eitaa logo
یاران ولیعصر
196 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
22.4هزار ویدیو
512 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🔴 داستان‌های‌بحارالانوار معجزه ای از امام باقر علیه السلام ابوبصیر یکی از ارادتمندان خاص امام باقر علیه السلام که از هر دو چشم نابینا بود می‌گوید: 🔹به امام باقر علیه السلام عرض کردم: شما فرزندان پیامبر خدا هستید؟ امام فرمودند:«آری.» آیا پیامبر خدا وارث همه انبیا بود. آیا هر چه آنها می‌دانستند پیغمبر هم می‌دانست؟ امام فرمودند:«آری.» آیا شما می‌توانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار مبتلا به پیسی را شفا دهید و از آنچه مردم می‌خورند و در خانه هایشان ذخیره می‌کنند خبر دهید؟ امام فرمودند:«آری،با اجازه خداوند.» 🔹در این موقع حضرت به من فرمودند:«نزدیک بیا!» نزدیک رفتم،به محض این که دست مبارکشان را بر صورت و چشمم کشیدند، بیابان،کوه،آسمان و زمین را به خوبی دیدم. 🔹سپس فرمودند: آیا دوست داری همین گونه بینا باشی تا نظیرسایر مردم در قیامت به حساب و کتاب الهی کشیده شوی و یامانند اول کور باشی و به طور آسان وارد بهشت گردی؟ 🔹عرض کردم: مایلم به حال اول برگردم. آنگاه امام علیه السلام دست مبارکشان را بر چشمم کشیدند،دوباره نابینا شدم. 📚بحار،ج ۴۶،ص۲۳۷ وص۲۴۹ بااندکی تفاوت. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🔴 داستان‌های‌بحارالانوار ذلت گناه و عزت طاعت یکی از خلفاء عباسی دل درد شدیدی داشت. بختیشوع که خود نصرانی، و از پزشکان ماهر آن عصر بود، برای معالجه به بالین آن خلیفه آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد ولی خوب نشد بختیشوع که از معالجه او ناامید شده بود، گفت: آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم. بنابراین درد تو با برنامه طبی، معالجه نمی یابد و ادامه دارد، مگر شخصی که دعایش مستجاب می‌شود، برای تو دعا کند. خلیفه به یکی از نگهبانان خود گفت: موسی بن جعفر را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم (علیه السلام) را آورد. مأمور شنید که حضرت در بین راه مشغول راز و نیاز شد و دعایی خواند، همان دم درد خلیفه برطرف شد و شفا یافت. پس از آنکه امام (علیه السلام) به نزد خلیفه وارد شد، به امام گفت: تو را به حق جدت پیامبر مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند می‌دهم، بگو بدانم درباره من چه دعایی کردی؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: گفتم: اللهم کما أریته ذل معصیته فأره عر طاعتی. خدایا! همان طور که نتیجه ذلت و خواری گناه خلیفه را به او نشان دادی، نتیجه عزت و شرافت اطاعت مرا نیز نشان بده. آری، استجابت دعا و نیایش از آثار اطاعت و بندگی است، همچنان که ذلت و گرفتاری معمولا از آثار عصیان و گناه می‌باشد. 📚 بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۱۴۰. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
📘 رعایت آداب اسلامی در اوج قدرت 🔹روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دوران خلافتشان در خارج کوفه با یک نفر ذمی (یهودی یا مسیحی) که در پناه اسلام بود، همراه شدند. 🔹مرد ذمی گفت: بنده خدا کجا می‌روی؟ امام علیه السلام فرمودند: «به کوفه. » هر دو راه را ادامه دادند تا سر دو راهی رسیدند، هنگامی که ذمی جدا شد و راه خود را پیش گرفت تا برود، دید که رفیق مسلمانش از راه کوفه نرفت، و همراه او می‌آید. مرد ذمی گفت: مگر شما نفرمودی به کوفه می‌روم؟ امام فرمودند: «چرا.» مرد گفت: شما از راه کوفه نرفتی، راه کوفه آن یکی است. امام فرمودند: «می دانم ولی پایان خوش رفاقتی آنست که مرد، رفیق راهش را در هنگام جدایی چند قدم بدرقه کند ودستور پیغمبر ما همین است، بدین جهت می‌خواهم چند گام تو را بدرقه کنم آنگاه به راه خود بر می‌گردم.» 🔹ذمی گفت: پیغمبر شما چنین دستور داده؟ امام علیه السلام فرمودند: «بلی» ذمی گفت: این که آیین پیغمبر شما با سرعت در جهان پیشرفت کرد و چنین پیروان زیاد پیدا نمود، حتما به خاطر همین اخلاق بزرگوارانه او بوده است. 🔹مرد ذمی با امیرالمومنین علیه السلام سوی کوفه برگشت هنگامی که فهمید همراه او خلیفه مسلمانان بوده است، مسلمان شد و اظهار داشت: من شما را گواه می‌گیرم که پیرو دین و آیین شما می‌باشم. 📚 بحار، ج ۴۱، ص ۵۳ و ج ۷۴، ص ۱۵۷. ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
📘داستان‌های‌بحارالانوار خطر وسواسی 🔹زراره و ابوبصیر می‌گویند: به امام صادق علیه السلام عرض کردیم: مردی در نماز شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت مانده، و هرچه نمازش را تکرار می‌کند باز همین شک و وسواس را دارد. چه کند؟ حضرت فرمودند:« به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند.» 🔹سپس فرمودند: وسواس کار شیطان است، شیطان خبیث را با شکستن نماز و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید، زیرا که او دست بردار نیست، بار دیگر شما را به وسوسه و شک می‌اندازد، بنابراین به شک خود اعتنا نکنید. وقتی شما اعتنا نکردید او مأیوس شده و به سراغ شما نخواهد آمد. إنما یرید الخبیث أن یطاع فإذا عصی لم یعد إلی أحدکم: به راستی شیطان ناپاک می‌خواهد از او پیروی شود. پس هرگاه از او پیروی نشد دیگر به سوی شما باز نمی گردد. 📌آری! وسواسی بودن نه تنها در نماز، کار شیطان است بلکه درکارهای دیگر نیز کار اوست و یک نوع مرض روحی و روانی است که باید جدأ از آن پرهیز نمود. 📚بحار ج ۲۷، ص ۸ ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
🖤 مراقب دینمان باشیم بسم الله الرحمن الرحیم روزي (عقيل ) برادر (امام علي ) عليه السلام از حضرتش درخواست كمك مالي كرد و گفت : من تنگدستم مرا چيزي بده . حضرت فرمود : صبر داشته باش تا ميان مسلمين تقسيم كنم ، سهميه ترا خواهم داد . عقيل اصرار ورزيد ، امام به مردي گفت : دست عقيل را بگير و ببر در ميان بازار ، بگو قفل دكاني را بشكند و آنچه در ميان دكان است بردارد . عقيل در جواب گفت : مي خواهي مرا به عنوان دزدي بگيرند . امام فرمود : پس تو مي خواهي مرا سارق قرار دهي كه از بيت المال مسلمين بردارم و به تو بدهم ؟ عقيل گفت : پيش معاويه مي رويم ، فرمود : خود داني عقيل پيش معاويه رفت و از او تقاضاي كمك كرد . معاويه او را صد هزار درهم داد و گفت : بالاي منبر برو بگو علي عليه السلام با تو چگونه رفتار كرد و من چه كردم . عقيل بر منبر رفت و پس از سپاس و حمد خدا گفت : مردم من از علي عليه السلام دينش را طلب كردم مرا كه برادرش بود رها كرد و دينش را گرفت ، ولي از معاويه درخواست نمودم مرا بر دينش مقدم داشت . 📚پند تاریخ ج 1 ص 180 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
❤️ اهمیت ذکر بسم الله ... هنگام غذاخوردن رسول خدا صلی الله علیه و آله:هنگامی که سفره پهن می‌شود، چهار ملک حاضر می‌شوند و هنگامی که بنده "بسم الله" بگوید ملائکه می‌گویند: خداوند در غذا به شما برکت بدهد. سپس به شیطان می‌گویند: ای فاسق! خارج شو، قدرتی بر آن ها نداری. زمانی که اهل سفره در آخر غذا بگویند "الحمد لله" ملائکه می‌گویند خداوند به آن ها نعمت داد و آن ها شکر را ادا کردند؛ ولی اگر بسم الله نگویند، ملائکه به شیطان می‌گویند: نزدیک شو ای فاسق و با آن ها بخور و هنگامی که سفره جمع شود و یاد خداوند نکنند، ملائکه می‌گویند: خداوند به آن ها نعمت داد، ولی آن ها پروردگار خود را فراموش کردند. 📚 المحاسن، ج 2، ص 432 امیرالمومنین علیه السلام:کسی که غذا می‌خورد، نام خداوند را بر غذا‌ ببرد و اگر فراموش کرد و بعد، خداوند را یاد کرد، شیطان آن چه خورده را برمی‌گرداند و شخص غذا را به تنهایی می‌خورد. 📚 المحاسن، ج 2، ص 434 مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله غذا می‌خورد و تا آخرین لقمه‌ غذا بسم الله نگفت، هنگام خوردن لقمه‌ آخر گفت " بسم الله اوله و آخره ". پیامبر فرمود: شیطان با او غذا می‌خورد و هنگامی که بسم الله گفت، شیطان آن چه خورد، بالا آورد. 💢 در روایت آمده است:به امام صادق عليه السلام گفتم: چگونه بر خوراک نام خدا برم؟ فرمود:اگر چند ظرف است، بر هر كدام بسم اللّٰه بگو. گفتم: اگر فراموش كردم‌؟ فرمود: بگو "بسم اللّٰه من اوله الى آخره" 📚 بحارالأنوار، ج 10، ص 168 ➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
هدایت شده از شهید شیخ احمد کافی
‼️دعای امام عصر علیه‌السّلام برای مؤمنین! سیّد اجل علی ابن طاووس می‌گوید: من در سامرا بودم. پس سحرگاهان دعای آن بزرگوار را شنیدم، این مقدار از آن که راجع به زندگان و مردگانی است که از آن‌ها یادی به میان آورد؛ حفظ کردم: «و أبقهم – أو قال - و أحیهم فی عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا ... و آنان را باقی بدار - یا فرمود - و زنده بدار در روزگار عزّت ما و ملک ما و حکومت ما و دولت ما.» امام رضا علیه‌السّلام به موسی بن سیار فرمودند: «ای موسی بن سیار! مگر نمی‌دانی که بر ما امامان، اعمال شیعیانمان هر صبح و شام عرضه می‌شود؟ پس هر تقصیری که در اعمال آن‌ها باشد، از خداوند متعال گذشتِ از آن را خواهیم خواست و هر کار خوب و پیشرفت در برنامه‌های دینی باشد، از خداوند پاداش برای صاحب آن عمل خواهیم خواست.» و نیز امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به رمیله فرمودند: «ای رمیله! هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر این که به مرض او مریض می‌شویم و اندوهگین نشود مؤمنی مگر این که به خاطر اندوه او اندوهگین گردیم و دعایی نکند، مگر این که برای او آمین گوییم و ساکت نماند مگر این که برایش دعا کنیم.» @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
یادش بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از Nevisa
مژده که "ربیع" آمد 🎁 آن *ماه بدیع* آمد... "دل" را بهاری کن *ناشکری قبیح* آمد... "بلبل" به چمن آمد *گل عشوه گری* آمد... "جویبار" به رقص آمد *دل را شفیع* آمد.... سلام...🙋‍♂ فرا رسیدن ماه ربیع الاول بر همه مبارک... 🎊🌷🎊🌷🎊 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
💞الهی ماه پربرکتی برای همه ی عزیزان 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر او که میگفت: دشمنان نمیدانند و نمیفهمند که ما برای شهادت مسابقه میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمده‌ایم و به سوی او می‌رویم. "شهید حسین همدانی" ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️داستان تاجر هندی که هر سال برای آقا امام حسین علیه‌السلام جلسه روضه می‌گرفت ✾📚 @Dastan 📚✾
✍️اجتناب مرحوم شیخ مرتضی زاهد از تشبه به کلمات کفار مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مهدی معز الدوله تهرانی در رابطه با تشبه نقل فرمودند که روزی در خدمت مرحوم جناب شیخ به دیدار دوستی از دوستان خداوند متعال رفتیم. چون راه دور بود از وسیله نقلیه استفاده نمودیم. آن زمان کرایه ماشین را در مقابل بلیط می گرفتند. بعد از آنکه به مقصد رسیدیم، در بین راه که به طرف منزل دوست معهود می رفتیم مرحوم شیخ از من پرسید: «حاج شیخ مزدش را دادی؟» عرض کردم بله پرداخت نمودم. سپس (به عنوان دفع دخل مقدر) فرمودند: حاج شیخ! بلد بودم بگویم بلیطش را دادی. به این فکر افتادم اگر در قیامت در پای میزان عدل الهی، خداوند متعال از من بپرسد که چرا به لغات دشمنان من متشبّه شدی چه جوابی بدهم؟ بدین جهت گفتم مزدش را دادی؟ حتی لفظ عشیره را در مقابل فامیل تلفظ می فرمودند و امثال و ذلک. شیخ مرتضی ✾📚 @Dastan 📚✾
زیبا و خواندنی 🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 🍃 ✍️کریم‌خان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به‌عنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم‌خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس‌های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده‌اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم‌خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیه‌السلام) جامی از آب کوثر به او می‌داد. کریم‌خان اخم‌هایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت‌آمیز را جویا شدند. کریم‌خان گفت: من پدر خود را می‌شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد می‌خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به‌صورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می‌شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی‌رسد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎥 خاطره‌ای زیبا از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی در مورد برخورد مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بهجت با پرستار زن مسیحی در بیمارستان ✾📚 @Dastan 📚✾
سیلی به صورت مجتهدی زده شد آیت الله محمد تقی بافقی از علما و مجتهدین قم بود. ایشان در حمام مشاهده کردند که ریشش را می تراشد، فرمودند :((آقا ریشتان را نتراشید، است)) سرهنگ (زمان طاغوت) خشمگین شد یک کشیده زد توی صورت این عالم ربانی. حاج شیخ بدون تامل طرف دیگر صورت را آورد و گفت:یک هم این طرف صورتم بزن ولی دیگر ریشت را نتراشید. سرهنگ از اخلاق و استقامت ایشان متعجب شده و از سوال کرد این شخص کیست؟ دلاک گفت:او ایت الله بافقی است. سرهنگ از ایشان عذر خواهی کرد. وتا آخر عمر ریش نتراشید و از مریدان مرحوم بافقی گردید. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆چرا مسجد كوفه مناره ندارد   سيد نعمت الله جزائرى قدس سره شريف در انوار نعمانيه مى نويسد: يكى از دوستان مورد اعتماد و عارفم گفت با خود فكر كردم كه در حديث وارد شده كه هر كى دو ركعت نماز او قبول شود عذاب نمى شود، تصميم گرفتم كه به مسجد بروم ، در آنجا دو ركعت نماز با حضور قلب خود و جميع شرائط بخوانم ، وارد، مسجد شده شروع به نماز نمودم ، قلب خود را از وساوس شيطانى خالى نمودم ، ناگاه به خاطرم گذشت كه مسجد كوفه مناره ندارد، اگر كسى بخواهد مناره اى براى آن بسازد از كجا سنگ و گچ تهيه كند. بالاخره به فكرم رسيد كه از فلان محل بهتر مى شود تهيه كرد، كم كم تعيين كردم كه در چند روز اين مناره تمام مى شود و سر مناره را چگونه مى سازند ، همين كه دو ركعت نماز تمام شد متوجه شدم من هم از ساختمان مناره فارغ شده ام ، فهميدم به مسجد كوفه آمدم براى ساختن مناره (1).(2) 📚1-شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است . 2-  شرح طبرسى ماجرا در كتاب احتجاج طبرسى جلد 1 ص 59 به بعد آمده است . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆احترام امام زمان به زوار حسين علیه السلام مرحوم آية اللّه حاج ميرزا محمّد على گلستانه اصفهانى در آن وقتى كه ساكن مشهد بودند براى يكى از علماء بزرگ مشهد نقل فرموده بودند كه ، عموى من مرحوم آقاى سيد محمّد على از كه مردان صالح و بزرگوار بود نقل ميكرد، در اصفهان شخصى بود به نام جعفر نعلبند كه او حرفهاى غير متعارف ، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان علیه السلام رسيده ام وطى الارض كرده ام ميزد و طبعا با مردم هم كمتر تماس ميگرفت و گاهى مردم هم پشت سر او به خاطر آن كه چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، حرف مى زدند. روزى به تخت فولاد اصفهان براى زيارت اهل قبور ميرفتم ، در راه ديدم ، آقا جعفر به آن طرف ميرود، من نزديك او رفتم و به او گفتم دوست دارى باهم راه برويم ؟ گفت مانعى ندارد، در ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند كه تو خدمت امام زمان ع رسيده اى ؟ اول نمى خواست جواب مرابدهد، لذا گفت آقا از اين حرفها بگذريم و باهم مسائل ديگرى را مطرح كنيم ، من اصرار كردم و گفتم : من انشاءاللّه اهلم . گفت : بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم تا آنكه در همين سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود در راه بامن رفيق شد چند منزل كه باهم رفتيم ، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر نا امن بودن راه دو روز در آن منزل ماند تا قافله ديگرى رسيد و باهم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم به هيچ وجه نمى توان اورا حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء ميكنم كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خدا حافظى كنم ، ديدم گريه مى كند، من متحير شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم ؟! به هرحال نمى دانستم چه كنم او همينطور كه اشك مى ريخت به من گفت : فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن ، وقتى من مُردم هرچه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن . من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم ، تا او ازدنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود. من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم ، از قافله اثرى جز گرد و غبارى نبود و من به آنها نرسيدم حدود يك فرسخ كه راه رفتم ، هم خوف مرا گرفته بود و هم هرطور كه آن جنازه را به الاغ مى بستم ، پس از آنكه يك مقدار راه مى رفت باز مى افتاد و به هيچ وجه روى الاغ آن جنازه قرار نمى گرفت . بالاخره ديدم نمى توانم او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و به حضرت سيد الشهداء ع سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم : آقا من با اين زائر شما چه كنم ؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم مى بينيد كه نمى توانم درمانده ام و بى چاره شده ام . ناگهان ديدم ، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت : جعفر بازائرما چه ميكنى ؟ عرض كردم : آقا چه كنم ؟ در مانده شده ام نمى دانم چه بكنم ؟ در اين بين آن سه نفر پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد، وبقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند. من حركت كردم با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم كه آنها قبل از قافله ما حركت كرده بودند، از آنها عبور كردم پس از چند لحظه باز قافله اى را ديدم ، كه آنها قبل از اين قافله حركت كرده بودند از آنها هم عبور كردم بعد از چند لحظه ديگر به پل سفيد كه نزديك كربلا است رسيدم و سپس وارد كربلا شدم و خودم از اين سرعت سير تعجب مى كردم . بالاخره او را بردم در وادى ايمن قبرستان كربلا دفن كردم ، من در كربلا بودم ، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند آنها از من سئوال ميكردند توكى آمدى ؟ و چگونه آمدى ؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را ميگفتم و آنها تعجب مى كردند، تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين علیه السلام رفتم ديدم بعضى از مردم را بصورت حيوانات مختلف مى بينم از شدت وحشت به خانه برگشتم باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم ، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم . عجيب تر اين بود كه بعد از آن سفر چند سال ديگر هم ايام عرفه به كربلا مشرف شده ام و تنها روز عرفه بعضى از مردم را به صورت حيوانات مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از محمد محمودیان
لا اله الا الله الملک الحق المبین سلام ☘صبح را آغاز میکنیم با یگانه خدایی که در دلهای ماست. 🌷به توکل نام اعظمت بسم الله ✨امام علی (ع):گشاده رويى، سبب دوستى و محبّت است. هدیه به روح همه شهدا و درگذشتگان بخوانیم سوره فاتحه و ذکر صلوات