eitaa logo
رمز نجات بشر
112 دنبال‌کننده
126 عکس
121 ویدیو
0 فایل
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ تشرف علامه مبارکه ای(ره) به محضر امام رضا(ع) در حرم مطهر و عنایت خاص آن امام رئوف به ایشان «در مدّت اقامت در سفر دوم به مشهد ، پاره‏ اي از مشاهدات روحانيه از براي من پيش‏ آمد نمود، و از فيوضات روحانيه و برکات لاهوتيه آن مقام مقدّس، پرده‏ هايي از پيش چشمم برداشته شد، که بعضي را نمي‏ توانم پرده از ظاهر بردارم و صورت ترقيم به او بدهم؛ چه آن‏که در فهم همه‏ کس نشايد، و از اسرار مکنونه است؛ چه آن‏کس که به من آموخت، اوّل لب را دوخت. و پاره ‏اي از آنها که مي‏توانم بنويسم: از آن جمله است که ساليان متمادي در عوالم سير و سلوک روزگار به سر بردم، ولي روزنه‏ اي در دل خود از عالم غيبي مشهود نمي‏ ديدم. از اين جهت حالت قبضي که نمي‏ توانم وصف نمايم به من رخ داد، و از پي گمگشته عالم غيبي مي‏ گشتم، و با دلي آشفته، شب و روز به سر مي‏ بردم، و از پي انسان کامل ملکوتي، واله و حيران بودم، تا آن‏که شبي در حرم مطهر(امام هشتم) حالتي به من رخ داد که نفوس جسماني را نمي‏ ديدم، و جمعي از روحانيين را ديدم که در اطراف حرم ايستاده، و روحانيت حضرت رضا عليه السلام را ديدم که تکيه بر ضريح نموده و با آنها سخن مي ‏فرمايد. سمن خواستم برخيزم نمي‏توانستم. ديدم آن حضرت روي مبارک به شخصي که در آخر صف و از همه نزديک‏تر به من بود فرمود، و اشاره نمودند که دست مرا بگيرد. آن شخص به فرموده آن حضرت، دست مرا گرفت، برخاستم. دو مرتبه به عالم جسمانيات بازگشتم، و از اين سير عالم روحي، مرا روح ديگري پديدار شد، ولي باز آتش شوق در کانون قلبم بيشتر شعله‏ ور شد. و چون اندکي سابقه داشتم مي ‏دانستم که آن ايستادگان بايد از ابدال و نجبا و نقبا باشند؛ از اين روي عشقي که نمي‏توانم وصف کرد، حرارتي در من همي افزوده کرد» ‍ . منبع :شجره مبارکه تالیف معظم له 🏴🏴🏴🏴🏴🏴@yasahebalzaman1440
✍️ روایت عجیب علامه مبارکه ای از ملاقاتش با امام رضا علیه السلام و تایید سیادت علامه توسط آنحضرت/اولاد زهرا(س) الامورات مرهونة باوقاتها «تا آن‏که شبي در وقت سحر خواستم به حرم مشرّف شوم. ناگاه شخصي را دیدم که عبايي بر سر کشيده [و] در مقابل ايوان عباسي به حالت مراقبه نشسته، مرا صدا زد. چون در خدمتش رسيدم فرمود: آيا خوشوقت از آن نيستي که مولاي تو حضرت رضا عليه السلام درباره تو لطف فرمود و مرا امر به دستگيري تو فرمود! ردا را از سر فرود انداخت. روشني برق مواجه بود. ديدم همان شخصي است که حضرت رضا عليه السلام مولاي من، در آن عوالم، او را به دستگيري من امر فرموده بود. حالتي که زبان از گفتارش عاجز است به من روي داد. سپس مرا کلماتي تلقين نمود و دستورات سير و سلوک مرا تجديد فرمود، و امر به اربعين نمود، و دستوراتي براي اربعين نيز مرحمت فرمود، و بين من و او معاهداتي در ميان رفت که لايعلمها غيرنا إلا اللّه و أوليائه و حججه في الأرض و ابواب معارف به قدر استعداد بر من گشوده شد. ذلک فضل اللّه يؤتيه من يشاء. برحسب دستور، اربعين اوّل را در خلوتگاهي، به توفيق حق و به همت انفاس ابدال و اولياء او به پايان رسانيدم. در شب آخر، آن پير روشن‏ ضمير (که قبلا علامه مبارکه ای او را درتشرف به محضر امام هشتم مشاهده نموده بود) خود را به من رسانيده و به اربعين دومي دستورم داد. در شب آخر از اربعين دوم بود که [يکي] از برادران سير و سلوک و اخوان طريق من که نامش ميرزا علي محمد، و در آبدارخانه حضرتي به شغل خدمت سرفراز بود، و در آن ايام، محرم راز و صاحب اسرار من بود چنين تقاضا نمود که وقت خروج از محل رياضت، ابتدا در آبدارخانه حضرتي رفته، پس از رفع خستگي به حرم مشرّف شوم، و آن شب، شب جمعه بود. پس از اداي فرايض، در خلوتگاه حالت مراقبه رخ داد. در آن حال خود را بر فراز منبري بلندپايه در صحن نادري ديدم که تمام صحن از جمعيت مطروس بود. در بين منبر ديدم که حضرت سلطان اولياء عليه السلام از حرم بيرون آمدند، و همان شخص دستگير من با آن حضرت بود، و شخص ديگري نيز همراه بود. آمدند تا مقابل درب دارالضيافه. در آن‏جا حضرت روي به آن دو نفر نموده و فرمود: فلاني را در اين شب در اين‏جا مدفون کردند. و في الحال دست مبارک حرکت داد. من ديدم [از] آن محل آتش شعله‏ ور شد، و از آن آتش که شعله زد مجلس وعظ برهم خورد. من عرض کردم: يابن رسول اللّه! در اين حال چه سرّي است که به اين عمل، مجلس وعظ مرا بر هم زديد، و حواس مستمع را به اين آتش که از اين گور برخاست متوجه فرموديد؟! ديدم تبسّمي نمود و فرمود: اولاد زهرا! الامورات مرهونة بأوقاتها! پس از آن، خود را در نمازگاه خود به حال رياضت و مراقبه ديدم، ولي از آن فرمايش هم حالتي خارج از بيان به من رخ داد. سپس برخاسته، در آبدارخانه حضرتي وارد شدم. در آن حال پيش‏ خدمت را نديدم. از ساير خدمت‏گذاران احوالش [را] پرسيدم. گفتند: جنازه فلاني را از تهران وارد کرده و براي دفن او رفته‏ اند. در آن حال خودش آمد و گفت: جنازه فلان شخص را آورده بودند، براي تشييع و دفن او مجبوراً رفته بودم. گفتم: در فلان موضع دفن کردند؟ و همان موضع را که در سير عالم روحي ديده بودم گفتم. گفت: آري. من از آن قضيه و صدق تطبيق، دانستم که اين علامت و نشان ه‏اي است که از طرف آن حضرت بر صدق آن عالم روحي قرار داده شده، و در ضمن، مشکلي را که سال‏ها در او متوقف بودم که آيا شجره‏ نامه من در سيادت صحّت دارد و يا از جعليات زمان گذشته است حلّ اين موضوع از زبان مبارک آن حضرت از براي من واقع شد. و آن شخص متوفي هم يکي از اشخاص معروف و اعيان مشهور زمان عهد قاجار بود که از پيران آن دودمان بود. منبع :شجره مبارکه تالیف معظم له 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴@yasahebalzaman1440