🔶 دانلود فایل های صوتی شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🏴شب توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
👤سخنران: حجت الاسلام #صمدی
🗣مادحین: #حاج_محمد_ابراهیمیان و #کربلایی_حمید_ابراهیمیان
📆۱۴۰۰/۰۵/۲۲
🆔 @YasegharibArdakan
👇👇👇👇👇👇👇
zamine-Ebrahimiyan-Shab4moharam1400.mp3
8.29M
✅ #زمینه (هر دم این نغمه به گوش...)
🎤#حاج_محمد_ابراهیمیان
🔺شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🆔 @YasegharibArdakan
vahed1-Ebrahimiyan-Shab4moharam1400.mp3
2.74M
✅ #واحد (بی تو از خیمه نفس را...)
🎤#حاج_محمد_ابراهیمیان
🔺شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🆔 @YasegharibArdakan
vahed2-Ebrahimiyan-Shab4moharam1400.mp3
1.72M
✅ #واحد (خوش به حال هرکه دلش خونه آقاشه...)
🎤#حاج_محمد_ابراهیمیان
🔺شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🆔 @YasegharibArdakan
tak-Ebrahimiyan-Shab4moharam1400.mp3
1.99M
✅ #تک (ما ملت امام حسین هستیم...)
🎤#حاج_محمد_ابراهیمیان
🔺شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🆔 @YasegharibArdakan
shoor-Ebrahimiyan-Shab4moharam1400.mp3
1.76M
✅ #شور (میخوام امشب یه دعا کنم برات...)
🎤 #کربلایی_حمید_ابراهیمیان
🔺شب چهارم مراسم محرم۱۴۰۰
🆔 @YasegharibArdakan
#ناحله
#پارت_اول
#قسمت_آخر
خلاصه کتاب که تموم شد حالم خیلی دگرگون شده بود ...
دلممیخواست از این جا بعد راهمو خودم انتخاب کنم و نزارم کسی واسم تصمیم بگیره
حتی اگه بخوام از خانوادم ترد شم ..
شخصیت پدرتون واسم یه شخصیت فوق الهاده بود ...
یه الگوی تمام عیار..
خیلی تحت تاثیرشون قرار گرفتم ...
شخصیتی که شیفتش شدم .
یه مدت دانشگاه نرفتم
عوضش کارم شده بود بین کتابای فلسفه ی اسلامی قدم زدن و خوندن راجع به دینی که اسما تو شناسمم بود ولی رسما بویی ازش نبرده بودم ....
با کمک رضا و ممدحسین جواب خیلی از سوالامو گرفتم
کم کم پام به هیئت باز شدو مخلص کلام اینکه تغییرات زیادی کردم ...
به خاطر مریضی پدربزرگم اومده بودیم شمال.
بعد فوت پدربزرگمن اینجا موندگار شدم .
با تمام مخالفتا و سخت گیریای مادر و پدرم تغییر رشته دادم و تو اون رشته و دانشگاهی که دلم میخواست ثبت نام کردم ...
مزار پدرتون رو پیدا کردم عهد کردم یکشنبه ها یعنی خلوت ترین زمان ممکن بیام اینجا ...
کم کم با یه سری بچه ها اشنا شدم
باهم یه گروه مستند سازی زدیم به نام "مزار خاکی" ...
پله پله با کمک شهیدتون پیش رفتیم ...
لحظه لحظه حس خوب زندگیمو از پدرتون دارم
حس خوب شناختن خودم رو از پدرتون دارم ...
و همچنین حس خوب عشق رو....!
تو کل تایم صحبتش به حرفاش گوش دادم .
چقدر واسم جالب بود زندگیش ...
با شنیدن جمله ی اخرش جا خوردم
توقع نداشتم اینو الان اینجا و تو این شرایط بشنوم ...
نمیدونم چرا ...
ولی با شنیدن جمله ی اخرش یه احساس عجیبی رو تو قلبم تجربه کردم...
+حالا فقط یه کمک میخوام از شما ...
جواب چندتا سوال خشک و خالی
میدونم به هیچ عنوان با کسی مصاحبه نمیکنید ...
ولی قسمت اخر مستند من لنگ یه راشه کوتاهه ....!!!
لنگ یه چند دقیقه صحبت از شهید محمد ...
خانم دهقان فرد خواهش میکنم ازتون نه نیارین ....
_کمکی از دست من بر نمیاد ...
نه من و نه مامان هیچکدوممون ...!
+منم نمیتونم مستندمو بدم بیرون ...
انقدر صبر میکنم
انقدر میام سر این مزار تا شهیدتون اول حاجتمو بده بعدشم کارمو راه بندازه ....
+نمیدونم به عشق در یک نگاه اعتقاد داری یا ن ...؟!
_خب؟
+ولی من با یه نگاه عاشقت شدم ...
_با همین حرفات گولم زدی دیگه ...
+کاش همه ی گول زدنای دنیا همینطوری بود ...!
_میخوام یه اعترافی کنم!
+خب؟
_منم یه جورایی اره ...
+هه نگاه هنوزم نمیگی ...
بعد میگم مغروری میگی نه ...!!!
_خب نمیگم نه
+ولی خودمونیما ...
کاش همه ی گول زدنا اینجوری باشه ...
_اه چندبار میگی خب ؟
الان خوشحالی که منو در کنارت داری؟
+نمیدونم ...
ولی چیزیو ک خوب میدونم اینه ک همیشه دلم میخواست بابات مثل بچش بهم نگاه کنه ...
_حسااااامممم نمیدونی خوشحالی منو در کنارت داری یا نههه؟؟؟
متاسفم واستت!!
جرئت داری جلو بابام اینا رو بگی؟؟
خندید و واسم زبون در اورد .
_دیوونه .
+خب اره دیگه دیوونه شماییم جانا ...
_به قول بابا
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار...