202030_402537728.mp3
3.51M
حجت الاسلام والمسلمین #مسعود عالی
موضوع:شباهت سخنرانی به داروخانه
⚜زمان: ۷:۰۰
#عالی
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🍃
🦋🍃
https://eitaa.com/yasegharibardakan
1_1195844280.mp3
3.12M
#نماز 2
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣نماز... سکوی پروازه!
تعجب نکن!
پرواز کردن با نماز،سخت نیست.
💓فقط بایدفنون پرواز رو یادبگیری،
اونوقت لذت نمازت رو،با هیچ لذتی عوض نمیکنی.
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🦋🍃https://eitaa.com/yasegharibardakan
481.6K
⚠️#دستورالعمل_اکسیر
🔰چجوری در ثواب اعمال
🔰امام زمان شریک بشم ؟
قرار روزانه من با امام زمان عج
تجارت از این بهتر سراغ داری؟
حجه الاسلام دریایی
https://eitaa.com/yasegharibardakan
لبخند
امروز فراموش کردیم بابامو سحری بیدار کنیم، سر سفره به مادرم گفتم فکر نمیکنی چیزی کمه؟
گفت نمکدون!!😂😂😂
ینی عشق و محبت موج میزنه بین شون 😂😂
❤️🍃❤️
#سیاستهایهمسرداری
خانم زنگ میزنه به گوشی آقا سفارش خرید میده این میشه امر و نهی❌
بگو عزیزم داری میای خونه اگر حوصله داشتی لطف کن اینارو بخر✅
میخواین برین مهمونی خانم میگه این بلوزو بپوش این شلوارو نپوش❌
باید بگی عزیزم بلوز آبیه اینقدر بهت میاد اینقدر جتلمن میشی دلم میره اون لباس آبیه رو تو تنت میبینم مامانتم خیلی تعریف میکرد دفعه پیش😉✅
با سیاست بیایید جلو حتی اگر چند بار نتیجه نگرفتی همه چیو خراب نکن دعوا راه ننداز مطمئن باش روزی نتیجه میده
#خانواده_موفق
#دکتر_فرهنگ
پ.ن
زرنگ باشین خانومای گل اگر یکمی با سیاست رفتار کنین زندگیتون بهشت میشه خوشبختی و عاشقانه زندگی کردن دور و غیرقابل دسترس نیست با کمی زیرکی به راحتی به دست میاد
نترسین پر رو نمیشن خودتون بیشتر عزیز میشید.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
خیلی عارفانه🙈🙈😂😂
میان این شلوغی ها
دلم یک بوسه میخواهد؛
تظاهر کن به غش کردن،
نفس مصنوعی ات با من!
شاعر : هنوز هیچ شاعری مسئولیت سرودنش رو به عهده نگرفته😜
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅️ زاویه دید به کعبه از بلندترین نقطه برج ساعت یعنی هلالش
یه لقمه مهربانی....
کمک به سفره افطار و سحر نیازمندان و ایتام
خیریه مجمع عاشقان بقیع اردکان
سلام آقا جان ، یا امام رضا ع
خیلی ارادت
طبق قولی که به خیرین عزیزمون دادم ،اومدم حرم تا هم به نیابتشون زیارت کنم و هم گزارش واریزی های امروز رو خدمتتون عرض کنم،هر چند میدونم خودت هم خبر داری و هم مزدشون رو زودتر عنایت کردین .
آقا جان؛
امروز ۲۸ مورد واریز داشتیم.از ۵۰/۰۰۰ تومان تا ۵/۰۰۰/۰۰۰تومان.
جمع کلش ۱۵/۸۰۰/۰۰۰ تومان😊😳
یعنی با مبلغ دیروز شده ۲۸/۲۲۲/۰۰۰ .😳😳
آقا جان شما بگید ماشاالله.
مشاهده میفرمایید ما توو اردکان چه مردم مهربانی داریم؟...
خیلی هم دلشون برا حرمت تنگ میشه...امشب به همه این عزیزانی که کمک کردند و میکنند،یه زیارت عنایت بفرمایید آقا .خواهش اقا😢😢
خیلی مزاحم نشم آقا. یه پدری ۲میلیون واریز کرده و خواهش کرده برای دختر کوچولوی مرحومش،توو حرمتون دو رکعت نماز بخونم.
برم یه گوشه ای بخونم و...
راستی آقا ...امشب هم تا حدود ساعت۲:۰۰ بعد نصف توو حرمت میمونم تا هر کی کمکی کرد،صدای پیامک کمکش،توو حرمت بپیچه ☺️
یا علی آقا....
سلام آقای ..... التماس دعا فراوان دارم .ازتون مخام برا جوان های که دام اعتیاد گرفتار شدن دعا کنید 😭 واقعا نمدونم دگه چکار کنم
مبلغی ناقابل امروز کمک کردم لطفاً پیش امام رضا جوان ها خصوصی دعا کنید.
جواب: انشاالله....خدا همه مریضها رو شفا عنایت کنه به حق امام رضا ع
34.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای ماندگار
شهید کافی
https://eitaa.com/yasegharibardakan
خدایا به امید خودت
امروز ،کانال رو با شهدا شروع کنیم.
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
الهی شهید بشی❤️
همیشه به همسرش میگفت به من نگو خدا قوت...بهترین دعا آینه که بگی الهی شهید شی.
هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه.
همیشه عادت داشت قرآن با معنی مطالعه میکرد و عادت به تامل داشت.
نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع...
به بزرگتر خیلی احترام میگذاشت حتی اگه بنده خدا طرف اشتباه می کرد.
همیشه برای همه دعا میکرد خدا هدایتشون کنه.
بهترین علاقه اش مطالعه کتاب و شعر گفتن بود.
متن های عارفانه زیادی از حمید عزیز به جا مونده.
همیشه میگفت مدافع حرم خانم زینب باید مثل آقا ابوالفضل شهید شه که نحوه شهادتشون بی شباهت نبوده...دست و پای راست به حالت قطع و دست چپ و پای چپ به حالت کاملا خورد شده و احشا داخلی متلاشی و بینی هم شکسته ...تمام لحظات شهادت دکر لبش یا صاحب الزمان و یا حسین بوده.
گفته انا لله و انا الیه راجعون که دوستاش گفتن نگو حمید جان زوده که گفته نه دیگه وقتشه ....😭
وقتی مسواکشو انداخت بیرون همسرش مسواک رو بر می داره میگه بزار یادگاری بمونه ...حالا شده یادگاری....😔
این شهید به امانت سپرده شد به خاک تا هنگام ظهور مولایش امام زمان رجعت کند.💔
🟢 ایشون شھید عبدالڪریم حسین زاده هستند کہ متاسفانه نہ وارثے دارند و نہ خواهر وبرادرے💔
همہ اعضاے خانوادشون فوت شدند حتے بـرادر زادهای چیزی هم ندارند کہ براشون یہ خیرات ڪنن . . .
شھید مستجـاب الدعـوه هست :)🧡
ایشون یکے از مظـلـومترین شھداے دفاع مقدس هستند و مثل مادرشون حضرت زهـرا هنوز گمنـام هستند🥀
شھید عبدالڪریم حسین زاده متولـد شهرستان شوشتـر اسـتان خوزستـان . . .
عزیزانی که امروز به حساب خیریه کمک میکنند ، اگر مایل بودین برای شادی روح این شھید و بہ نیت استجـابت دعـا یا حـاجـات بہ واسطہ شھید باشه انشاالله.
باشه برای خیرات عبدالکریم
روشنگری
آشنایی با چند اصطلاح نظامی
۱. پهپاد: پرنده های هدایت پذیر از دور
۲. شهپاد: شناورهای هدایت پذیر از دور
۳. خهپاد: خودروهای هدایت پذیر از دور
۴. خرپاد: اپوزوسیون خر هدایت پذیر از دور توسط سیا, موساد و ام آی سیکس 😁😁😂😁😂
تا کشفیات بعدی بدرود😁
1_3942843261.mp3
9.73M
🎵شرح شیرین
🎧بابک جهانبخش
صبحتون به خیر جوونای عزیز کانال 😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
📝 اقدام باغ ارم شیراز در برابر بی حجاب ها
4_5868219717809869218.mp3
3.64M
رمان راز پیراهن
قسمت بیست وپنجم:
حلما همانطور که در بغل مادر بود هق هقش بلند شد و گفت :ژینوس غیب شده...
مامان زهره خنده ای روی لبش نشست و مثل زمان کودکی حلما، صورت دخترش را بالا آورد و همانطور که با دستانش صورت حلما را قاب گرفته بود گفت : این چه حرفیه؟ مگه میشه که ژینوس غیب بشه؟! تو که بچه نیستی ،این حرفا چیه میزنی؟!
حلما اشک چشماش را پاک کرد و گفت : مامان من بچه نیستم اما ژینوس واقعا غیب شده و شروع کرد به تعریف وقایعی که رخ داده ،حلما به قسمتی رسید که زری اونو از اتاق بیرون انداخت که گوشی اش زنگ خورد.
نگاه به صفحه گوشی کرد ، وحید بود ، دستش را به نشانه اجازه بلند کرد و سپس گوشی را وصل کرد و با التهابی در صدایش گفت : سلام ،چرا گوشیت را جواب نمیدی ؟ پلیسا به هیچ جا نرسیدن ؟ چه خبری از اون روباه مکار؟
وحید چند لحظه سکوت کرد و گفت : فعلا خبری نیست ، صابخونه زری خانم اومده کلانتری و متوجه شدیم که همین امروز زری تسویه حساب کرده و تمام مدارکش را گرفته و حتی کلید ساختمان هم تحویل داده بود...انگار یه قضیهٔ از پیش تعیین شده بوده و زری نقشه هایی برای تو و ژینوس داشته ، حالا چه نقشه هایی نمی دونم ،اما چرا ناگهان تو رو از اتاق بیرون کرده ،اینم جای تعجب داره، حالا پلیسا دارن اطلاعات گوشی ژینوس را استخراج میکنن ، دعا کن چیز درست درمونی بتونن ازش دربیارن..
حلما نفسش را محکم بیرون داد و گفت : من دارم قبض روح میشم ، تو رو خدا زودتر یه خبر درست درمون بیار...
وحید چشمی گفت و ادامه داد: دست من نیست عزیز دلم ،اما با این حال چشم و گوشی را قطع کرد
حلما گوشی را به کناری انداخت و به مادرش که انگار بسیار متعجب بود نگاه کرد.
مادرش شمرده شمرده گفت : ببینم، من درست متوجه شدم ، تو با ژینوس دعوات شده؟ منظورت از روباه مکار ژینوس بود؟
حلما با یاد آوری پیام های ژینوس بغضی سنگین گلوش را چنگ میزد و همانطور که اشک در چشماهیش حلقه زده بود سرش را به نشانه بله تکون داد و گفت : دعوامون نشده ، اما...اما حالا متوجه شدم ژینوس برای من یه دوست نبوده....
ادامه دارد...
📝ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
رمان راز پیراهن
قسمت بیست و ششم:
ژینوس که از ترس مثل مجسمه گچی ،سفید شده بود ، از وسط صندلی ها آینه جلو را نگاهی کرد ،چهرهٔ راننده براش خیلی ترسناک می آمد و زری هم که مثل یک کنه به دستش چسپیده بود و گهگاهی نگاهی خریدارانه به ژینوس می کرد .
ماشین به سمتی میرفت که برای ژینوس ناآشنا بود. زری نگاهی به راننده کرد و گفت : اون چشم بند را بده ،فک کنم الان لازمه بزنم به چشمای این دختر و بعد همانطور که چشم بند را صاف میکرد رو به ژینوس گفت : ای دخترک ورپریده چرا به من نگفتی که دوستت اینقدر پاستوریزه هست ، حالا باید دنبال یکی دیگه بگردم ، کارم را سخت کردی سختتتتت... اما منم بیدی نیستم که با این بادها بلرزم..
ژینوس که از هر حرف زری هراسی در دلش می افتاد با لکنت گفت : ز...زری خاانم می خوای چکار کنی؟ من دارم میترسم.
زری خنده بلندی کرد و همانطور که چشم بند را روی چشمهای ژینوس میگذاشت گفت : ترس از چی؟؟ شما از بین چندین و چند صد مشتری من برگزیده شدین ، قراره کارهای بزرگی انجام بدین و اگر بشه چیزهایی به دست میاری که توی رؤیاهات هم نمی تونی بهش فکر کنی...
ادامه دارد...
📝 ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺