eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
3.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 💞 5⃣1⃣ 💟کمک دست بقیه هم بود. خیلی به زوار سالمند کمک می کرد. با دخترش آمده بود. طواف و کارهای دیگری برایش مشکل بود دخترش توانایی بعضی کارها را نداشت. خیلی هوایشان را داشت. از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس📸 گرفتن از مادر و دختر. یک بار وسط طواف مستحبی, شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می کنند مگه ظاهر یا پو ششمان اشکالی دارد؟ یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا من را کشید کنار وگفت: صدقه بذار کنار. اینجا بین خانما صحبت از تو وشوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه. 💟از این نصیحت های مادرانه کرد و خندید و گفت: اینکه میگن خداوند متعال در و تخته رو به هم جفت می کنه, نمونه اش شمایین! دائم با دوربینش 📸چیلیک چیلیک عکس می گرفت. بهش اعتراض می کردم: اومدی زیارت یا عکس بگیری؟ یک انگشتر💍 عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن حک شده بود: . در مکه داد شیعه ای یمنی. 💟وقتی رفتیم مکه گفت: دیگه دوست ندارم بیام, باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه. کلاً نه تنها مکه یا جاهای دیگر, درخانه هم کاری می کرد که وصل شود به اهل بیت(علیهم السلام)، خاصه ی امام حسین (علیه السلام) یکی از چیزهایی که باعث شد از تنفر به بی تفاوتی برسم وبعد بهش عشق و علاقه♥️ پیدا کنم. همین کارهایش بود. 💟دیدم دیوانه وار هیئتی است. همه دوست دارند در هیئت شرکت کنند. ولی اینکه چقدر مایه بگذارند, مهم است. اولین حقوقی💵 که از سپاه گرفت ۲۵۰ هزار تومان بود. رفت با همان کتیبه خرید برای هیئت. از پرده فروشی, ریش ریش های پایین پرده را خرید وبه کتیبه ها دوخت وهمه را وقف هیئت کرد. پاتو قش پاساژ مهستان بود. 💟روی شعر گفتن برای امام حسین(علیه السلام) خیلی وقت گذاشت. شعارش این بود: ترک محرمات, رعایت واجبات و توسل به اهل بیت(علیهم السلام) موقع توسل, شعر وروضه می خواند. گاهی وا گویه می کرد. اگر دو نفری👥 بودیم که بلند بلند با امام حسین(علیه السلام) صحبت می کرد. اگر کسی هم دور برمون نشسته بود, با نجوا را جلو می برد. 💟بیشتر لفظ ارباب را برای امام حسین(ع) به کار می برد. عاشق روضه های حاج منصور بود. ولی در سبک سینه زنی. بیشتر از حاج محمود کریمی خوشش می آمد. نهم فروردین سال🗓 نود, در تالار نور شهرک شهید محلاتی گرفتیم و ساکن تهران شدیم. 💟خانواده ها پول گذاشتند روی هم و خانه ای🏠 نقلی در شهرک شهید محلاتی برایمان دست و پا کردند. خیلی آنجا را دوست😍 داشت. چند وقتی که آنجا ساکن شدیم و جاهای دیگر تهران را دیدم, قبول کردم که واقعاً موقعیتش بهتر است👌 هم محله ای مذهبی بود وهم ساکت و آرام. یک دست تر بود. 💟اکثر مسجدهای شهرک را پیاده می رفتیم تا ارتفاعات شهرک شهید محلاتی. موقع برگشتن پام پیچ خورد, خیلی ناراحت😔 شد. رفتیم عکس گرفتیم, دکتر گفت: تاندون پا کمی کشیده شده نیازی نیست گچ بگیرین. فردای آن روز رفت یک جفت کتانی👟 خوب برایم خرید با اینکه وضع مالی اش چندان تعریفی نداشت. کاملاً دست و دلباز بود. اهل پس انداز نبود. حتی بهش فکر نمی کرد. موقع خرید اگر از کارت💳 بانکی استفاده می کرد, رسید نمی گرفت برایش عجیب بود که ملت می ایستد تا رسید خریدشان را نگاه کنند. ... @YasegharibArdakan