eitaa logo
🕌یߊ‌ܝ‌ߊ‌ܔ ܩܝ̇ߺࡅ߳ظܝ‌🦋
174 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
48 فایل
《بسم الله الرحمن الرحيم》 اندیشکده مهدویت عصراصل ظهور فرهنگی/اجتماعی/مذهبی/سخنرانی احادیث امام معصومین/ثقلین📚 #نهضت_نهج_البلاغه_خوانی📗 #اللهم_عجل_لویک_فرج🕛فقط امیرالمومنین حیدرعلی است @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">《آگاهی-شجاعت-معنویت-معرفت-اخلاص-بصیرت》جمیل:1Yaranmontazer@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 عدم رضایت از 🔶 علی بن اسباط رفعه الی الرضا ع أنَّ رجلا من اولاد البرامکة عرض لعلی بن موسی الرضا ع فقال له ما تقول فی ابی بکر؟ قال له سبحان الله و الحمد لله و لا إله الا الله و الله اکبر فَأَلَحَّ السائل علیه فی کشف الجواب فقال ع کانت لنا أم صالحة ماتت و هی علیهما ساخطة و لم یأتنا بعد موتها خبر أنها رضیتْ عنهما از نقل می‌کند : مردی از اولاد برامکه خدمت عليه‌السلام عرضه داشت: «نظر شما درباره چيست؟» فرمودند: سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله والله اکبر. پرسش کننده اصرار ورزيد که حضرت پاسخ بدهند؛ عليه‌السلام در جواب فرمود: ما را مادری صالحه و بزرگوار بود، او از دنيا رفت در حالی‌که از آن دو نفر ( و ) خشمگين بود و بعد از وفات ايشان هم خبری به ما نرسيده که آن حضرت از آنان راضی و خشنود شده باشد . 📚 الطرائف ج١ ص٢٥٢ @Yaranmontazer
⭐️ بازینب‌علیهاالسلام| *دفع_آن* 👈🏼 و و دیگران به روایات مختلفه از فاطمه دختر حضرت امام حسین علیه السّلام روایت کرده اند که: ➖ چون ما را به مجلس یزید بردند، در اوّل حال بر ما رقّت کرد، پس مرد سرخ موئی از اهل شام برخاست و گفت: ای یزید این دختر را به من ببخش و اشاره بسوی من کرد!! ➖ من از ترس بر خود لرزیدم و بر جامه‌های عمّه خود زینب چسبیدم، عمّه‌ام مرا تسکین داد و به آن شامی خطاب کرد که: ای ملعون تو و یزید هیچ یک اختیار چنین امری ندارید. گفت: اگر خواهم می‌توانم کرد. حضرت زینب فرمود: به‌خدا سوگند که نمی توانی کرد مگر آنکه از دین ما به در روی و کفر باطن خود را اظهار کنی. ➖ آن ملعون در غضب شد و گفت: با من چنین سخن می‌گوئی؟ پدر و مادر تو از دین بدر رفتند، حضرت زینب فرمود: به دین خدا و دین پدر و برادر من هدایت یافتی تو و پدر و جدّ تو اگر مسلمان شده باشید. ➖ آن لعین گفت: دروغ گفتی ای دشمن خدا، حضرت زینب فرمود: تو اکنون پادشاهی و به سلطنت خود مغرور گردیده ای، و آنچه می‌خواهی می‌گوئی من دیگر جواب تو نمی‌گویم. پس بار دیگر آن شامی سخن را اعاده کرد، یزید گفت: ساکت شو خدا تو را مرگی دهد. 📚 جلاء العیون، علامه مجلسی، ص۷۳۸ ➖➖➖➖➖ 🆔https://eitaa.com/Yaranmontazer 🌐http://forum.roq.ir 📩1Yaranmontazer@gmail.com 📞:@almahdiey7412