرفت طرفم و داد زد: از جات تکان نخور! همون جا که هستی بشین. واقعاً تو آن لحظه ها خدا راهنمایی‌ام کرد نشان همان متکا را داشتم، زود برداشتم و گذاشتم رو پاهام و دخترم را هم خواباندم رو متکا. شروع کردند به گشتن خانه، گاهی زیر چشمی قالی ها را نگاه می کردم کافی بود یکی شان را بر گردانند و نوارها را پیدا کنند متوسل شده بودم به آقا امام زمان (سلام الله علیه)، آقا هم چشم آنها را گویی کور کرده بودند. انگار نه انگار که ما توی خانه قالی داریم، طرفش هم نرفتند. هرچه بیشتر گشتند کمتر چیزی گیرشان آمد. آخرش هم دست از پا درازتر گورشان را گم کردند. باز هم آقای غیاثی سند گذاشت و آزادش کردند. با آقای رضایی³ و دو سه تا دیگر از طلبه‌ها آمد خانه، اول از همه سراغ نوارها را گرفت. گفتم: لای قالی رو بدین بالا. داد بالا وقتی نوارها را دیدند همه‌شان مات و مبهوت ماندند با تعجب گفت: یعنی ساواکی‌ها اینا رو ندیدن؟! گفتم :اگه میدیدن که می‌بردن و شما هم الآن به آرزوت رسیده بودی. خندید. سراغ نوارهای حساس را گرفت گفتم: خودتون پیدا کنید. کمی گشتند و چیزی دستگیرشان نشد گفت: اذیتمون نکن حاج خانم بگو نوارها کجاست، می‌خوایم گوش بدیم. متکا را آوردم سرش را باز کردم نوارها را که دیدندگفتند: یعنی اینا همین جوری اومدن و این نوارها رو ندیدن؟! گفتم: تازه قمست مهمش تو زیر زمینه وقتی کتابها را تو قابلمه و چراغ خوراک‌پزی دیدند، از تعجب مانده بودند چکار کنند. چند روز بعد از آزاد شدنش امام از پاریس آمدند. ۲۲ بهمن هم که انقلاب پیروز شد. پاورقی: ۱- این شکنجه،ها شکنجه هایی بود که زبان از گفتنش شرم دارد و قلم از نوشتنش عاجز است! ۲- فرزندم حسن از همان واقعه به بعد به شدت دچار لکنت زبان شد که بعدها با توسل پدرش، و به لطف امام ابوالحسن الرضا (سلام الله عليه) این لکنت زبان تا حد زیادی رفع گردید. از همان ،وقت خودم هم مبتلا به یک بیماری شدم که تا مدت ها گریبانم را گرفته بود. ۳- حجت الاسلام محمد رضا رضایی که اکنون در قم هستند. http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چرا قانون منع سلاح در آمریکا اجرایی نمیشه؟ برشی از سخنرانی به مناسبت انتخابات آمریکا http://eitaa.com/yaranhamdel