فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نمیشه بیتفاوت بود...
⚡️ یک دقیقه از صحبتهای تکاندهنده حاج حسین یکتا درباره وضعیت زندگی مردم لبنان و فلسطین
📲 شیوههای کمک نقدی:
۱. شمارهگیری # ۱۴ *
۲. شماره کارت
6037998200000007«بزنید روی شمارهها کپی میشه» ۳ـ شماره شبا
IR320210000001000160000526۴. پرداخت مستقیم از درگاه بانکی 👇 https://farsi.khamenei.ir/irane-hamdel 💍 اهدای طلا و جواهرات: ارسال عدد ٢ به
3000222☑️ کمکهزینهٔ سرپرستی از آوارگان: ارسال عدد ۳ به
3000222🔰 اطلاعات بیشتر در کانال ایران همدل: @irane_hamdel
مجمع عاشقان بقیع اردکان
سلام به مستمعین عزیز و بامعرفت مجمع آماده اید به امید خدا و عنایت حضرت زهرا س ، عَلَم و بیرق فاطمیه
#فصل_نوکری
#مثل_زهراس_پای_حق_میایستیم...
☑️ شب دوم خادمی در بیت الزهرا س
👈 یک شب دیگر تا شروع مراسم...
🙏تشکر از آقا ابوالفضل رحیمی
▪️روابط عمومی مجمع عاشقان بقیع اردکان
@yasegharibardakn
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید👆
🏴 برای فاطمیه وظیفه دارم...!؟؟
▪️دوستان...
برای فاطمیه باید زحمت کشید
باید تلاش کرد...
#فاطمیه۱۴۰۳
#مثل_زهراس_پای_حق_میایستیم...
@yasegharibardakan
امشب انشاالله آخرین مرحله آماده سازی مجمع .... راس ساعت ۱۸:۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫پاداش کسی که قدرت انجام گناه دارد،
ولی انجام نمیدهد چیست....؟؟
🎙 استاد #عالی
💠 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 💠
قسمت ۴
شاهرخ
اویل سال ۱۳۵۷ بود که شاهرخ به کاباره ي ميامي رفت. جايي بسيار بزرگ تر و زيباتر از کاباره ي قبلي. شهروزجهود گفته بود: اينجا بايد ساکت و آرام باشه؛ چون من مهمان هاي خارجي دارم. براي همين هم روزي سيصد تومن بهت مي دم. در آن ايام آوازه ي شهرت شاهرخ تقريباً در همه ي محله هاي شرق تهران و بين اکثر گنده لات هاي آنجا پخش شده بود. من ديده بودم، چند نفر از کساني که براي خودشان دار و دسته اي داشتند، چطور به شاهرخ احترام مي گذاشتند و از او حساب مي بردند. در يکي از دعواها شاهرخ به تنهايي اصغرِ ننه ليلا به همراه دار و دسته اش را زده بود. آن ها هم با نامردي از پشت به او چاقو زده بودند. شاهرخ در آن ايام هر کاري که مي خواست مي کرد و کسي جلودارش نبود.
عصر يکي از روزها شخصي وارد کاباره ي ميامي شد و سراغ شاهرخ را گرفت. گارسون، ميز ما را نشان داد. آن شخص هم آمد و کنار ميز ما نشست.
بعد از کمي صحبت هاي معمول، گفت: من يک کار کوچک از شما مي خوام و در مقابل پول خوبي پرداخت مي کنم! بعد چند تا عکس و آدرس و مشخصات را به ما داد و گفت: اين آدرس هتل جهان است. اين هم مشخصات اتاق مورد نظر، شما امشب توي اين اتاق بايد بهروز وثوقي رو با چاقو بزنيد!! چشمان شاهرخ يک دفعه گِرد شد و با تعجب گفت: آدم ُبکشم؟! نه آقا اشتباه گرفتي! آن مرد ادامه داد: نه، فقط مجروحش کنيد. اين يه دعواي ناموسيه، فقط مي خوام خط و نشون براش بکشيم. بعد دستش را داخل کيف ُبرد و سه تا دسته اسکناس صد توماني روي ميز گذاشت و گفت: اين پيش پرداخته. اگه موفق شديد، دو برابرش رو مي دم. در ضمن اگه احتياج بود، حبيب دولابي و دار و دسته اش هم هستن. شاهرخ پرسيد: شما از طرف کي هستين، اين پول رو کي داده؟! اما آن آقا جواب درستي نداد. شب با احتياط کامل رفتيم هتل جهان، يک روز هم در آن حوالي معطل شديم. اما بهروز وثوقي عصر روز قبل از ايران خارج شده بود.
یک روز جلسه ای گذاشته بود و ناصر کاسه بشقابي، اصغر ننه ليلا، حسين فرزين، حبيب دولابي1 و چند تا ديگه از گنده لات هاي شرق و جنوب شرق تهران دعوت شده بودند، شاهرخ هم بود. هر کدام از اين ها با چند تا از نوچه هاشون آمده بودند. من هم همراه شاهرخ بودم. (همه ي اين افراد به جرم همکاري با ساواک و کشتار مردم، بعد از انقلاب اعدام شدند)
جلسه که شروع شد نماينده ي ساواک تهران گفت: چند روزي هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستيم. خواهش ما از شما و آدم هاتون اينه که ما رو کمک کنيد. توي تظاهرات ها شما جلوي مردم رو بگيريد، مردم رو بزنيد. ما هم از شما همه گونه حمايت مي کنيم. پول به اندازه ي کافي در اختيار شما خواهيم گذاشت. جوايز خوبي هم از طرف اعلي حضرت به شما تقديم خواهد شد. جلسه که تمام شد، همه از تعداد نوچه ها و آدم هاشون مي گفتن و پول مي گرفتن، اما شاهرخ گفت: بايد فکر کنم، بعداً خبر مي دم. بعد هم به من گفت: الان اوايل محرمِ، مردم عزادار امام حسين هستند. من بعد از عاشورا خبر مي دم.
ادامه دارد.....