eitaa logo
🕌یߊ‌ܝ‌ߊ‌ܔ ܩܝ̇ߺࡅ߳ظܝ‌🦋
174 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
48 فایل
《بسم الله الرحمن الرحيم》 اندیشکده مهدویت عصراصل ظهور فرهنگی/اجتماعی/مذهبی/سخنرانی احادیث امام معصومین/ثقلین📚 #نهضت_نهج_البلاغه_خوانی📗 #اللهم_عجل_لویک_فرج🕛فقط امیرالمومنین حیدرعلی است @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">《آگاهی-شجاعت-معنویت-معرفت-اخلاص-بصیرت》جمیل:1Yaranmontazer@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
** *✍ بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان* 📃 قسمت چهلم ❇️ زمینه های انقلاب علیه عثمان 🔹اعضای شورا درصدد خلع عثمان از خلافت 🔻روزی که اعضای شورا با عثمان بیعت کردند، هنوز به شب نرسیده بود که از انتخابشان پشیمان شدند و عقب کشیدند و به جان هم افتادند و یکدیگر را سرزنش‌ها کردند. همچنین طولی نکشید که همان طرفداران عثمان که با استبداد رای او را به خلافت رسانده بودند، وی را تکفیرکردند و از او کناره گرفتند. 🔻عثمان که اوضاع را بحرانی دید، به تکاپو افتاد و سراغ طرفداران خود و سایر اصحاب رسول خدا ﷺ رفت و از آنان عذرخواهی کرد و از مفاسد ایجاد شده اظهار پشیمانی و توبه کرد. 🔻گرفتاری مسلمانان در نتیجه فرمانروایی عثمان بیشتر و دشوارتر از مشکلات پیشین شد؛ به طوری که صبر و تحمل کردن را سخت می‌کرد. این موضوع آن چنان بر من فشار آورد که در وصف نمی گنجد؛ ولی جز صبر و تحمل کردن، چاره دیگری نمی دیدم. 🔻از همان روز بیعت با عثمان، اصحاب شورا که متوجه عملکرد نادرست خود شده بودند، حاضر شدند تا با من بیعت کنند و عثمان را از خلافت خلع و علیه او قیام کنند و اصرار بر درخواست خود داشتند. به خدا قسم همان ملاحظه ها و خیر اندیشی هایی که پیش از این داشتم، این بار نیز مانع از قیام من می شد و می اندیشیدم که حفظ یارانم بهتر و دل آرام تر و روشنی بخش تر است از برپا کردن قیامی که به کشته شدن آنان منتهی شود؛ گرچه می‌دانستم یارانم برای فداکاری و جان باختن در رکاب من آماده اند و هیچ کدام بیم و هراسی از مرگ ندارند. 🔻با توجه به اخلاق و رفتاری که عثمان داشت، موقعیتش روزبه‌روز بحرانی‌تر می‌شد و مردم از دور و نزدیک برای برکناری او و درگیر شدن با او اقدام کردند. من به ناچار خود را کنار کشیدم و حتی یک کلمه آری یا یک کلمه نه در آن اوضاع به زبان نیاوردم. ❇️ نقش طلحه و زبیر و عایشه در انقلاب علیه عثمان 🔻طلحه و زبیر آسان‌ترین کارشان این بود که بر عثمان یورش برند و او را ملامت کنند. در چنین وضعیتی، عایشه نیز سر برآورد و خشمی را که از عثمان در دل داشت، آشکار کرد. ❇️ دلیل اصلی قیام علیه عثمان 🔻هنگامی که فرد سوم به خلافت رسید، خود را در کشتزار مسلمانان انداخت و دو پهلویش از پرخوری باد کرده و پیاپی در حال خوردن و تهی کردن بود. خویشاوندان پدری او از بنی امیه نیز به پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند. عثمان همانند شتر گرسنه ای که به جان گیاه بهاری بیفتد، آن قدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و به دست و پایش پیچید. اعمال او مردم را برانگیخت و شکم‌بارگی او نابودش کرد. 📚منابع: ۱. الخصال، ج ۲، ص ۳۷۵ ۲. الاختصاص، ص ۱۷۴ ۳. ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۳۵۲ ۴. نهج البلاغه، نامه ۱ ۵. الجمل، ص ۱۳۱؛ شیخ طوسی ۶. الامالی، مجلس ۴۳، ح ۲، ص ۷۱۸ ۷. نهج البلاغه، خطبه ۳ ۸. علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۸۱ ۹. معانی الخبار، ص ۳۶۰ ۱۰. الارشاد، ج ۱، ص ۲۸۷ ۱۱. الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۵۱ ۱۲. تذکره الخواص، ص ۱۱۷ ۱۳. شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۱۵۱ 📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅•═༅𖣔✾🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌼🍃✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•┅─ @Yaranmontazer ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و ششم ❇️ جنگ آسان‌تر از غل و زنجیر جهنم 🔻[ مردی از اهل شام بین صفوف دو لشکر قرار گرفت و درخواست کرد با من گفت‌و‌گو کند. من از میان سپاهیان خویش خارج شدم و با آن مرد ملاقات کردم. او گفت: ای علی، تو در اسلام‌آوردن و هجرت‌کردن پیش‌گام بودی. آیا قبول می‌کنی پیشنهادی کنم که مانع از این خونریزی‌ها شود و این جنگ‌ها به تأخیر بیفتد تا نیک بیندیشی و نظردهی؟ پرسیدم: پیشنهادت چیست؟ گفت: تو به عراق خود بازگرد و ما مزاحمتی در آنجا برای تو نخواهیم داشت. ما نیز به شام خود برمی‌گردیم و تو دست از شام ما بردار و آن را به ما واگذار. به او گفتم: ] 🔻متوجه سخن تو شدم. می‌دانم که این پیشنهاد را از سر خیرخواهی و دلسوزی ارائه کردی؛ ولی من در این کار بسیار اندیشیده‌ام و شبها بیدار مانده و تامل کرده‌ام و با دقت بسیار، تمام جوانب این کار را سنجیده‌ام. در نتیجه دو راه بیشتر نیافتم: یا تن دادن به جنگ یا کفر به آنچه خداوند بر محمد صلی الله علیه و آله نازل کرده است! 🔻حقیقت این است که خداوند متعال راضی نمی‌شود در زمین، معصیتش انجام گیرد و اولیای او خاموش مانند و بلکه به آن تن در دهند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. در نهایت، به این نتیجه رسیدم که جنگ برای من، از تحمل غل و زنجیر در جهنم آسان‌تر است. [ آن مرد شامی برگشت، در حالی که می‌گفت: انا لله و انا الیه راجعون. ] ❇️ مومنان و کافران 🔻[ یکی از یارانم سوال کرد: یا امیرالمومنین، این جماعت که با آنها می‌جنگیم، همانند ما خدای واحد را قبول دارند. پیامبر ما نیز یکی است و در نماز و حج نیز یکسان هستیم. پس آنان را چه بنامیم؟ به او گفتم: ] 🔻آنها را به همان نام می‌خوانی که خداوند در کتاب خود ایشان را نامیده است. [ او گفت: من از تمام مطالب قرآن آگاهی ندارم. گفتم: ] آیا نشنیده‌ای که خداوند فرمود: « تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ؛ بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم. خدا با برخی از آنها سخن می‌گفت و بعضی را درجاتی برتر داد و به عیسی‌بن‌‌مریم نشانه‌های روشن دادیم و او را با روح القدس تایید کردیم و اگر خدا می‌خواست، کسانی که بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه‌های روشن که برای آنها آمد، جنگ و ستیز نمی‌کردند؛ ولی امت‌ها با هم اختلاف کردند و بعضی ایمان آوردند و بعضی کافر شدند، و اگر خدا می‌خواست، با هم پیکار نمی‌کردند؛ ولی خداوند آنچه می‌خواهد، انجام می‌دهد». 🔻پس هنگامی که اختلاف پدید آمد، نسبت ما با خداوند و قرآن و رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر و ارتباط ما با حق محکم‌تر بود. ما همان گروه مومنان هستیم و دشمنان ما همان گروه کافران هستند که در این آیه ذکر شده است. این جنگ نیز بر اساس مشیت الهی است که ما با هدایت الهی و مشیت و اراده او با آن می‌جنگیم. 📚منابع: ۱. وقعة صفّین، ص۴۷۴ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۷ ۳. سوره بقره، آیه۲۵۳ ۴. مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۱۸ ۵. کشف الغمة، ج۱، ص۳۹۱ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام @Yaranmontazer
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و هفتم ❇️ آتش‌بس موقت 🔻[ با رسیدن ماه محرم و برای حفظ حرمت ماه حرام، جنگ یک ماه متوقف شد. معاویه سه تن از بزرگان شام را به عنوان نمایندهٔ خویش برای مذاکره فرستاد. آنها قضایایی را در مورد قتل عثمان مطرح کردند و خواستار تحویل قاتلان عثمان به آنها شدند و از من خواستند که از حکمرانی بر مردم کناره گیری کنم تا کار مردم به شورایی بین خودشان واگذار شود و کسی عهده‌دار حکمرانی مردم شود که همگان درباره او اتّفاق نظر دارند! ] 🔻من پاسخ‌های قاطعی در مورد مسائل قتل عثمان و بیعت مردم با خودم و بعد از آن تهدیدهای آنها، دادم و در نهایت، آنها را به کتاب خداوند متعال و سنّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دعوت کردم و به نابودکردن باطل و زنده‌نگه‌داشتن نشانه‌های دین فراخواندم. 🔻 نمایندگان معاویه می‌خواستند من بر کشته شدن مظلومانه عثمان، گواهی دهم! و من از این کار امتناع کردم و آنها به خاطر این موضوع از من اظهار بیزاری کردند و رفتند. من نیز این آیه را تلاوت کردم: « إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ؛ مسلماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی و نمی‌توانی کران را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند، فراخوانی! و نیز نمی‌توانی کوران را از گمراهی‌شان برهانی. تو فقط می‌توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم هستند». [ سپس، رو به یارانم کردم و گفتم: ] 🔻مبادا طرفداران معاویه با جدیّت و پافشاری بر طریق گمراهی خود، از شما در سپردن راه حق و اطاعت از امامتان، کوشاتر باشند! ❇️ پدربزرگ و عمو و دایی تو به دست من کشته شدند 🔻[ نامهٔ تهدید‌آمیزی از معاویه به دستم رسید که نوشته بود: ای علی، چنان شعله آتشی بر سر تو خواهم ریخت که هیچ تند‌بادی دورش نکند و هیچ آبی خاموشش نسازد! شعله‌های آتش همه چیز را فرا‌گیرد و به خاکستر مبدل سازد. والسلام. با خواندن این نامه، دستور دادم کاغذ و قلم آوردند و پاسخ وی را نوشتم: ] بسم الله الرحمن الرحیم 🔻اما بعد، ای معاویه، چه دروغ‌هایی بر زبان می‌آوری! من علی فرزند ابوطالبم، پدر حسن و حسینم. 🔻پدربزرگ و عمو و دایی تو را من به دست خود کشتم. در جنگ بدر و اُحد و در فتح مکه بود که تیره و تبار تو به دست من راه فنا پیش گرفتند و امروز همان شمشیر در دست من است و هنوز با قوّت قلبی که دارم، بازویم توان برداشتن آن شمشیر را دارد؛ همان‌گونه که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آن را به امانت به دست جانشینشان سپردند. تا امروز خدای دیگری برای خویش بر نگزیده‌ام و جز محمد صلی الله علیه و آله پیامبر دیگری نداشته‌ام و شمشیر را نیز به کناری ننهاده‌ام. سلام بر کسی که راه هدایت را در پیش گرفت. [ نامه را به طرماح‌بن‌عدی طایی دادم و به او گفتم: ] این نامهٔ مرا بگیر و به سراغ معاویه برو و پاسخش را بده. 📚منابع: ۱. سوره نمل، آیه ۸۰ و ۸۱ ۲. وقعة صفین، ص۲۰۰ ۳. تاریخ طبری، ج۴، ص۴ ۴. الفتوح، ج۱، ص۲۴۶ ۵. الإختصاص، ص۱۳۸ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام @Yaranmontazer
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و هشتم ❇️ پیامی به لشکر شام [ اواخر ماه محرم فرارسید. به مرثد‌بن‌حارث‌ الجشمی که هنگام غروب آفتاب، لشکریان شام را خطاب کند و پیام مرا به آنان برساند. مرثد خطاب به آنان گفت: آگاه باشید که امیرالمومنین به شما می‌گوید: ] 🔻من به شما فرصت دادم تا به سوی حق بازگردید و پیروی از حق را گردن نهید و در این فرصت، از کتاب خدا برای شما دلیل آوردم و شما را به پذیرش کتاب خدا دعوت کردم. ولی شما از سرکشی دست برنداشتید و زیر بار حق نرفتید. اکنون عادلانه و منصفانه شما اعلام جنگ می‌کنم؛ زیرا خداوند خیانت‌کاران را دوست ندارد. ❇️ آغازگر جنگ با دشمن نباشید [ روز اول صفر، جنگ بین دو لشکر آغاز شد. در میان لشکریانم خطبه‌ای ایراد کردم و تذکراتی به آنها دادم، از جمله: ] 🔻شما جنگ با دشمن را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند. آن‌کس را که پشت کرده است و می‌گریزد، نکشید. به آن که لز پای افتاده است و قدرت دفاع ندارد، آسیب نرسانید. کسانی را که بر زمین افتاده‌اند، برهنه و بی‌آبرو نسازید. اعضای بدن کشتگان را قطع نکنید. وارد خیمه‌های آنان نشوید. به زنان تعرض نکنید. به هیچ‌کس اهانت و فحاشی نکنید. ❇️ فراخوانی به سوی خدا و جهاد با دشمن خدا 🔻[ در روزهای آغازین ماه صفر، یکی از فرماندهان لشکر شام به نام شمربن‌ابرهه به همراه جمعی از سپاهیان شام به لشکر ما پیوستند و موجب ضعف و تخریب روحیه لشکریان شام شدند. در میان یارانم، در حالی که جمع پرشماری از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز در اطرافم ایستاده بودند، سخنرانی کردم: ] 🔻ای مردم، به سخن گوش فرا دهید و آن را به خاطر بسپارید و حفظش کنید. خودبزرگ‌بینی و تکبر شاخه‌ای از احساس قدرت و زورمندی است و فخرفروشی به دیگران، نتیجه کبر و غرور است. به راستی که شیطان دشمنی حاضر است و وعده‌های پوچ و باطل به شما می‌دهد. 🔻بدانید که مسلمان برادر مسلمان است. به یکدیگر اهانت نکنید و همدیگر را خوار نسازید؛ زیرا گذرگاه‌های دین به یک راه منتهی شده و همه در نهایت، به مقصد می‌رساند. هر کس از آن راه‌ها حرکت کند، به موفقیت دست می‌یابد و هر کس راه دیگری در پیش گیرد، از حق دور می‌افتد و نابود می‌شود. به طور حتم، مسلمان در امانت خیانت نمی‌ورزد و خلف وعده نمی‌کند و در سخن گفتن دروغ نمی‌گوید. 🔻ما اهل بیت رحمتیم که سخن راست می‌گوییم و رفتار ما صحیح و توأم با میانه‌روی است. خاتم پیامبران از ما بود و رهبران اسلام در میان ما حضور دارند و قاریان قرآن نیز از ما هستند. ما شما را به سوی خدا، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، جهاد با دشمن خدا، سخت‌کوشی و شدت عمل در راه خدا، کسب رضای الهی، برپایی نماز، اعطای زکات، انجام حج خانه خدا، روزه‌داری ماه رمضان و پرداخت حقوق صاحبان حق دعوت می‌کنیم. 🔻از شگفت‌ترین شگفتی‌ها این است که امروز معاویةبن‌ابی‌سفیان و عمرو‌بن‌عاص مدعی شده‌اند مردم را به یاری دین خدا دعوت می‌کنند! حال‌آنکه شما به یقین می‌دانید من حتی لحظه‌ای به مخالفت با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نپرداخته‌ام و هرگز نافرمانی او نکرده‌ام؛ بلکه با تمام وجود به یاری او شتافتم... 🔻به خدا سوگند، هر امتی پس از پیامبر خویش گرفتار اختلاف و پریشانی شد، به‌یقین در آن اختلاف، اهل باطل بر طرف‌داران حق پیروزی یافتند؛ مگر زمانی که خدا جز این خواسته باشد! 📚منابع؛ ۱. تاریخ طبری، ج۴، ص۶ ۲. مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۸ ۳. الکامل، ج۳، ص۲۹۳ ۴. شیخ طوسی، الأمالی، مجلس اول، ح۱۳، ص۱۰ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام @Yaranmontazer
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرالمومنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و سی‌ و نهم ✳️ دعوت معاویه به جنگ تن‌به‌تن 🔸خود به مصاف بیا! [ در یکی از نامه‌هایی که برای معاویه فرستادم، به وی نوشتم: ] 🔻مرا به جنگ فرا‌خوانده ای. اگر راست می‌گویی، مردم را به یک سو بگذار و خود به جنگ من بیا و دو لشکر را از جنگ معاف بدار، تا بدانی کدام یک از ما قلبش تیره و تاریک است و پردهٔ غفلت بر دیدگان چه کسی افتاده است. 🔻من ابوالحسنم، کُشندهٔ جدّ تو و دایی و برادر تو، که در روز نبرد بدر سر آنان را شکافتم. امروز نیز همان شمشیر با من است و با همان قلب با دشمنانم روبرو می‌شوم. نه دین دیگری برگزیده‌ام و نه پیامبر جدیدی؛ بلکه بر همان راه و روش روشنی هستم که شما با اختیار ترکش کردید و البته با اکراه نیز پذیرفته بودید! 🔸تو خود برای مبارزه با من به میدان بیا [ جنگ به روزهای سختی رسیده بود و تعداد کشته‌ها رو به فزونی گذاشته بود. به کمیل گفتم: ] 🔻نزد معاویه برو و این پیغام را به او برسان: تورا به طاعت و همراهی با جماعت فراخواندیم؛ ولی تو امتناع ورزیدی! اکنون که جنگ و کشتار در میان امت رو به فزونی گذاشته است، تو خود برای مبارزه با من به میدان بیا، تا مردم از این همه سختی‌ها و مصیبت‌ها رهایی یابند. 🔻[ معاویه در این‌باره با یارانش مشورت کرد‌ و همگی‌ وی را از آمدن‌ به میدان منع کردند؛ فقط عمروبن‌عاص بود‌ که‌ او را به این کار تشویق کرد! معاویه به کمیل پاسخی نداد. بر بلندی مُشرف به خیمهٔ معاویه رفتم. معاویه بُسر‌بن‌أرطاة را به مقابله با من فرستاد تا بتواند معرکه را ترک کند؛ اما بُسر نیز با آشکار‌کردن عورتش توانست جانش را نجات دهد. در این هنگام بود که خطاب به لشکریان شام گفتم: ] 🔻اي مردم شام، به خدا سوگند، ما دربارهٔ هیچ امتی نشنیده‌ایم که به پیامبری ایمان آورده باشند و پس از آن با اهل‌بیت آن پیامبر بجنگند، مگر شما مردم! 🔸سخنی موجب شادمانی 🔻[ یکی از بزرگان لشکر معاویه به نام ابرهة‌بن‌صباح خطاب به مردم یمن گفت: وای بر شما ای جماعت اهل‌یمن! به خدا سوگند، گمان می‌کنم نابودی شما رقم خورده است! دریغ از شما! میدان را برای این دو مرد خالی بگذارید تا با هم تن‌به‌تن بجنگند. هر یک در این نبرد پیروز شد، ما همگی به او می‌پیوندیم. وقتی این خبر به من رسید، گفتم: ] 🔻ابرهة‌بن‌صباح سخنی نیکو گفته است. به خدا سوگند، از آن لحظه که به سرزمین شام وارد شده‌ام، هیچ سخنی بیش از این موجب شادمانی من نشده است. [ ولی معاویه با شنیدن این خبر گفت که ابرهه عقلش را از دست داده و مجنون شده است. قضاوت اهل شام این بود: ابرهه در دین و رأی و شدت عمل از همهٔ ما برتر است؛ ولی معاویه جرأت جنگ تن‌به‌تن با علی را ندارد. ] 📚منابع: ۱. وقعة‌صفّين، ص۲۲۳ ۲. شیخ مفید، الأمالی، مجلس۲۷،ح۱۳، ص۱۰ ۳. نهج البلاغه، نامه۱۰، ص۳۷۰ ۴. تذکرة‌الخواص، ص۹۰ ۵. أنساب‌الااشراف، ج۲، ص۳۰۳ ۶. الامامةوالسیاسة، ج۱، ص۱۲۶ ۷. الفتوح‌، ج۱، ص۳۴۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام 🏷📗 @Yaranmontazer
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام ) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد‌ و‌ چهل‌و‌یکم ✳️ پاسخ به نامه‌های معاویه برای نجات از جنگ 🔶 من، استوار بر یقین [ کار جنگ برای معاویه سخت شده بود و خود را در آستانه شکست می‌دید. برایم نامه‌هایی نوشت؛ درخواست‌ها، ادّعاها و خواسته‌های غیر معقولی داشت که لازم بود به آنها پاسخ دهم! 🔻در یکی از نامه‌ها که با مشورت عمرو‌بن‌عاص نوشته بود، اظهار کرده بود که اگر تو و من می‌دانستیم که جنگ صفین چه مصائبی خواهد داشت، درگیر جنگ نمی‌شدیم! همچنین از هراس خود و من از مرگ گفته بود. من در پاسخ گفتم: ] 🔻بدان که من اگر در راه خدا کشته شوم و سپس به این جهان به زندگی بازگردم و هفتاد بار این کشته‌شدن و بازگشتن تکرار شود، به‌ هیچ‌وجه از شدت عمل در راه خدا و جهاد با دشمنان خدا دست برنمی‌دارم. 🔻درباره اینکه در نامه‌ات حکمرانی شام را درخواست کرده‌ای، من چیزی را که دیروز به تو ندادم، امروز نیز حتماً به تو نخواهم داد. 🔶 نزد من جز شمشیر، برای تو نیست 🔻[ معاویه در نامه دیگری، با ظاهر زیبای کلمات در مقام پند‌واندرز من درآمده بود و زبان به نصایح گشوده بود. من در پاسخ به او که در انتهای نامه‌اش خواستار خاموشی آتش جنگ بود، این آیه را نوشتم: ] «فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ» (با گروه متجاوز پیکارکنید تا به فرمان خدا بازگردد.) 🔻ما به هر دو گروه نگریستیم و گروه متجاوز را گروهی یافتیم که تو در میان آنان هستی؛ زیرا بیعت من در مدینه برای تو نیز که در شام بودی الزام‌آور بود. همان‌گونه که وقتی مردم در مدینه با عثمان بیعت کردند، آن بیعت نیز بر تو الزام‌آور بود و تو در آن هنگام از طرف عمر، استانداری شام را بر عهده داشتی؛ و همان گونه که بیعت عمر بر برادر تو الزام‌آور بود که از طرف ابوبکر استاندار شام بود. 🔻پس در جایگاه حقیر خویش توقف کن و از حدود خویش تجاوز مکن. از لباس گمراهی خویش بیرون آی و آنچه برای تو فایده‌ای ندارد رها ساز؛ زیرا نزد من جز شمشیر‌، برای تو چیز دیگری یافت نمی شود، تا روزی که در نهایتِ ذلّت در برابر خداوند تسلیم شوی و برخلاف میل خود، بیعت را بپذیری. والسلام. 🔸چه ژرف در هوا و هوس‌ها فرو رفته‌ای! [ در پاسخ به نامه دیگری که درخواست پایان دادن به جنگ و ابقای در زمامداری شام را داشت، به وی نوشتم: ] 🔻اینکه گفته‌ای تو را عمر به استانداری شام منصوب کرده است، پاسخش این است که خود عمر کسانی را از مسئولیت‌ها عزل کرد که قبل از او ابوبکر منصوبشان کرده بود. عثمان نیز کسانی را عزل کرد که عمر منصوبشان کرده بود. فلسفه تعیین امام برای مردم همین است که صلاح امت را تشخیص دهد و بنابر مصلحت‌ها تصمیم بگیرد. برخی مصلحت‌ها برای زمامداران قبل روشن بود و برخی نیز برای آنها مخفی مانده بود و کارهای جدیدی نیز پیش می‌آید که لازم است امام تصمیم دیگری بگیرد و البته هر زمامداری نیز نظری و اجتهادی دارد. سبحان الله، تو تا چه اندازه پیرو هوس‌ها و هواهای بدعت‌آمیز خود هستی و چه گران سرگردانی شده ای! 📚 منابع: ۱. وقعة‌صفین، ص۴۷۰ ۲. کتاب سلیم بن قیس، ح۳۴، ص۸۰۹ ۳. ألإمامة و السیاسة، ج۱ ، ص۱۳۸ ۴. قرآن‌کریم، سوره حجرات، آیه۹ ۵. شرح نهج‌البلاغة‌، ج۱۴ ، ص۴۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام 🌐http://eitaa.com 🌐http://forum.roq.ir https://eitaa.com/Yaranmontazer