eitaa logo
فرزندان امام زمانی🌷💚
103 دنبال‌کننده
796 عکس
587 ویدیو
15 فایل
السلام علیک یا اباصالح المهدی💚 کانال جهت آشنایی کودکانمون با پدر مهربونمون ودعا برای فرج ایشان با دستان ودلهای پاک بچه ها ایجاد شده.. شامل کلیپهای آموزشی ،بازی ،مسابقه،وآشنایی با مفاهیم اخلاقی و...می باشد😍 به امید دیدار بابا جانمون و روز زیبای ظهور💚
مشاهده در ایتا
دانلود
👟کفش زمستانی طولانی و سخت بود. سعدی سردش بود چون کفش هاش پاره بود و آب وارد آن می‌شد. برای اولین بار او از فقیر بودن خانواده اش شرمنده بود. او فکر کرد که چقدر خوب می‌شد اگر آنها پول کافی برای خریدن کاپشنی ضخیم و کفش‌های خوب داشتند. یک روز سعدی داشت از مدرسه برمی گشت درحالیکه کیسه ای بزرگ در دستانش بود. او مقابل مسجد اصلی شهر درست زمانی که برای نماز عصر داشت اذان گفته می‌شد ایستاد. سعدی دوست داشت در مسجد نماز بخواند بنابراین وارد حیاط مسجد شد و در کنار فواره‌ی آب وضو گرفت. کیسه اش را روی میزی قرار داد و آستین خود را بالا زد. او می‌دانست که همه آنجا وضو می‌گیرند. او آنجا نشست و کفشش را درآورد. جوراب او کثیف و خیس بود. با عصبانیت یکی از لنگه‌های کفش کهنه اش را روی زمین انداخت. مردی را دید که داشت نزدیک او وضو می‌گرفت. این مرد یک پایش را شست و سپس ایستاد. سعدی متوجه شد که آن مرد تنها یک پا دارد. اکنون او خجالت زده شده بود. او نگران کفش هایش بود اما آن مرد فقط یک پا داشت. شاید او پول فراوان برای خرید کفش داشت، اما پول همه چیز نیست. بعد از خواندن نمازهایش، سعدی دستانش را بالا برد و دعا کرد و از خدا به خاطر پاهای قوی خود تشکر کرد. 🍃حدیث بعدی از پیامبر چقدر جالب است: همواره به کم خود قانع باشید. سپس بهترین سپاسگزار خدا خواهید بود. " «و کن قنعا تکن اشکر الناس»
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) (داستان پناهگاه محکم از زبان کبوتر) آیا می‌دانید مهم‌ترین مسأله در دین اسلام چیست؟ همان چیزی که هر روز توی نمازها وقتی سورۀ حمد را می‌خوانیم به آن توجه می‌کنیم! همان چیزی که در اصول دین رتبۀ اول را دارد! همان چیزی که قرآن بارها و بارها از آن سخن گفته است! همان چیزی که امام هشتم، در سفر تاریخی خود به مردم نیشابور گفتند. عجب سفری بود! به نیشابور که رسیدیم، غلغله بود. من که با دیدن آن همه جمعیت ترسیدم و پرواز کردم و روی شاخۀ درختی نشستم. مردم نیشابور خیلی امام رضا (علیه السلام) را دوست داشتند. وقتی کاروان امام می‌خواست آن جا را ترک کند، هزاران نفر دور شترها را گرفته بودند، من روی سر جمعیت پرواز می‌کردم که یک دفعه دیدم همه ساکت شدند. تعجب کردم و روی پشت بام خانه‌ای نشستم. معلوم شد که مردم از امام خواسته‌اند که برای آنها صحبت کند. حضرت نگاهی مهربان به تمام مردم کرد و گفت: «خداوند بزرگ فرمود: توحید و یکتاپرستی پناهگاه محکم من است و هرکس وارد این پناهگاه شود، از عذاب دور خواهد ماند!» خیلی‌ها این جملۀ باارزش را یادداشت کردند. دوباره صدای دلنشین امام در فضا پیچید که فرمود: «وارد شدن به این پناهگاه محکم شرطهایی دارد که من یکی از آن شرطها هستم!» جمعیت تکانی خورد و همه فهمیدند که هرکس ولایت امام رضا (علیه السلام) را نداشته باشد، روز قیامت گرفتار خواهد بود! بغ بغویی کردم و خوشحال شدم که از دوستان امام رضا (علیه السلام) هستم و ایشان را صاحب اختیار خودم می‌دانم https://eitaa.com/yareemamasr