. میخواستم از مبارزه با نفسای امروزم بگم اما واجب دونستم فردا رو دریابیم😍 .

. هممون دیدیم که یه درخت واسه اینکه درخت بشه اول یه بذر بوده رفته تو دل خاک🌱 👈🏻 🌳 ✅ ما هم اگه بخوایم چیزیو به دست بیاریم باید اول بذرشو بکاریم. ⛏️🪣 فردا روز کاشته (اول ماه رجب) اوج مهر خدا از ماه رجب شروع میشه. شبای قدر تقدیر سال ما نوشته میشه. پس از الان باید شروع کنیم به بذر کاشتن. بذرای خوبی باید انتخاب کنیم بذرمعیوب نهال بی ثمری میده. 🥀🍂🐛 بذر خوب 👈🏻 اعمال داخل مفاتیح برتریناش 👇🏻 💎 استغفار برای تمام گناهایی که مانع رشد ما توهر جنبه زندگی شده. 💎 ذکر لااله الاالله 💎 تلاوت سوره توحید @yaraplan .

. 🟡 قسمت اول 👇🏻 حوالی ظهر یکشنبه پاشدم واسه یلدا یه حرکتی بزنم خیلی وسیله نداشتم و برام آزار دهنده بود این موضوع، میخواستم برخلاف سالای قبل ساده بگیرم تا هم حرف رهبری رو اجرا کنم هم مبارزه با نفس(کمالگرایی) داشته باشم. از اونجایی که تپش قلب و تنگی نفس تو اوجش بود با ذکر ماشاءالله لاحول ... شروع کردم. کمالگراییه از یطرف و فشار جسمانیه از یطرف هرکدوم غرغر میکردن. این وسط مامانم تماس گرفتن که برنامت چیه میری سمت خونه خانواده همسرت؟ میخواستم خودم یچی درست کنم برم اونجا که گویا دورهمی جای دیگه دعوتن. چیزی نگفتن ولی معلوم بود بساط دورهمی دارن خیلی دلم پرکشید کاش منم نزدیک خانوادم بودم،با صدای قوی و خوشحال مکالمه رو تموم کردم🥺 📣👹تو دلم نجواهای شیطونه بلند شد که میخواست همه رو تو نظرم ظالم جلوه بده و... حسابی دلم گرفته بود و بغضی... چون خیلی اصرار کرده بودن که با این شرایط تا پایان بارداری برنگردم اصفهان و بچمم رو داری کنن تا از پوشک گرفته بشه. 🌏 اما یه قانونی رو از دنیا یاد گرفتم که اگه فشاری که خدا برات تعیین کرده رو از زیرش در بری و بخوای بندازی گردن یکی دیگه یجای دیگه فشار بدتری بهت وارد میشه. پس باید با صبر این مرحله رو طی کنی. به شیطونه گفتم کافیه👺👎 هر انسانی تو زندگیش محدودیتای خودشو داره کسی مســــــئول شادکردنت نیست جز خودت👌🏻 بلندشدم و شروع کردم🌪 تا اینجا همچی خوب بود و بخیر گذشت🥲.... @yaraplan #مبارزه_با_نفس

🟣 قسمت دوم 👇🏻 بعد ناهار همسرم گفتن میخوام برم بیرون دخترو میبرم پارک و زود میارمش یکم استراحت کن. رفتن همانا و برنگشتن همانا از نگرانی شال و کلاه کردم سمت پارک دیدم بچم رو تابه و دو دختر بیحجاب دارن تابش میدن یکیم گوشی گرفته سمت بچه . کارد میزدی خونم درنمیومد با لبخند سلام کردم رفتم ایستادم و تشکر کردم گفتم بیشتر از این مزاحمتون نمیشیم😮‍💨 گفتن نه دوسش داریم شما بشینین. همسرمم یه گوشه ایستاده بودن دورتر😒 میخواستم برم غـــــر بزنم مرد دو دقیقه بچه رو سپردن دستت باید رهاش کنی😏 الان اونیکه گوشی گرفته بود سمتش من چی بگم بهش بگم چرا فیلم میگرفتی اصلا از کجا معلوم بگه زن مومن توهمی شدی.... آی آی حواست باشه قراره خوشی امشبو بهم بریزیه مواظب رفتارت باش. 👹 لعنتش کردم. و رفتم سمت همسرم و گفتم عزیزم چرا اینقدر دیر کردین نگران شدم، گفتن بچه رفت سمت اون دوتا خانم بیحجاب منم اینجا قفل شدم. 👀 گفتم قربون شــــــوهــــــر چش پاکم اما عزیزم اینقدر دور ایستادن به لحاظ امنیتی خوب نیست. گفتن بله راست میگی. شب شد و بساط شام رو چیدم و خوردیم و مراسمو شروع کردیم دخترم کلی ذوق و شوق و حال خوب اما من واقعا کلافه بودم با اینحال همراهیش کردم پاشدم در راستای ادایی کردنش با کلامم شعر خوندم و ادا درآوردم 🗣👸🏻 ⛔️ که گوشی همسر زنگ خورد و از اینجا به بعد شکستم شروع شد. @yaraplan #مبارزه_با_نفس

. 🟢 قسمت سوم 👇🏻 حالم حسابی بهم ریخته بود از آدمی که چند شبه داره تماس میگیره واسه مشاوره و یه امشبو ملاحضه نکرده، تو دلم شماتتش کردم و دری وری گفتم و اشکام سرازیر شده بود به پهنای صورت، دیدم یهویی صدای بچه اومد که مامان دستم خونی شده.🩸👧🏻 طفلی حسابی ترسیده بود😟. 😰 خودمم ترسیده بودم رفتم سمت اتاق همسرم در زدم چون نمیتوستم دستای بچه رو بشورم، حالم از خودم بهم میخورد که اینقدر ضعیف شدم که نمیتونم بچمو بغل کنم حتی.... بعد یکساعت مکالمه به آقا برخورده بود😔 و اشکام همینطور میومد و بعد شستن دستاش اومده بود کنارم با دستای پانسمان شدش مامانی خوشحال باش. دلــــــم بیشتر ترکید از ضعف خودم از اینکه نتونستم بیشتر خودداری کنم. 👩‍👧بغلش کردم بوسیدمش گفتم مامان قربون دلت برم من، ما آدما گاهی تو زندگی نیاز داریم گریه کنیم شاید اون گریه الکی باشه ولی باهاش دلمون آروم میشه مثل شما که الان گریه کردی چون ترسیده بودی. خلاصه خیلی تو فشار بودم، یاد این جمله پیامبر مهربانی افتاد👇🏻 اِنّ النّدَمَ عَلَی الشَّرِ یدعو اِلی تَركِه. پشیمانی از کار بد، خود باعث ترک آن خواهد شد. 🙇🏻‍♀️📿 دیدم قلبم سنگینه پاشدم وضو گرفتم تا خود بین الطلوعین اســــــتغفار کردم و گریه از خــــــــدا خواستم که بهم فرصت و توانایی جبران بده و یروزی رهاشم از این مبارزه های سطحی و برم پله های بالاتر رشد روحـــــی. @yaraplan #مبارزه_با_نفس .

یادگرفته سرسره رو برعکس بره اما بی جوراب و کفش میخواست دربیاره، اجازش ندادم! گفت سُر میخورم گفتم تلاش کن😌 یبار دوبار سه بار نشد زد زیر گریه😭 یاد مطالب دوره همسیر با کوثر افتادم فصل ذهنیت و باور 🧠 باور نمیشه و رها کردن که چطور ریشه تو وجود ما آدما تنیده و شده عامل اصلی اهمالکاری😯 گفتم میتونم تو دفعات اول کمکت کنم تا یادبگیری💪🏻 اما مقاومت و گریه که باید جورابمو دربیارم. منم یه نـــــه مُـــــــحکم✋🏻💯 گفتم اگه اینجا شُل بگیرم بهش تا آخر عمرش این نمیشه نقش محکمی تو ذهنش میبنده، اولین نمیشه ها بذر بدی تو ذهنه و کم کم میشه یه درخت تنومند🌳🌲 نیمساعت تو حالت بد جسمی قرار گرفته بودم و نیمه سرسره گریه میکرد که رهاش کنم.اما رهاکردنش مساوی بود با مرگ باورش. درد همجامو گرفته بود 😮‍💨😭 شکمم داشت میلرزید از شدت فشار. همونجا نفسه صداش بلند شد📣🗣 به به عجب بچه قوی بشه. برو پُز اینکارتو بده. واسه همه تعریف کن. آره ما اینیم. تو رو خدا تو یکی هــیس🤫 بیفکر خوب و بد بچه من، چه نفعی واسه بقیه داره؟ رشد باید همه جانبه باشه نه تک بعدی. غرور برات داشته😏 تو بُعدای دیگم همینطوری؟ نـــــــه! پس ساکت🤐 از خدا مدد خواست گفتم خدایا به بدنم توان بده میخوام نسل امام زمانی تربیت کنم🙏🏻 میخوام از زنان زمینه ساز ظهور باشم، نمیخوام یه بچه با کلی نمیتونم و نمیشه تربیت کنم بچه های ما باید شیر بیشه مهدی صاحب الزمان باشن. صدامو بالا بردم😵‍💫 تو میتونی 🤩 نه مامان😭 اینبار قویتر میتونی👊🏻 حیـــــدری باش👌🏻✌️🏻 پاشو خودتو ننداز. نفسی کشید مجدد تلاش و شد. از شونه افتادم🥴 محکم براش دست زدم. 👏🏻 آفرین دیدی تلاش جواب میده، نباید خودتو بندازی مامان. 👧🏻 برگشتم خونه افتادم. ولی راضی بودم از کارم. @yaraplan #مبارزه_با_نفس #مادرانگی

. ای خودا دخترا امشب لیلة الرغائبه😍 واسه هممون آرزو میکنم خدا تو مسیر مبارزه با نفس قویمون کنه🙏🏻 التماس دعای مخصوص🌹💎📿🙇🏻‍♀️ شنیدن این فایل خالی از لطف نیست. 👇🏻 .

. ✅💯 اولین شب جمعه ماه رجب چرا شده شبِ مهندسی رغبتها یا شب آرزوها؟ چه رمزی در این انتخاب هست؟ #استاد_شجاعی | #استاد_میرباقری #حجت_السلام_قرائتی ✨@yaraplan #لیله‌الرغائب .