eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
3.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
قشنگ بود...
😁 دیشب دیر اومدم خونه، بابام گفت کجا بودی؟ گفتم خونه . ورداشت به ۱۰ تا از دوستام زنگ زد.. گرم هر ۱۰ تاشون گفتن خونه ما بود.. ۲ تاشون که دمشون گرم گفتن الان اینجاست. خسته است نمیکنیم.. 😂😂😂😂 اینا بماند، من حیرون مرام اون دوستمم که تموم گذاشت گفت..😒 اینجاست داره میخونه واما واما فابم که ترکوند دیگه صداشو شبیه من کرد و گفت سلام خیلی میاد بعدا بهت زنگ میزنم 😂😂😂 خراب این 😍😍😜😜 🌷🌹🌷🌹🌹🌷🌷🌹🌹 🌷🌹 ❌ یکی ازگناهان کبیره است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند : "اگر کسی بدون عذرشرعی دروغ بگوید 70 هزارفرشته او را لعنت میکنند و از دل او بوی تعفن و گندی بالا میرود تا به برسد ..." 🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌷🌹 سؤال📝 : من برای اثبات حرفم زیاد می خورم آیا گناه دارد؟ 👇👇 جواب📚 : کسي كه براي اثبات يا نفي چيزي قسم مي خورد، اگر حرف او راست باشد خوردن او مكروه است و اگر دروغ باشد حرام و از کبیره محسوب می شود. ـــــــــــــــــــــــ ✔️کانال حجت الاسلام خردمند ☑️@abolfazl_kheradmand313 https://eitaa.com/yasegharibardakan
😁 ماشاالله آقایون تازگیاخیلی خانوم شدن . . . . . . هرشبکه ای میزنی یکیشون داره میکنه........راضین ازتون😂😂😂 🌷🌹🌹🌹🌷🌷🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 1️⃣ دانستن خوراکی های حرام و برای یک آشپز لازم است .👰 مثل غدد - تخم یا همان بیضتین 🙈و سایر اجزای حرام گوسفند در کله پاچه که باید دور ریخته شود. یا خون داخل تخم مرغ.🍳 که خوردنش حرام است. 2️⃣خوردن گوشت الاغ و اسب حرام نیست بلکه مکروه است. 3️⃣پاره کردن با چیز تیز🔪 مکروه است. 4️⃣کارکردن مثل آشپزی قبل از غسل جنابت کراهت ندارد ولی خوردن و آشامیدن براى مکروه است🌸 ـــــــــــــــــــــــ ✔️کانال حجت الاسلام خردمند ☑️@abolfazl_kheradmand313 https://eitaa.com/yasegharibardakan
🔸 لات هم لات‌های باغیرت قدیم 📌 طیب رضایی از لات های دوره پهلوی بود و به طور جدی رضاشاه را دوست داشت که تصویر او را در بدنش خالکوبی کرده بود. 📚در کتاب «طیب» از قول خود طیب آمده است که : 🔹«خیلی از رضاخان خوشم اومد. برای همین روی بدنم تصویر سر رضاخان رو خالکوبی کردم. اما وقتی که به قدرت رسید فهمیدم که این نامرد مهره‌ . وقتی شروع کرد چادر رو از سر زن‌ها بگیره، خیلی از لوطی‌های تهران با مامورها و دولت رضاخان درگیر شدند. من هم چند بار با اون درگیر شدم. 🔻 نمی‌گذاشتم توی محله‌ ما کسی به مردم بی حرمتی کنه. نمی‌گذاشتم کسی از سر زن‌ها بگیره. بعد از اون ماجرا رضاخان با (ع) هم درگیر شد. وقتی اجازه‌ برگزاری عزاداری نداد، همون موقع گور خودش را کند. 🔅 من در غیر ایام محرم، مرتب به دنبال دوست و رفیق بودم. ورزش باستانی می‌کردم. شب‌ها هم مرتب از این کافه به او کافه؛ از این قهوه‌خونه به اون قهوه خونه.» 🖋 لات های قدیم هر خلافی مرتکب میشدند اما روی ناموس و مظلوم کشی حساس بودند. ❌ امروزه با اراذلی طرفیم که نه ناموس دارند و نه ظلم و عدل می فهمند! آرمانشان لخت شدن و عادتشان است. https://eitaa.com/yasegharibardakan
عشاق الحسین محب الحسین.استاد عالی.mp3
4.83M
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز) داستانی پندآموز از مثنوی مولوی 🎙استاد عالی https://eitaa.com/yasegharibardakan
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: یک شب از ورود دوباره روح الله به روستا میگذشت، یک شبی که داخل خانه مادربزرگ به صبح رسانده بود و مادربزرگ هم حرفهای عمو را تکرار کرده بود، اما چیز مبهمی در حرفهای عمو و مادربزرگ بود،شاید رازی که روح الله نباید الان میفهمید، اما هر چه بود، وجود داشت،روح الله هم تجسس زیادی نکرده بود، چون معتقد بود ماه پشت ابر نمی ماند و اگر اتفاقی افتاده که به او هم مربوط است، بالاخره رو میشود. روح الله آخرین شاخهٔ خشک درخت گیلاس هم جدا کرد، عرقی را به پیشانی اش نشسته بود پاک کرد که از پشت سر صدای مادربزرگ درگوشش پیچید: خدا خیرت بده مادر، از وقتی رفتی هیچ کس به این باغ منِ پیرزن نرسیده، وقتی بودی قدر تو رو نمی دونستم و وقتی رفتی، تازه فهمیدم چه نعمتی از دست دادم، پسر گلم! بیا یه چایی بخور و قول بده حالا که شکر خدا دوباره برگشتی، خودت به باغ منم برسی، اصلا روح الله دستت خیلی سبز و بابرکت هست، انگار تمام برکت این باغ و اون باغ خودت توی بودن و وجود خودت هست مادر.. روح الله به طرف مادربزرگ که حصیری رنگ و رو رفته را زیر درخت بید پهن کرده بود و بساط چای اش به راه بود رفت، همانطور که چای را از دست مادربزرگ میگرفت گفت: چشم ننه جان، خودم نوکرتم و به باغت میرسم، الانم زودتری برم، دیدی دیشب بابام اومد گفت برا نهار منتظرم هستند و هرچی گفتم با این وضع فتانه نمی خواد، قبول نکرد. مادربزرگ دستی به تنه درخت گرفت و با یک یاعلی از جا بلند شد و گفت: باشه پس حصیر را جمع کن بزار تو اتاق گِلی ته باغ و بعد برو.. مجید در خانه را باز کرد و روح الله همانطور که دستی به سر او میکشید، لبخندی زد و گفت: ببینم زبونت را موش خورده که حرف بلد نیستی با داداشت بزنی؟! مجید با تندی نگاهی به روح الله کرد و دست روح الله را به شدت کنار زد و گفت: به من دست نزن نره غول... روح الله نفسش را محکم بیرون داد و چیزی نگفت و وارد ساختمان شدند، بوی برنج ایرانی و خورش قورمه سبزی که او عاشقش بود در بینی اش پیچید. روح الله ناخوداگاه به سمت آشپزخانه رفت، وارد آشپزخانه شد با اینکه آشپزخانه تغییرات زیادی کرده بود و میز نهارخوری و با صندلی های چوبی قهوه ای در وسط بود اما چیز دیگری توجه او را به خود جلب کرد، فتانه مثل بره آهویی سالم و قبراق ازاینور به آنور می رفت و بساط ناهار را فراهم میکرد و اصلا متوجه ورود روح الله نشده بود. روح الله همانطور که با تعجب فتانه را نگاه می کرد گفت:س...سلام، میبینم که کلا خوب شدین، نکنه همه اش دروغ بود؟! فتانه که تازه متوجه روح الله شده بود، اوخ کرد و انگشت دستش را تکان داد و گفت: وای بریدمش...بعد با لبخندی کج و‌کوله ادامه داد: سلام پسرم، نه هیچی الکی نبود، اما انگار قدم تو شفا بود، باورت میشه از دیروز که تو اومدی انگار قدمت خیر بود، تمام کسالاتم به یک باره بعد از چند ماه علیلی برطرف شد و بعد به سمت چایی ساز رفت و همانطور که چای میریخت ادامه داد: بیا یه چای بخور الان نهار آماده میشه و بابات هم میرسه.. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: به افتخار روح الله سفره ناهار را داخل میهمان خانه انداختند، روح الله تازه متوجه پیرامونش شده بود، قالی های نرم و ابریشمی آبی رنگ جای قالی های قدیمی و لاکی را گرفته بود و به جای پرده های زرد با گلهای درشت قرمز رنگ، پرده های توری با یلان های کنگره ای و منگوله دار خود نمایی می کرد، انگار فتانه از نو جهیزیه خریده بود، انهم جهیزیه ای مانند نوعروسان متمول و روح الله شک نداشت که پول این وسائل از همان پس اندازی بود که مادرش عمری برای روح الله کنار گذاشته بود و فتانه بی رحمانه و در چشم بهم زدنی آنها را قاپیده بود. محمود که انگار از آمدن روح الله خوشحال بود، شروع به تعارف کردن کرد و به بچه هایش توصیه نمود تا داداش بزرگه دست به غذا نبرده شما هم حق ندارید غذا بخورید، بچه ها گرچه مایل به احترام به برادر بزرگشان نبودند اما اینک بالاجبار باید قبول می کردند، ظرف قورمه سبزی یک طرف و زعفران پلو طرف دیگر، ترشی و سالاد و ماست و نوشابه هم موجود بود، یعنی فتانه سنگ تمام گذاشته بود، کاری که از زنی تنبل مثل فتانه،بعید بود، زنی که انگار نه سررشته ای در اشپزی داشت و نه خانه داری و اگر بهتر بگوییم اصلا سررشته ای در زندگی هم نداشت. روح الله اولین لقمه را در دهانش گذاشت که فتانه بحث ازدواج او را اینچنین پیش کشید: ببین آقا محمود ماشاالله هزارماشاالله پسرت برا خودش مردی شده، دیگه نوبتی هم باشه، نوبت زن گرفتنش هست، باید یه عروس خوشگل براش بگیرم. محمود نگاهی با افتخار به هیبت مردانه و پهلوانی روح الله انداخت و‌گفت: بله، من موافقم، این گوی و این میدان، تو که توی اینهمه مدت که به عقد ما درآمدی برای این بچه کاری نکردی، حالا آستین بالا بزن ببینم چکار میکنی! روح الله لقمه را با کمک قاشقی ماست فرو داد، اصلا همه چیز برایش عجیب بود، هم رفتار پدرش و هم حرکات تازه و مهربانانه فتانه! او از این مهربانی ها خیری ندیده بود و میترسید باز هم حیله و تله ای در کار باشد، روح الله نمیدانست که فتانه با موکلش عهد کرده که روح الله را به هر طریق ممکن نابود کند. فتانه ظرف سالاد را به طرف روح الله داد و همانطور که تعارفش می کرد گفت: ببینم پسرم! چرا اینقدر ساکتی؟! خودتم یه چیزی بگو و چون دید روح الله حرفی نمیزند ادامه داد: من یه دختر خوب برات در نظر گرفتم، خیلی خوشگله، میشناسیش دختر داداشم ..‌داداش.. روح الله وسط حرف فتانه پرید و نگذاشت حرفش تمام شود، قاشقی را که پر از پلو و خورش کرده بود روی بشقاب گذاشت و گفت: زن گرفتن برای هر مردی لازم هست، خصوصا برای من که توی شهر غریبم و برام لازم ترین چیز همینه، اما من دوست ندارم از آشنا زن بگیرم، نه اقوام پدری و نه اقوام مادری و نه از اقوام تو، همین که عاطفه را عروس تیر و طایفه خودت کردی و بختش سیاه شد بسه، دیگه لازم نیست برای من لقمه بگیرین.. فتانه که توقع این برخورد روح الله را نداشت، پارچ نوشابه را که دستش بود محکم بر روی سفره کوبید و گفت: به به، زبون درآوردی، افاضات بزرگتر از خودت میدی، ببینم عاطفه چی تو زندگیش کم داره که اینطور برا من دم درآوردی و اینجور حرف میزنی هااا؟! اصلا تو لیاقت طایفه منو نداری، منو بگو که می خواستم در حقت محبت کنم و به یه جایی برسونمت، دستم بشکنه که این دست نمک نداره ... فتانه از جا بلند شد و در همین حین سعید که نسبت به مادرش حس غیرت داشت هم بلند شد و شروع کرد فحش های ناموسی و رکیک به عاطفه و مامان مطهره دادن، روح الله به شدت عصبانی شد، انگار این سعید نبود و فتانه بود، فقط با جثه ای کوچک تر اما همانقدر قبیح و بی ادب، دیگه حرمت سفره شکسته شده بود، روح الله رو به پدرش کرد و با اجازه ای گفت و از جا بلند شد و می خواست از در میهمانخانه بیرون برود، سعید که دید روح الله توجهی به حرفش نکرد جری شده بود تمام قد جلوی در اتاق جلوی روح الله ایستاد و گفت: چی شد سیب زمینی؟! دل از ننه و ددت کندی؟! روح الله دیگه تحملش تمام شد و نمی توانست شاخ شدن این پسرک بی ادب را ببیند و چیزی نگوید، دستش را مشت کرد و میخواست حواله شانه سعید کنه که ناگهان فتانه جلو دوید و سعید را کناری زد، مشت روح الله ناخوداگاه بر دهان فتانه نشست و دندان جلوی فتانه همراه با خون سیاهرنگی به بیرون پرید... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - العجل دل بی‌قرارم - قاسمی.mp3
6.94M
(عج) 🍃العجل دل بی‌قرارم 🍃من که غیر شما کسی رو ندارم 🎙 👌بسیار دلنشین https://eitaa.com/yasegharibardakan
شب به خیر ......
هدایت شده از قلب فرهنگي اردكان
📌 امام جمعه اردکان: 🔰 هیمنه پوشالی اسرائیل در عملیات طوفان الاقصی شکسته شد ✅ به گزارش روابط عمومی دفتر امام جمعه اردکان، مراسم بزرگداشت شهدای غزه در مجمع عاشقان بقیع اردکان برگزار شد. 📆 جمعه شب ٢٨ مهر ماه ١۴٠٢ 🔶 کانال قلب فرهنگی اردکان @ghalbefarhangi 🔻 درگاه الکترونیکی ارتباط با دفتر امام‌جمعه اردکان؛ 👇👇 http://www.sdeja.ir/?app=contact
هدایت شده از قلب فرهنگي اردكان
📌 امام جمعه اردکان: 🔰 هیمنه پوشالی اسرائیل در عملیات طوفان الاقصی شکسته شد ✅ به گزارش روابط عمومی دفتر امام جمعه اردکان، مراسم بزرگداشت شهدای جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه در مجمع عاشقان بقیع اردکان برگزار شد. ✅ امام جمعه اردکان در این مراسم با بیان اینکه نبرد میان حق و باطل و درگیری جبهه حق و باطل از اول تاریخ بشر وجود داشته و امروز هم ادامه دارد، گفت: خدای متعال یکی از اهداف بعثت پیامبران را مبارزه با طاغوت های زمان بیان می کند. ✅ وی ضمن محکوم کردن جنایات رژیم غاصب صهیونیستی در کشتار فجیع زنان و کودکان و بی پناهان در فلسطین و نوار غزه، اظهار داشت: خدای متعال یقینا از این جنایتکاران انتقام خواهد گرفت؛ انتقام از ظالم و مجرم قطعی و یقینی است و وعده خدا در رابطه با نصرت مظلومان و انتقام از ظالمان حتمی است. ✅ حجت الاسلام والمسلمین سید اسماعیل شاکر گفت: حاکمان و سران کشورهای جهان در این اوضاع که به مردم مظلوم فلسطین ظلم می شود و آنها شاهد جنایات رژیم صهیونیستی هستند باید نقش خود را ایفا نموده، و در برابر این نسل کشی سکوت نکنند. ✅ وی با بیان اینکه وظیفه اصلی ما حمایت از مردم مظلوم فلسطین و غزه است، افزود: بعضی ها کمک به فلسطینیان را زیر سؤال می برند که در جواب آنها باید گفت که اولا ما مسلمان هستیم و از دستورات اساسی دین اسلام حمایت از مظلوم و ایستادگی در برابر ظالمین است، ثانیا ما اعتقاد داریم که در کشورمان مردم‌سالاری وجود دارد و نظر و رأی مردم مهم است لذا طبق آمار رسمی اعلام شد که بیش از ٧٠ درصد از مردم ایران به حمایت از فلسطین اعتقاد دارند و ثالثا انسان عاقل منتظر نمی ماند که دشمن به کشورش حمله کند بعد به فکر دفاع بیفتد بلکه قبل از نزدیک شدن به مرزهای کشور با دشمن مقابله می کند و به کسانی که در خط مقدم این جبهه هستند کمک می کند. ✅ امام جمعه اردکان با اشاره به عملیات طوفان الاقصی جبهه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی، گفت: با نگاه به تاریخ گذشته می بینیم، امروز اسرائیل علیرغم هیمنه پوشالی که برای خود ساخته است چقدر در برابر جبهه مقاومت ضعیف شده و این هیمنه پوشالی شکسته شده و موجودیتش در خطر است. 📆 جمعه شب ٢٨ مهر ماه ١۴٠٢ 🔶 کانال قلب فرهنگی اردکان @ghalbefarhangi 🔻 درگاه الکترونیکی ارتباط با دفتر امام‌جمعه اردکان؛ 👇👇 http://www.sdeja.ir/?app=contact
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بچه های اینقده با هم فرق دارند⁉️ یکی خوش خنده یکی ترسو ... یکی زود گرم میگیره یکی سخت ... یکی ... یکی .... https://eitaa.com/yasegharibardakan