eitaa logo
༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༺⃟‌‌‌‌ یاس نبے
55 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
132 فایل
راه شهدای کربلا ادامه دارد به امتداد تاریخ بشریت...🌹🌹🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شمارۀ۶۶ 🔵ابـلـیـس و فـرعـون می گویند ابلیس،زمانی نزد فرعون آمد در حالی که فرعون در حال خوردن خوشه ای انگور بود.ابلیس به او گفت:کسی می تواند این خوشۀ انگور را به مروارید های خوش آب و رنگ مبدل سازد؟فرعون گفت:نه! ابلیس با جادوگری و سحر،آن خوشۀ انگور را به دانه های مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: آفرین بر تو که استاد و ماهری.ابلیس با سیلی به صورتش زد و گفت:مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند،تو با این حماقت چگونه ادعای خدایی می کنی؟!! 🌺🌺🌺
شماره ۵۶ شخصی به یكی از پادشاهان دوران خود مراجعه و درخواست كرد، تا در بارگاه او به كاری گمارده شود. پادشاه از او پرسید: قرآن می‌دانی؟ او گفت: نمی‌دانم و نیاموخته‌ام. خلیفه گفت: از به كار گماردن كسی كه قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم. مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه‌ی خود، به آموختن قرآن پرداخت. مدتی گذشت، تا این كه از بركت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید كه دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با شاه. پس از چندی،شاه او را دید و پرسید: «چه شد كه دیگر سراغی از ما نمی‌گیری؟» آن آزادمرد پاسخ داد: «چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم كه از خلق و از عمل بی‌نیاز گشتم». شاه پرسید: «كدام آیه تو را این گونه بی‌نیاز كرد؟» مرد پاسخ داد: «مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب ؛ هر كس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید می‌آورد و از جایی كه تصور نمی‌كند، به او روزی می‌رساند و نیازهای زندگی‌اش را برطرف می‌سازد». (سوره‌ طلاق، آیات 2 و 3) 💖💖💖
CQACAgQAAx0CWVT4VAACAkJficb0A8n_lrsDDU1HOprKJAiIhAACwggAAuZ-QVAFBV3M6W8XOBsE.mp3
5.35M
▪️یا سریع الرضا بحق الرضا علیه السلام عجل لولیک الفرج...🤲 😔رفتم در خونه اقاتون ،،منو به اسم صدا کردو.... عنایت زیبای به یک جوان مسیحی اهل برزیل. 🎵صوتی @yasekabod_14
🌷🌷🌷 استادی با شاگردش از باغى می‌گذشت. چشمشان به یک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار می‌کند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که می‌گویم انجام بده و عکس العملش را ببین... قدرى پول درون آن قرار بده ..... شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ، فریاد زد خدایا شکرت .... خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى .... میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت.... استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی 🌷🌷🌷