eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
3.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹دیشب تعدادی از بچه های پایگاه حضرت ابوالفضل ع هم مهمان مجمع و برای تماشای فیلم قلب رقه آماده بودن... 😍خوش آمدید....
سلام آقای ابراهیمیان روزتون بخیر بابت پخش فیلم «در قلب رقه» ازتون ممنونم همه چیز عالی بود ❇️فضا دلباز و خنک ❇️بچه ها آروم و ساکت از هر سنی حتی ❇️پذیرایی عالی ❇️عزت و احترام و خوش آمدگویی کادر مجمع در بدو ورودی و... خداقوت تندرست باشید ان شاالله 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دست شما درد نکنه بابت پخش فیلم ،بهتر ازفیلم ،محیط وپذیرایی دلچسب اونجا بود خدا حفظتون کنه
سلام اقای ....... خسته نباشید هرچند بنده هیچوقت مجمع نیومدم واز نزدیک ندیدم و... به هرحال زحمت زیادی برا مردم ومخصوصلا نیازمندان میکشید ایشالله همیشه تن تون سالم باشه وخدا عمرتون بده
قسمت سیزدهم قصه دلبری کلاً نه تنهـا مکه یـا جاهای دیگـر، در خانـه هـم کاری می کرد که وصل شـود به اهل بیتb، خاصه امام حسینA. یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم و بعد بهش عشق و علاقه پیدا کنم، همین کارهایش بود. دیدم دیوانه وار هیئتی اسـت. همه دوسـت دارند در هیئت شـرکت کنند، ولی اینکه چقدر مایه بگذارند، مهم است. اولین حقوقی که از سـپاه گرفت، 052هـزار تومان بود. رفت با همـۀ آن کتیبه خرید بـرای هیئـت. از پرده فروشـی، ریش ریش هـای پایین پـرده را خریـد و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد. پاتوقش پاساژ مهستان بود. روی شعر پیداکردن برای امام حسینA خیلی وقت می گذاشت. شـعارش ایـن بـود: «تـرک محرّمـات، رعایـت واجبـات و توسـل بـه اهل بیتb.» موقع توسل، شعر و روضه می خواند. گاهی واگویه می کرد. اگر دونفری بودیم که بلندبلند با امام حسـینA صحبت می کرد، اگر کسی هم دور و برمان نشسته بود، با نجوا توسلش را جلو می برد. بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسینA به کار می برد. عاشق روضه های حاج منصور بود، ولی در سبک سینه زنی، بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد. نهم فروردین سـال نـود، در تـالار نور شـهرک شـهید محلاتی عروسـی گرفتیم و سـاکن تهران شـدیم. خانواده ها پـول گذاشـتند روی هم و خانـه ای نقلی در شهرک شـهید محلاتی برایمان دسـت وپا کردند. خیلی آنجا را دوست داشت. چندوقتی کـه آنجا سـاکن شـدیم و جاهـای دیگـر تهـران را دیدم، قبـول کردم که واقعـاً موقعیتش بهتر اسـت. هم محلـه ای مذهبی بـود و هم سـاکت و آرام. یک دسـت تر بـود. اکثـر مسـجدهای شـهرک را پیـاده می رفتیـم، به خصـوص مقبرةالشهدا، کنار آن پنج شهید گمنام. پیاده روی و کوهنوردی را دوست داشتم. یک بار باهم رفتیم تا ارتفاعات شهرک شهید محلاتی. موقع برگشتن پام پیچ خورد، خیلی ناراحت شد. رفتیم عکس گرفتیم، دکتر گفت: «تاندون پا کمی کشیده شده، نیازی نیست گچ بگیرین!» فردای آن روز رفت یک جفت کتانی خوب برایم خریـد. بااینکه وضع مالی اش چندان تعریفی نداشت، کلا ًآدم دست ودلبازی بود. اهل پس انداز و این چیزها نبود، حتی بهش فکر نمی کرد. موقع خرید اگر از کارت بانکی استفاده می کرد، رسید نمی گرفت. برایش عجیب بود که ملت می ایسـتند تا رسید خریدشان را نگاه کنند. می خواسـت خانه را عوض کند، ولی می گفـت: «زیر بار قـرض و وام نمی رم!» حتی به این فکر افتاده بود پژویی را که پدرم به ما هدیه داده بود با یک سوزوکی عوض کند، وقتی دید پولش نمی رسد بی خیال شد. محدودیت مالی نداشتم. وقتی حقوق می گرفت، مقداری بابت ایاب وذهاب و بنزینش برمی داشـت و کارت را می داد به من. قبول نمی کردم، می گفت: «تو منی، من توام. فرقی نمی کنه!» البته من بیشـتر دوسـت داشـتم از جیب پدرم خرج کنم و دلـم نمی آمد از پول او خرید کنم. از وضعیت حقوق سـپاه خبر داشـتم. از وقتی مجرد بودم کارتی داشتم که پدرم برایم پول واریز می کرد. بعد از ازدواج همان روال ادامه داشت. خیلی ها ایراد می گرفتند که به فکر جمع کردن نیسـت و شـمّ اقتصادی ندارد. امـا هیچ وقـت پیـش نیامـد به دلیـل بی پولـی بـه مشـکل بخوریـم. از وضعیت اقتصـادی اش باخبـر بـودم، بـرای همیـن قیـد بعضـی از تقاضاها را مـی زدم. برای جشن تولد و سـالگرد ازدواج و این ها مراسم رسـمی نمی گرفتیم، اما بین خودمان شاد بودیم. ادامه دارد... ‌‌‌https://eitaa.com/yasegharibardakan ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌دوستان بالا بی زحمت یه پیگیری کنین اگه این خنده‌ی دلبر آقا به نتانیابو نرسیده ، برنامه‌ی وعده‌ی صادق ۳ رو بچینیم😂 زودی خبر بدید😊😊 https://eitaa.com/yasegharibardakan
‌ 💰 ۲۵ میلیون دلار برای سرش جایزه گذاشتن امشب می‌خوام کتابی درباره یکی از نخبه‌ترین فرماندهان حزب‌الله معرفی کنم، که موساد و سیا ۲۵/۰۰۰/۰۰۰ دلار برای سر او جایزه گذاشتن!!! این فرمانده کسی هست که حاج قاسم تعابیر عجیبی همچون مالک اشتر درباره او داره و می‌گوید زنان حالا حالاها باید بزایند تا بتوانند همچو او رو به دنیا آوردند! کتاب «حاج فلسطین» جامع‌ترین کتاب درباره شخصیت فوق العاده جذابِ، شهید عماد مغنیه این فرمانده اعجوبه حزب الله هست. این کتاب رو به همراه اون دو کتاب (سید عزیز و زبور مقاومت) رو میتونید با تخفیف ویژه از مجموعه کتاب خوب تهیه کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/1600913419C2d41fe74b2
پادکست « مهدویت و فهم امام زمان ».mp3
6.36M
📌کسی که کارمهدوی میکنه تا اهتزاز پرچم ظهور بایدجلو بره..!! تربیت کنید حتی یک نفر حتی اگه فحش خوردی... ♥️ https://eitaa.com/yasegharibardakan
🔻اگر بگی یه دیونه‌ای از توی اون نارنجیه این سبزه رو تهدید نظامی کرده! ازت تست میگرن چیزی نزده باشی!! https://eitaa.com/yasegharibardakan
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت! همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟! یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی! فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد! "نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ" : "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ ی مهــــربانم ❤️!" این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه. خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست و به خواسته ات ایمان داشته باش ‌‌‌https://eitaa.com/yasegharibardakan ــ ـ ــــــــ ــ ◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش این کلیپ از شهید سید حسن نصرالله را دانلود نکرده بودم... چقدررررررررر با بغض و لطافت روح ایشان گریه کردم😢 https://eitaa.com/yasegharibardakan
لبخند کانال 😁😁 🌹🌹‏بابام میخواست خبر مرگ بابابزرگم رو به مامانم بده ، نمیدونست چجوری بگه زنگ زد به مامانم گفت : بابات یکم گرما زده شده آوردیمش سردخونه 😂😂 🌹🌹مورد داشتیم دختره رفته تو صف نونوایی، شاطر بهش گفته کسی جلوتر از شما هست؟ دختره گفته نه! من بچه اولم ولی الان میخوام درسمو ادامه بدم 😳😌 میگن شاطر رو خودش کنجد پاشیده و پریده تو تنور 😐😂
از خیریه مجمع چه خبر؟👇👇
اهداء یک کارتن تخم مرغ به خیریه مجمع توسط یک خیر عزیز تنش سالم،زندگیش پربرکت ، انشاالله
اهداء مواد غذایی به مبلغ ۴ میلیون تومان به خیریه مجمع توسط یک خیر محترم نذرشون قبول و‌حاجت روا انشاالله
اهداء شیر خشک به خیریه مجمع اجرش با حضرت علی اصغر ع
اهداء یک عدد چرخ خیاطی به یک خانواده سرپرست خانوار تا انشاالله براشون درآمد زایی داشته باشه. اجرشون با حضرت ادریس پیامبر ع که شغلشون خیاطی بود😊