نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِب
تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِي النَّوَائِب
كُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي
بِوَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ
هوالمحبوب
مستی ما مستی پارینه گیست
شوق زمان در گذر از خستگیست
خمره ی ما خمره ی چندساله نیست
جوشش اش از سرکه وامثاله نیست
حضرت آدم(ع) که چنان مست شد
پیش خدا بی سر وبی دست شد
جرعه ای از خمره ی ما خورده بود
بهره ای از مستی ما برده بود
نوح نبی(ع) هم که به کشتی نشست
بود ازین خمره ی ما مستِ مست
بت شکن دهر(ع) که بتها شکست
خمره ی ما دید ونخورده نشست
می نزده بوی چنان مست شد
بی سر ودستار وهمه هست شد
حضرت موسی(ع) که عصا می فکند
قطره ای از خمره ی ما می فکند
حضرت عیسی(ع) که تهمت سترد
درپی آن نخل ازین خمره خورد
حضرت احمد(ص) که خودش نور بود
ساقی این خمره ی مستور بود
نور علی(ع) خم غدیر من است
حسن(ع)وحسین(ع) شبّر وشبیر من است
کوثر احمد(ص) که خدا داده است
خون حسین(ع) است بما داده است
خمره ی ما پنجتن آل عبا(ع) ست
مستیِ عالم ز همین پنج تاست
پنجتن(ع) از جمله ی عالم سر است
شاهدِ من گفته ی پیغمبر است
دست علی(ع) را که گرفت درغدیر
گفت خدا گفته بگویم امیر
گر که نگویم همه دینم کم است
اسم علی(ع) درد همه مرهم است
تاکه علی(ع) را به ولایت نشاند
دین خدا را به نهایت رساند
جمله بدانید علی(ع) از من است
دشمن او دشمن دینِ من است
دستِ هرآنکس که بدامان اوست
چرخ و فلک نیز بفرمان اوست
حبِّ علی(ع) حبِّ همه انبیاست
چونکه صدآمد نود نزد ماست
"پیر مغان" نوکر آن درگه است
مستی او نیز ازین خمره است
.
شعر #اکبرنژاد