eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
اهدا یک دستگاه یخچال از طرف یک خیر عزیز به خیریه مجمع که به یک نوعروس کم برخوردار اهدا شد. قبول حضرت حق انشاالله
ادامه رمان رو فردا صبح میزاریم انشاالله 🌹
اول صبح «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» خداوند از جایی که فکرشو نمیکنید بهتون روزی میده. هر کسی به خداوند توکل کنه خداوند براش کافیه به خیرررررر😊😊🌹🌹 https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی چارلی چاپلین جوکی را برای تماشگران تعریف کرد همه خندیدند. سپس برای بار دوم آن جوک را تعریف کرد، این بار فقط تعدادی خندیدند. وقتی برای بار سوم آن جوک را تعریف کرد، هیچکس نخندید. سپس چارلی چاپلین جمله زیبایی گفت: اگر یک جوک نمیتواند چند بار تو را بخنداند، چرا یک غم باید چند بار تو را بگریاند؟ https://eitaa.com/yasegharibardakan
🔴 یکی‌یکی دعایشان کنید ✍ آیت الله حائری شیرازی:همۀ کسانی را که از آنها گله دارید، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکی‌یکی دعایشان کنید. نخستین اثر این دعا این است که حبۀ آتشی را که در دلتان بوده، بیرون می‌اندازید. قدیم‌‌ها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی قالی می‌افتاد و فرصت اینکه بروند و اَنبُر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمی‌داشتند و دور می‌انداختند. اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی دلت که از قالی گران‌بهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبوده‌ای، سوخته‌ای! پس دعایش کن. اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش می‌داند که چطور مسئله را حل کند. https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣 موضوع: فرزند پروری و کنترل خشم (قسمت چهارم) ✍ دو علت پرخاشگری : ۱_ فشار عصبی ۲_ تحریک عصبی 🎙استاد:     https://eitaa.com/yasegharibardakan
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: فاطمه در حالیکه گردنش را از شدت درد ماساژ میداد، تکالیف زینب را نگاهی انداخت و گفت: آفرین دخترم، تا اینجا درست انجام دادی، الانم این موقع شب، من دیگه نه تمرکز دارم و نه توانش را، میرم اتاق خواب یه کم استراحت کنم..استراحتی که فاطمه خوب میدانست ، واقعی نیست و خیال و ترس ها شده بود کابووسی برای سلب آرامشش.. فاطمه وارد اتاق خواب شد، حسین گوشهٔ تختخواب مانند جنینی در خود فرو رفته بود و جای خالی روح الله نشان میداد که داخل اتاق کارش، هنوز مشغول است و احتمال زیاد درگیر جمع آوری اطلاعات درباره موضوعی که زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده بود،می باشد. فاطمه نفسش را آرام بیرون داد، متکا را صاف کرد که ناگهان با یاد آوری چیزی، متکا را برداشت، کاغذ تا شده را که زیرش دید، لبخند کمرنگی زد و همانطور که متکا را سر جای اولش بر میگرداند گفت: خدا کنه تو اثر داشته باشی، ما که هر کجا رفتیم به در بسته خوردیم و آرام سرش را روی متکا گذاشت و بر خلاف همیشه خیلی زود پلک هایش سنگین شد و بدون اینکه ذهنش بند چیزی باشد خوابی سنگین او را در خود فرو برد. https://eitaa.com/yasegharibardakan انگار در سالنی بزرگ و قدیمی گیر افتاده بود،سالنی با دیوارهای بلند و سیاه رنگ، هیچ کس اطرافش نبود فاطمه به اطراف که خالی از هر وجودی بود نگاه کرد و یکباره شروع به دویدن کرد، نمی دانست در این چهار دیواری سنگی چرا می دود، اما می دوید تا شاید راهی برای فرار از حبسی که نفسش را تنگ کرده بود پیدا کند، صدای قدم هایش که در سالن خالی طنین می انداخت بر وحشتش می افزود که ناگهان صدای بلند و زمختی در فضا پیچید: بایست...این طرف و آن طرف نرو، به من نگاه کن، دستت را به من بده...تمرکز بگیر فاطمه گیج شده بود، این صدای کیست و از کجا می آید؟! کسی که کنار من نیست صدای کیست؟! که دوباره صدا بلند شد: دستت را به سمت بالا دراز کن، تمرکز بگیر فاطمه که انگار راه نجاتش را همین میدید، دستش را رو به بالا دراز کرد و همزمان نگاهش به بالای سرش کشیده شد، گویی روح از بدنش داشت جدا میشد، دستی سیاه دست فاطمه را گرفت و به سمت خود کشید، گویی با برخورد آن دست، آتشی سوزنده در جان فاطمه انداخته بودند فاطمه ناخوداگاه گفت یا صاحب الزمان... 😭 و احساس کرد حلقهٔ ان دست آتشین از دور مچ دستش باز شد،اما همان صدا در گوشش میگفت: تمرکز بگیر.. فاطمه که از وحشت چشمانش را بسته بود، آرام آرام چشمانش را باز کرد و خود را در همان فضای محصور با دیوارهای بلند دید، اما اینبار جایی بین سقف و زمین بود، فاطمه معلق در هوا بود، نه بالا میرفت و نه پایین می افتاد، وحشتی عجیبی بر جانش نشست و شروع به جیغ زدن کرد. روح الله در اتاق کار، مشغول مطالعه بود که با صدای جیغ بلند فاطمه، هراسان از جا بلند شد و خودش را به اتاق خواب رساند و فاطمه را در حالتی خیلی عجیب دید. سرش روی متکا بود ،چشمانش بسته و کل صورتش غرق عرق بود و جیغ می کشید. روح الله فوری خودش را به فاطمه رساند، شانه هایش را گرفت و شروع کرد به تکان دادن: بیدار شو عزیزم، چشمات را باز کن...باز کن... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» 🎬: با تکان های روح الله، فاطمه چشمانش را از هم باز کرد . روح الله دستمالی از روی پاتختی برداشت، همانطور که عرق پیشانی فاطمه را پاک می کرد ، گفت: پاشو دوباره حتما کابووس میدیدی. فاطمه درحالیکه نفس نفس می زد خودش را بالا کشید و به پشتی تخت تکیه زد و گردنش به سمت روح الله شل شد و گفت: خیلی واقعی بود روح الله! یه اتاق بزرگ و تاریک، من حتی دستش و گرمای سوزنده اش را حس کردم، به من میگفت تمرکز بگیر، آخرشم خودم را معلق تو هوا دیدم. روح الله چشمانش را ریز کرد و گفت: معلق توو هوا؟! فاطمه آب دهنش را قورت داد گفت: آره، خیلی حس بدی بود، اما انگار واقعی بود روح الله آه کوتاهی کشید و گفت: آره به نظرم واقعی بود، یعنی دلیلش چی بود؟! فاطمه با تعجب به روح الله نگاهی کرد و گفت: وای خدای من! نگووو شب به سحر نزدیک میشد روح الله ذهنش درگیر اتفاق ساعتی قبل بود و بارها و بارها پهلو به پهلو شده بود. روح الله پشتش به فاطمه و رو به دیوار و خیره به نقطه ای نامعلوم در تاریکی اتاق بود و دوباره به پهلوی دیگر چرخید و همانطور که به فاطمه نگاه می کرد زیر لب گفت: چرا تمرکزم بهم ریخته و انگار کلمه ای داخل ذهنش اکو میشد. مثل فنر از جا پرید و گفت: فهمیدم، فهمیدم... فاطمه هم که مثل همیشه بی خواب بود و خودش را به خواب زده بود آهسته گفت: چی را یافتی روح الله؟! دم سحری چت شده؟! روح الله به بازوی راستش تکیه کرد و گفت: اون کاغذ که بهت دادم برا تمرکز چکارش کردی؟ فاطمه به متکا اشاره کرد و گفت: زیر همین متکاست، خودت گفتی.. روح الله اوفی کرد و گفت: اینجور معلومه این طلسم ها و اون سایت زرقاط، همه اش شیطانی بوده، همین که صبح زود باید بریم یه جا بندازیمش، خدا آخر عاقبتمون به خیر کنه، احتمالا نتایج کامل این طلسم هنوز آشکار نشده....خدا کنه مشکل جدیدی پیش نیاد. فاطمه مثل برق گرفته ها از جا پرید سریع دستش را برد زیر بالشت و تکه کاغذ را بیرون آورد و پرت کرد طرف در و گفت: وای روح الله! من میترسم، یعنی بازم قراره اتفاقی بیافته... روح الله همانطور که از جا بلند میشد و به طرف در میرفت تا کاغذ طلسم را بردارد گفت: حالا بریم نمازمون را بخونیم، بعد نماز همه با هم میریم بیرون و اینو یه جا سرنگون میکنیم، توی رودخونه ای چیزی...ان شاالله که اتفاق بدی نیافته و با زدن این حرف از اتاق بیرون رفت. فاطمه از جا بلند شد و همانطور که پتو را روی حسین میداد با خودش زمزمه کرد: خدایا به بزرگیت قسم این درد را از ما بگیر و نصیب هیچ بنی بشری نکن.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞 تحقیقات ثابت کرده است یکی از دلایل مهم فقر آهن و کم‌خونی در خانم‌ها حرف زدن زیاد آنهاست. درصورتی که تنفس ، ریتم مناسب و خاصی نداشته باشد انسان دچار فقر آهن میشود. 🔘 https://eitaa.com/yasegharibardakan
سلام...سلام... صبح تون به خیر درپاسخ به همه عزیزانی که مدام سوال میکنند ، عرض کنم که بله. امسال هم قراره برنامه آش امام حسین پزی شب شهادت حضرت زهرا س مجمع برقرار باشه.انشاالله منتهی به جای ۵ دیک، ۱۰ دیک با عنایت حضرت زهرا س😊 و صبح شهادت هم توزیع میشه... خلاصه به کلی گوشت و حبوبات نیاز داریم. اگر گوسفند نذری یا عقیقه دارین ، الان بهترین موقعیت‌ هست برای ادای نذر.... برای خیرات و یادبود اموات ،بهترین زمانه... کمکهای مالی هم برامون بهتره ، چون هر چی نیاز داریم ، تهیه میکنیم. به مقدار نیاز و یکدست و هم کیفیت... جهت هماهنگی و اهدا کمکهاتون می تونید با شماره های زیر تماس بگیرید... 09132551641 سعید 09131523502 مجید👇👇
اینم شماره حساب مجمع جهت واریز کمکهای نقدی : شما هم بانی روضه شوید .... 🔸امام باقر علیه السلام فرمودند: خدا ببخشد بنده ای را که نام مارا زنده بدارد. شماره حساب سیبا ۰۱۰۶۵۵۶۶۹۴۰۰۱ به نام مجمع عاشقان اردکان به شماره کارت 6037998800051582 و شناسه شبا  IR73 0170 0000 0010 6556 6940 01 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بسیاری از دوستان و علاقمندان سوال می کنند که چگونه می شود وارد عرصه کارگزاری و عوامل حج و زیارت شد. چند سالی است که طرح ارتقای پلکانی عوامل توسط سازمان حج و زیارت اجرا می شود و لازمه ورود و پله اول عوامل حج و زیارت شدن، دوره معاون آموزشی عتبات است. کسی که این دوره را بگذراند، یکسفر به عنوان کارآموزی مدیر عتبات به سفر عتبات اعزام می شود و بعد از آن می تواند بعنوان مدیر کاروان عتبات اعزام شود همچین مجوز ثبت نام در فراخوان‌های عوامل و خدمه حج را کسب می کند و به ترتیب در سفر های مختلف به عنوان خدمه حج، بعد معاون و بعدها مدیر حج و عمره می تواند ارتقاء یابد. پس عزیزانی که مایل ورود به این عرصه هستند، بشتابند و در اولین پله که دوره معاون آموزشی عتبات است شرکت کنند. لینک ثبت نام https://kargozaran.haj.ir/Calls/CallsDetails.aspx?idCalls=5758 ┈•✾🔸🕋🔸✾•┈
فراخوان معاون آموزشی عتبات عالیات در راستای تحقق مفاد نظام نامه جامع منابع انسانی حوزه کارگزاری حج و زیارت در زمینه ورود به حوزه کارگزاری و بهره مندی از ظرفیت حداکثری مشتاقان ورود به عرصه خدمتگزاری به زائرین اعتاب مقدسه در قالب طرح نوین عتبات، فرآیند و دستورالعمل جذب معاون آموزشی عتبات عالیات به شرح ذیل اعلام می گردد: ☟︎︎︎❁᯽﷽᯽❁☟︎︎︎ ☫ کانال رسمی و بین‌المللی حج و زیارت ☫ ☫ القناة الرسمية والدولية للحج والزیارة ☫ ☫ 𝐓𝐡𝐞 𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 𝐀𝐧𝐝 𝐈𝐧𝐭𝐞𝐫𝐧𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐎𝐟 𝐇𝐚𝐣𝐣 𝐀𝐧𝐝 𝐏𝐢𝐥𝐠𝐫𝐢𝐦𝐚𝐠𝐞 ☫ ⚜ ➪ https://eitaa.com/joinchat/31654337C4aadc57821
ترتیب اجرای فرآیند: 1‏- ثبت نام و تکمیل اطلاعات متقاضی در سامانه جامع کارگزاران و احراز صحت اطلاعات توسط دفتر حج و زیارت استان 2‏- شرکت متقاضی در فراخوان بارگذاری شده در سامانه جامع کارگزاران 3‏- احراز صلاحیت اولیه توسط دفتر حج و زیارت (سلامت جسمانی، سنجش اشتیاق و توانایی فرد برای ورود به عرصه خدمتگزاری و ...) 4‏- شرکت در دوره آموزشی مربوطه و سپری کردن با موفقیت دوره و آزمون 5‏- مصاحبه تخصصی متقاضی توسط هیئت مصاحبه استان 6‏- اعزام به عنوان معاون آموزشی و ارزیابی عملکرد و در نهایت تأیید سیستمی سابقه اعزام در صورت تأیید ارزیابی عملکرد 👌شرایط فراخوان: الف) شرایط عمومی: 1-داشتن تابعیّت کشور جمهوری اسلامی ایران. 2-اعتقاد و التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. 3-اعتقاد و التزام به دین مبین اسلام، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، و اصل ولایت مطلقه‌ی فقیه. 4-برخورداری از حُسن شهرت، اخلاق حسنه، خوشرفتاری، امانت‌داری و سعه‌ی صدر. 5-نداشتن سوء پیشینه‌ی کیفری (به تشخیص مراجع ذی صلاح). 6-عدم اشتهار به‌ فساد اخلاقی. 7-عدم وابستگی به گروهک‌ها، جریان‌های ضدّانقلاب، فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی. 8-برخورداری از سلامت جسمانی و روانی، و نداشتن هیچ‌گونه معلولیّت موثّر. 9-عدم استعمال مواد ّ مخدّر، داروهای روانگردان و دخانیات. 10-تاهّل (داشتن همسر دایمی و رسمی). 11-داشتن کارت پایان خدمت، و یا معافیّت از خدمت نظام وظیفه. 12-عدم اشتغال در مشاغلی که تصدّی آنها مانع ایفای نقش و انجام تعهدات و مسوولیّت های مربوطه می‌شود. ب) شرایط اختصاصی: دارابودن حداقل مدرک تحصیلی؛ کاردانی (فوق دیپلم) دارابودن حداقل 25 سال و حداکثر 55 سال سن فاقد سابقه مدیریت یا معاونت آموزشی کاروان‌های زمینی و یا هوایی عتبات باشد. (از اینرو کلیه افراد فاقد سابقه اجرایی و یا دارای سابقه اجرایی در سایر حوزه های دیگر می بایست در این فراخوان شرکت نمایند) استعلامات: 1- دفتر حج و زیارت استان - اولیــــن مرحله استعلامات 2- واحد مصاحبه استانی - دومیـــن مرحله استعلامات 3- واحد آموزش - سومین مرحله استعلامات 4- مسئول احراز صلاحیت های جسمی و روانی - چهارمین مرحله استعلامات 5-کمیسیون احراز صلاحیت های حرفه ای - چهارمین مرحله استعلامات زمان و مدت فراخوان: به منظور فراهم بودن امکان برگزاری دوره های آموزشی، فراخوان به صورت نوبه ای و در فواصل زمانی معین در سامانه جامع کارگزاران کارسازی می گردد. * زمانبندی انجام مصاحبه احراز صلاحیت اولیه توسط حج و زیارت استان به اطلاع متقاضیان واجد شرایط رسانده خواهد شد. * زمان برگزاری دوره های آموزشی در هر مرحله، متعاقباً توسط دفتر راهبری و نظارت بر امور کارگزاران اعلام می گردد. *جهت اعلام آمادگی در فراخوان معاون آموزشی عتبات به سامانه جامع کارگزاران kargozaran.haj.ir مراجعه فرمائید. https://kargozaran.haj.ir/Calls/CallsDetails.aspx?idCalls=5758 ☟︎︎︎❁᯽﷽᯽❁☟︎︎︎ ☫ کانال رسمی و بین‌المللی حج و زیارت ☫ ☫ القناة الرسمية والدولية للحج والزیارة ☫ ☫ 𝐓𝐡𝐞 𝐎𝐟𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 𝐀𝐧𝐝 𝐈𝐧𝐭𝐞𝐫𝐧𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧𝐚𝐥 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥 𝐎𝐟 𝐇𝐚𝐣𝐣 𝐀𝐧𝐝 𝐏𝐢𝐥𝐠𝐫𝐢𝐦𝐚𝐠𝐞 ☫ ⚜ ➪ https://eitaa.com/joinchat/31654337C4aadc57821
سلام و عرض ارادت محضر رمان خوانهای عزیز☺️ دهن منو سرویس کردین از بس میگین زودتر قسمتهای بعدی رو بزار...دلمون بنده....صبر نداریم....حوصله نداریم ....قسمتهای بیشتری در روز بزار...‌فلان....فلان😡😄 اصلا آدرس کانال رو می زارم برید خودتون بقیه قسمتهاش رو بخونید....خوبه☺️☺️ https://eitaa.com/bartaren منم دیگه بقیه قسمتهاش نمی زارم. البته حدود بیست قسمت دیگه بیشتر نیست.... دست از سر کچلم بردارین😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت: پادشاه فرق من با وزیرت چیست؟ من باید این‌گونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او در ناز و نعمت زندگی می‌کند و از روزگارش لذت می‌برد. نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند. هر دو آمدند. نادر شاه گفت: در گوشه باغ گربه‌ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده. هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند. ابتدا باغبان گفت: پادشاها من آن گربه‌ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده. سپس نوبت به وزیر رسید. وی برگه‌ای باز کرد و از روی نوشته‌هایش شروع به خواندن کرد: پادشاها من به دستور شما به ضلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است؛ نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است. بچه گربه ماده، خاکستری رنگ است. حدوداً یک‌ماهه هستند. من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپز هر روز اضافه غذاها را به مادر گربه‌ها می‌دهد و این‌گونه بچه گربه‌ها از شیر مادرشان تغذیه می‌کنند. همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل‌ساز شود. نادر شاه رو به باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده‌ای و ایشان وزیر... https://eitaa.com/yasegharibardakan
آلودگی هوا به روایت یک شاعر👇☺️ گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست انگار نه انگار دل شهر گرفته ست از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست از روز به هم ریختن رابطه ی ما از خاله زنک بازی شهرم خبری نیست! گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است از معرفت قوم مسلمان خبری نیست! در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست! در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست... امید صباغ نو https://eitaa.com/yasegharibardakan
اعلام برنامه میبد