eitaa logo
یا سیدالشهدا
635 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
50 فایل
#آسمانی_باش به هدف نشر معارف اهل بیت کانال یا سیدالشهدا در این نرم افزار شروع به کار کرد. با پیوستن به این کانال و معرفی این کانال آن را حمایت معنوی کنید. @yasayedalshohada ارتباط با ادمین @smm_hoseyni
مشاهده در ایتا
دانلود
إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لأِبنائِهِم الأدَبُ لاَ المالُ بهترين ارثى كه پدران براى فرزندان باقى مى گذارند ، ادب است نه ثروت 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @yasayedalshohada
🔸زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمك مى گيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مى جويد 🔹الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، و يَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ 🔸ميزان الحكمه جلد6 صفحه400 •┈┈••••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈• 🌐 @yasayedalshohada
◾️بسم الله الرحمن الرحیم 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد ◾️بشار مکاری می گوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم. حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود: - بشار! بنشین با ما خرما بخور! عرض کردم! - فدایت شوم! در راه که می آمدم منظره ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی توانم از ناراحتی چیزی بخورم! فرمود: - در راه چه مشاهده کردی؟ - من از راه می آمدم که دیدم که یکی از مامورین، زنی را می زند و او را به سوی زندان می برد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید! - مگر آن زن چه کرده بود؟ - مردم می گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت: لعن الله ظالمیک یا فاطمة. [1] امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد. فرمود: - بشار! برخیز برویم مسجد سهله برای نجات آن زن دعا کنیم. کسی را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبری از آن زن بیاورد. بشار گوید: وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم. حضرت برای نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت، سر از سجده برداشت، فرمود: - حرکت کن برویم! او را آزاد کردند! از مسجد خارج شدیم، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد: او را آزاد کردند. امام پرسید: - چگونه آزاد شد؟ مرد: نمی دانم ولی هنگامی که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده، پیش سلطان آوردند. وی از زن پرسید: چه کردی که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد. حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولی او قبول نکرد، حاکم گفت: ما را حلال کن، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت، ولی آزاد شد. حضرت فرمود: - آن دویست درهم را نگرفت؟ عرض کردم: - نه، به خدا قسم! امام صادق علیه السلام فرمود: - بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است. سلام مرا نیز به وی برسانید. وقتی که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم، با خوشحالی پرسید: - امام به من سلام رساند؟ گفتم: - بلی! زن از شادی افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت: - آیا امام به من سلام رساند؟ - بلی! و سه مرتبه این سؤال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعای حضرت. پس از برگشت، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالی که می گریستند برایش دعا کردند. [2] پی نوشت ها: [1] خدا ستمکاران تو را لعنت کند اى فاطمه!. [2] بحارالانوار، ج 100، ص 441. 🌷 💚 زندگی به سبک کلام اهل بیت سلام‌الله‌علیهم👇 https://eitaa.com/joinchat/595591171C21fd31eed1