eitaa logo
یا سیدالشهدا
223 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
#آسمانی_باش به هدف نشر معارف اهل بیت کانال یا سیدالشهدا در این نرم افزار شروع به کار کرد. با پیوستن به این کانال و معرفی این کانال آن را حمایت معنوی کنید. @yasayedalshohada ارتباط با ادمین @smm_hoseyni
مشاهده در ایتا
دانلود
شیعیان ما، به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند! اگر بخواهند، دعا می کنند و فرج ما می رسد. @yasayedalshohada
🍃 ♦️عدم پذیرش نماز 🍃💐امام صادق (ع) :💐🍃 كسى كه ازروى نفرت به پدرو مادرش كه به اوستم كرده‌اند نگاه كند نمازش در درگاه الهى پذيرفته نمى‌شود 📚 اصول کافی ج۴، ص۵۰ .💚@yasayedalshohada
✍️امام سجّاد عليه السلام: 💠عَجِبتُ لِمَن يَحتَمي عنِ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ و لا يَحتَمِي مِنَ الذنبِ لِمَعَرَّتِهِ! ⛔️در شگفتم از كسى كه از خوردن غذايى كه برايش ضرر دارد پرهيز مى كند، اما از گناه، كه مايه ننگ و رسوايى است پرهيز نمى كند! 📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه 264 🗞 🆔 @yasayedalshohada
✍حضرت محمد (ص): براى شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایى در دل هاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. 📚کتاب جامع احادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۵۶ 🆔 @yasayedalshohada
با کاروان (ع) - روز اول منزل قصر بني مقاتل چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجري قمري امام حسين (ع) در اين منزل خيمه ي عبيدالله بن حر جعفي را ديدند. حجاج بن مسروق و زيد بن معقل هم همراه امام بودند. امام، حجاج بن مسروق را فرستاد و از عبيدالله بن حر جعفي خواست كه به او بپيوندد، اما او عذر آورد و تنها گفت: حاضرم اسبم را بدهم. امام هم فرمود كه نيازي به اسب تو نداريم و وي اينگونه از فيض شهادت محروم شد. و گفته اند: امام ، خود به داخل خيمه ي او رفته و طلب ياري و كمك كردند كه عبيدالله گفت: بخدا سوگند مي دانم كه هر كسي از تو پيروي كند سعادتمند خواهد بود، ولي نصرت من تو را از قتال با دشمن بازنمي دارد و در كوفه ياوري نداريد و نفس من راضي به مرگم نيست! ولي اسبم را كه ملحفه نام دارد و از بهترين اسبهاست، به تو مي دهم. امام در پاسخ فرمودند: "حال كه خود ما را ياري نمي كني، ما نيازي به اسب تو نداريم، ولي تو را نصيحتي مي كنم: اگر مي تواني به جايي برو كه فرياد ما را نشنوي و مقاتله ي ما را نظاره گر نباشي. سوگند بخدا اگر كسي بانگ ما را بشنود و ما را ياري نكند، خدا او را با صورت در آتش مي افكند" [1] . اواخر شب امام دستور دادند از قصر بني مقاتل آب برداشته و كوچ كنند. پس از ساعتي كه حركت كردند، امام در حال سواره بخواب رفتند و بعد از بيدار شدن فرمودند: "انا لله و انا اليه راجعون و الحمد لله رب العالمين". و دو سه مرتبه اين جملات را تكرار نمودند. علي اكبر (ع) روي به پدر نمود و فرمود: "اي پدر! جانم به فداي تو. خدا را حمد كردي و آيه ي استرجاع خواندي، علت چيست؟" امام حسين عليه السلام فرمودند: "پسرم! در خواب ديدم كه شخصي سوار بر اسب بود و مي گفت اين قوم سير مي كنند و اجل هم بسوي آنان در حركت است. دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است". علي اكبر (ع) فرمود: "اي پدر! خداوند بدي را از تو دور گرداند؛ آيا ما بر حق نيستيم؟" امام فرمودند: "ما بر حقيم". علي اكبر (ع) فرمود: پس ما را باكي از مرگ نيست كه بميريم و بر حق باشيم" [2] منابع: [1] مقتل الحسين مقرم، ص 189. [2] تاريخ طبري ج 6، ص 217. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
🥀🖤 ✍از امام رضـا(ع)نقل شده که فرمودند : هر گاه ماه مــحرم فرا می ‏رسيد، پدرم (موسی بن‏ جعفر) ديگر خندان ديده نمی ‏شد و غم و افسردگی بر او غلبه می ‏يافت. تا آن كه ده روز از محرم می‌گذشت ؛ روز دهم محرم كه می ‏شد ؛آن روز ، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود ... 📚روایت از امالے صدوق . ص۱۱۱ حیات آب بقا جز غم تو نیست حـــسین نمیرد آنکه دلش با غم تو زیست حسین صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو به قدر یک مژه برهم زدن‌گریست حسین 🖤 ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج🥀🖤 @yasayedalshohada
روز دوم- ورود امام حسين (ع) به سرزمين کربلا پنج شنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. امام حسين عليه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجري به كربلا وارد شد.[1] عالم بزرگوار "سيد بن طاووس" نقل كرده است كه: امام (ع)چون به كربلا رسيد، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ همينكه نام كربلا را شنيد فرمود: اين مكان جاي فرود آمدن ما و محل ريختن خون ما و جايگاه قبور ماست. اين خبر را جدم رسول خدا صلي ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله به من داده است.[2]  2. در اين روز "حر بن يزيد رياحي" ضمن نامه‏اي "عبيداللّه‏ بن زياد" را از ورود امام (ع)به كربلا آگاه نمود.  3. در اين روز امام عليه‏السلام به اهل كوفه نامه‏اي نوشت و گروهي از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قيس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.[3] اما ستمگران پليد اين سفير جوانمرد امام عليه‏السلام را دستگير كرده و به شهادت رساندند. زماني كه خبر شهادت قيس به امام عليه‏السلام رسيد، حضرت گريست و اشك بر گونه مباركش جاري شد و فرمود:  اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِيعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَريما واجْمَعْ بَينَنا وَبَينَهُمْ فِي مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيي‏ءٍ قَديرٌ؛ خداوندا! براي ما و شيعيان ما در نزد خود قرارگاهِ والايي قرار ده و ما را با آنان در جايگاهي از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاري توانايي. [4] --------------- منابع: 1.الامام الحسين و اصحابه، ص194؛ البدء والتاريخ، ج6، ص10.  2. اللهوف، ص35. 3. مقتل الحسين مقرّم، ص 184. 4.بحارالانوار، ج44، ص381. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
♥️سیدالشهدا علیه‌السلام: 🖤کسی‌که برای جلب رضایت مردم موجب غضب خداوند شود، خداوند او را به همان مردم وا می‌گذارد... 🏴@yasayedalshohada
روز سوم- ورود عمر بن‌ سعد و سپاهيانش‌ به‌ كربلا جمعه سوم محرم الحرام سال 61 هجري قمري 1. "عمر بن سعد" يك روز پس از ورود امام عليه السلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهي از اهل كوفه وارد كربلا شد. ( ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص84.) 2. امام حسين عليه السلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي شد را از اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهمان كنند. ( مستدرك الوسايل، ج14، ص61؛ مجمع البحرين، ج5، ص461. ) 3. در اين روز "عمر بن سعد" مردي بنام "كثير بن عبداللّه " ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليه السلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم. (تاريخ طبري، ج5، ص410) هنگامي كه وي نزديك خيام رسيد، "ابو ثمامه صيداوي" (همان مردي كه ظهر عاشورا نماز را به ياد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسين عليه السلام بود. همين كه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه مي آيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليه السلام برو. گفت: هرگز چنين نمي كنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشت كاري هستي و من نمي گذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمده اي؟ حضرت در جواب فرمود:  "مردم كوفه مرا دعوت كرده اند و پيمان بسته اند، بسوي كوفه مي روم و اگر خوش نداريد بازمي گردم... ." ( تاريخ طبري، ج5، ص410.)  〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1
شده و باز دِلَم رفت حرَم دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد @yasayedalshohada
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: هر گاه میان دو نفر حرفی پیش آید و یکی از آنها رضایت دیگری را بجوید در بهشت مقدم بر او خواهد بود @yasayedalshohada