⚘﷽⚘
#سلام_امام_زمانم...✋
#صبحم_بنامتان
دلم رابه تو میسپارم ای وعده ی خدابر زمینیان
دلم که پیش تو باشد
گم نمیشود
دلتنگ نمیشود
سیاه نمیشود
مابه بهترین مامن این زمین دل سپرده ایم...
روزت بخیر زندگیم❤️🌺
تعجیل_درامرفرج_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🍀یاران موعود🍀
چند حدیث در مورد افرینش آهن❣❣❣
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَإِنْزَالُهُ ذَلِکَ خَلْقُهُ إِیَّاه.
امیرالمومنین (علیه السلام)- وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ [مراد از] نازل کردن آهن توسّط خدا، همان آفریدن آهن توسّط خداوند است.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۶۰۶
بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۱۴
/ الاحتجاج، ج۱، ص۲۵۰
/ نورالثقلین/ البرهان
💥💥💥💥💥💥💥💥
ابنعبّاس - فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ آدَمَ (علیه السلام) مِنَ الْجَنَّهًِْ مَعَهُ ذُو الْفَقَارِ خَلَقَ مِنْ وَرَقِ آسِ الْجَنَّهًِْ ثُمَّ قَالَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ فَکَانَ بِهِ یُحَارِبُ آدَمُ (علیه السلام) أَعْدَاءَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ عَلَیْهِ مَکْتُوباً لَا یَزَالُ أَنْبِیَائِی یُحَارِبُونَ بِهِ نَبِیٌّ (صلی الله علیه و آله) بَعْدَ نَبِیٍّ (صلی الله علیه و آله) وَ صِدِّیقٌ بَعْدَ صِدِّیقٍ حَتَّی یَرِثَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَیُحَارِبَ بِهِ عَنِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ لِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍ.
ابنعبّاس - وأَنزَلنَا الحَدِیدَ خداوند آدم را همراه با شمشیر ذوالفقار نازل کرد و این شمشیر را از برگ درخت مورد بهشت خلق کرده است. فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ آدم بهوسیلهی آن با دشمنانش از جن و انس میجنگید و به روی آن نوشته بود: پیامبرانم پیوسته با این میجنگیدند، پیامبری پس از پیامبر دیگر و راستگویی پس از راستگویی دیگر، تا آنجا که امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را به ارث برد و بهوسیلهی آن همراه با پیامبر، میجنگید. ومَنَافِعُ للنَّاسِ از آن محمّد و علی (علیه السلام) است.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۶۰۶
المناقب، ج۳، ص۲۹۴
/ بحارالأنوار، ج۴۲، ص۵۷/ البرهان
/ مستدرک الوسایل، ج۳، ص۳۰۹؛ «بتفاوت»
💥💥💥💥💥💥💥
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ أَرْبَعَ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ أَنْزَلَ الْحَدِیدَ وَ الْمَاءَ وَ النَّارَ وَ الْمِلْح.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- همانا خداوند عزّوجلّ چهار برکت را از آسمان به زمین نازل کرد: آهن، آتش، آب، نمک.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۶۰۶
مجمع البحرین، ج۵، ص۴۸۰/ نورالثقلین
💥💥💥💥💥💥💥💥
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- إِنَ الْجِبَالَ فَخَرَتْ عَلَی الْأَرْضِ فَشَمَخَتْ وَ اسْتَطَالَتْ وَ قَالَتْ أَیُّ شَیْءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ الْحَدِیدَ فَقَطَعَهَا فَقَرَّتِ الْجِبَالُ وَ ذَلَّتْ ثُمَّ إِنَّ الْحَدِیدَ فَخَرَتْ عَلَی الْجِبَالِ وَ قَالَ أَیُّ شَیْءٍ یَغْلِبُنِی فَخَلَقَ النَّارَ فَأَذَابَتِ الْحَدِید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- آنگاه کوهها بر خود بالیدند و سر بلندی کردند و گفتند: «چه چیزی بر ما چیره میشود». و خداوند آهن را آفرید تا آن را برید و رام شد و زبون گردید. و آنگاه آهن بر کوهها بالید و گفت: «چه چیزی بر من چیره میشود»؟ و خدا آتش را آفرید تا آهن را گداخت.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۶۰۸
الکافی، ج۸، ص۱۴۹
/ نورالثقلین
💥💥💥💥💥💥💥
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ یَعْنِی السِّلَاحَ وَ غَیْرَ ذَلِک.
امیرالمومنین(علیه السلام)- وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ یعنی سلاح و آلت کار زار و غیر آن قول.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۶۰۸
بحارالأنوار، ج۹۰، ص۱۳۸
/ التوحید، ص۲۶۵
/ نورالثقلین
✅داستان #معجزه حضرت علی علیه ااسلام
#ثروتمند_شدن #طلبه فقیر
✍این داستان رو فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده است که یک روز يكى از طلبههاى حوزه علمیه نجف از نظر معيشت در تنگنا شدید و دشوارى غير قابل تحملى بود که روزى از روى شكايت و فشار روحى زیاد كنار ضريح مطهر حضرت علی علیهالسلام رفت و به حضرت گفت :
▫️شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بیبديل را به چه سبب در حرم خود گذاشته ايد ، در حالی كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين عليهالسلام را در خواب می بیند كه آن حضرت به او میفرمايد :
▫️اگر میخواهى در نجف مجاور من باشى ، اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى میخواهى بايد به هندوستان در شهر حيدر آباد به خانه فلان كس مراجعه كنى.
چون در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو : « به آسمان رود و كار آفتاب كند »
▫️پس از اين خواب دوباره به حرم مطهر مشرف میشود و به حضرت عرضه میدارد :
زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله میدهيد ؟!
بار ديگر حضرت را خواب میبيند كه میفرمايد :
▫️سخن همان است كه گفتم اگر در جوار ما با اين اوضاع میتوانى استقامت ورزى ؛ اقامت كن ، اگر نمیتوانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
« به آسمان رود و كار آفتاب كند »
✍پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن طلبه كتابها و لوازم مختصرى كه داشت را به فروش میرساند و اهل خير هم با او مساعدت میكنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حيدر آباد سراغ خانه آن راجه را میگيرد مردم از اينكه طلبهاى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب میكنند !!!
وقتى به در خانه آن راجه میرسد در میزند چون در را باز میكنند میبيند شخصى از پلههاى عمارت در حال پایین آمدن است ، طلبه وقتى با او روبرو میشود میگويد : « به آسمان رود و كار آفتاب كند »
✍ناگهان راجه فوراً پيش خدمتهایش را صدا میزند و میگوید :
اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگیاش وى را به حمام ببريد و او را با لباسهاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد. سپس مراسمی به صورتى نيكو انجام میگيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى میشود.
▫️فردا که شد طلبه ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر از زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
طلبه از شخصى كه كنار دستش بود با تعجب پرسيد :
چه خبر است ؟!
فردی که کنارش بود گفت :
مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است ...
✍طلبه پيش خودش گفت :
عجب پس من وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش و شادی را آماده کرده اند .هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد و همگان به احترامش از جاى برخاستند ، راجه نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست
▫️سپس رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم و همه میدانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است.
▫️لذا يكى از آنها را هم كه هر یک از ديگری زيباتر است براى او عقد میبندم و شما اى عالمان دين هم اكنون صيغه عقد را پس از انتخابش جارى كنيد ...چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود از راجه پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟!
✍راجه گفت :
من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين عليهالسلام شعرى بگويم که یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ،
به شعراى فارسى زبان در هندوستان مراجعه كردم ، مصراع های گفته شده آنها چندان مطلوب نبود و به شعراى ايران نیز مراجعه كردم ، مصراع های آنان هم چندان چنگى به دل نمیزد ؛ پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين علیهالسلام قرار نگرفته است
▫️لذا نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او درآورم که پس از مدتی شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد.
ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل است و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت :
مصراع اول چه بود ؟!
✍راجه گفت : من گفته بودم :
« به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند »
طلبه در حالی که بغض در گلو داشت گفت : مصراع دوم از من نيست بلكه لطف خود حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام است .
راجه سجده شكر كرد و خواند👇
« به ذره گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند »