بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
دل از خدا نَبَرد کس مگر علی باشد
و بر شکوهِ محمد نگر علی باشد
حقیقت است که زهرا چنان علی شده که..
..برای فاطمه نام دگر علی باشد
علی و فاطمه، احمد شدند این سه نفر
کمیست فاطمه و بیشتر علی باشد
میان خلقت حق دوزخی نخواهی یافت
امامِ جمعِ خلائق اگر علی باشد
قرار هست که در خانهی حسین از عشق
پدر چنان که علی شد پسر علی باشد
کم است هرچه بگویم، کم است پیش حسین
میان خانهی او هر قدر علی باشد
رسید مثل پیمبر رسید عین علی
سلام ای علی دوم حسین علی
مدینه است اسیر حدیث گیسویش
و مکه غرق نماز است رو به اَبرویش
سلامِ صبح و شبِ شهرها و بانوها
نفَس نفَس به حسین و به شهربانویش
عروس، فاطمه آورده است از ایران
که گشت کل جهان و ندید چون رویش
علیاست عاقد و شاهد علیاست رو به عروس
حسین این طرفش زینب است آن سویش
به جای فاطمه، امالبنین بغل کردش
شده است هدیهی ام البنین النگویش
بهشت با همه خوبی هلاک ایران است
حسینِ فاطمه داماد خاک ایران است
اگر حسین علی ضرب در حسن بشود
امام بعدیاش از هر نظر حسن بشود
امام چهارم ما لب به لب حسین است و
امام چهارم ما سر به سر حسن بشود
عزیز فاطمه داماد مجتبی گردید
پدر حسین و پدرزن اگر حسن بشود
امامها همگی بعد از این حسن زادهاند
که هشت امام از این رهگذر حسن بشود
قسم به فاطمه بنتالحسن که فاطمه خواست
زِ هشت امام اگر جلوهگر حسن بشود
امامِ راه حسن، ای دوامِ راه حسین
سلام حضرت سجاد خانهی حسنین
بنا نبود بجنگی اگر بنا میشد
تمام قامت تو شکل مرتضی میشد
بنا نبود وگرنه زمان رزم تو هم
زمین کرب و بلا غرق لافتی میشد
چه سخت است علی باشی و نگیری تیغ
که با تو تیغ دودَم غرق مرحبا میشد
اگر علَم به زمین میزدی به تو سوگند
که کوفه با همهی شام جابجا میشد
خدا نخواست وگرنه خدای شاهد هست
زمین کرب و بلا تازه کربلا میشد
و امتحان تو از جنگ سختتر شده بود
همان زمان که حسین از حرم جدا میشد
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
من از تبار کویرم از این سفالیها
تو از دیار خدایی از آن حوالیها
کریم هرچه بریزد دوباره میریزد
تصدقت نظری کن به دستْ خالیها
بکش عبای سپیدت شبی به روی سرم
که صبحدم بشوم من هم از ثمالیها
چه حیف شد که برایت حرم درست نشد
که سر به سجده گذاریم روی قالیها
چه حیف شد که نداری ضریح تا برسد
مسیر برکهی اشکت به خشکسالیها
اگر ضریح نداری صحیفه که داری
هنوز حضرت اشکی هنوز میباری
کنار گریهی تو صبح و شام کم آورد
دو چشم زخمی تو نه، غلام کم آورد
همه به روی حسین و حسین زیر قدم
که سینهاش نفَس از ازدحام کم آورد
رسید عمه ولی تازه سر جدا شده بود
دوید سمت حرامی... دوگام کم آورد
زِ پشت، ضربهی سنگ و زِ پیش رو شلاق
بگو عزیزِ دلِ ما کدام کم آورد
رها نمود و خودش رفت از میان گذر
که نیزهدار هم از سنگِ بام کم آورد
نه کربلا و نه کوفه نگفت زینب هیچ
ولی حراجیِ بازارِ شام کم آورد
هنوز در جگر شیعه های هایِ تو است
و کربلا همه مدیون گریههای تو است
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
هدایت شده از آستان مقدس علوی
💠 #زیارت_نیابتی
💫 زائر گرامی
در سالروز کسی که همانند حیدر کرار، ممسوس در ذات الله است به زیارت امیرعوالم وجود میرویم، نام خودتان را بفرستید و این پست را برای عزیزان خود ارسال کنید تا از این فیض عظیم بهرهمند شوند.
🏷 در آدرس زیر ثبت نام نمایید و نام خود را برای ما ارسال کنید تا در این اجر عظیم شریک باشید.
https://fa.imamali.net/ziyarat/
🖇 @imamalinet_fa
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچهی میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم
بعد از آن آوارهام بِینِ نجف تا کربلا
لا حرم الا نجف لا عشق الا کربلا
جز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علی
جز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علی
وانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علی
آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی
آمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتم
ورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتم
این جوان این جان ، جهانگیر است تعبیرش علیاست
اَبروانش آسمانگیر است تفسیرش علیاست
تیغدار است و کمانگیر است تا میرش علیاست
بر طنین او اذانگیر است تکبیرش علی است
میکشد قد قامت و محراب حیرت میکند
یک تبسم میکند ارباب حیرت میکند
او علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَد
او علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَد
او علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَد
او اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَد
باید او را خُلقا و خَلقا کشید و عشق کرد
مدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد*
او که از الله اکبر اکبرش را بُرده است
از خصائل از شمایل بهترش را بُرده است
یعنی از این سلسله ، پیغمبرش را بُرده است
باز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده است
آتشی که روی بامش هست مست اکبر است
پردههای محملِ زینب به دستِ اکبر است
ریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیست
بشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیست
میدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیست
میزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیست
سر ، سپاهی یکسره در پیش او خم میکنند
میمنه یا میسره میآید و رَم میکنند
حملهی دو شیر را در بینِ لشکر دیدهای
شیر مردی را کنار یک دلاور دیدهای
رفتنِ عباس را همراه اکبر دیدهای
الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیدهای
گر به عباس از برادر تیغ حیدر میرسد
دستمالِ زرد مولا هم به اکبر میرسد
اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش
میرود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش
از خدا پُر میشود وقتِ مناجاتِ خودش
سجدهاش قُرب است میآید به میقاتِ خودش
پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است
پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است
"آبها آئینهی سَروِ خرامانش شدند
بادها مشاطهی زلف پریشانش شدند
اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"**
یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند
گرچه ما را عاقبت کرببلا میآورند
ما گدایان را فقط پایین پا میآورند
کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی
در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی
فاطمه بود و نمیشد گفت واویلا علی
میروم مشهد بخوانم روضههایت را علی
"خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو
"عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو
*اشاره به مدح معاویه لعنتا...علیه
**تضمینی از صائب تبریزی
(حسن لطفی ۹۷/۰۲/۰۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
صلوات الله علیک یا ام لیلا
با تو فقیرهایِ غنی میشویم علی
مجذوب خاتمی یمنی میشویم علی
ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط...
...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی میشویم علی
قربان کُنیهای که به نامِ حسن زدند
یعنی فقط ابالحسنی میشویم علی
از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب...
با هم برادرانِ تنی میشویم علی
تو از شرابِ حضرتِ حق خوردهای و ما
بد مستِ بادهای دهنی میشویم علی
وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو
روزِ ظهور آمدنی میشویم علی
آنکه علیاست معجزهی ابتدای او
اللهاکبر است فقط انتهایِ او
حیران توست چشم محمد شناسها
ای فاطمه نگاه ، خداوند یاسها
از آتشی که هست به بامت رسیدهاند
از شهرهایِ دور همهی آس و پاسها
جز تو حسین هیچکسی را ندیده است
یعنی نمیرسند به گَردت قیاسها
ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند
پَرت است دائما به تو هرجا حواسها
هربار پیشِ عمهی خود مدتی بمان
قدری نگاه کن به همین التماسها
تو مرتضایِ دومی و تیغ اگر کشی
پیشِ تو میدوند همه عمر و عاصها
ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است
پس با حسین نسبت ما خانوادگی است*
لیلا نشسته است اگر در مقابلت
مجنون دویده است به دنبالِ محملت
لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی
گیسو نریخته دلِ باباست منزلت
دریا مُرکب است و درختان قلم ولی
تنها شمردهاند نَمی از خصائلت
عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد
از بسکه ریخته همه جا از فضائلت
آدم بهانه بود اگر سجده کردهاند
جبریل دیده بود کمی از شمایلت
امالبنین به بازوی تو وانیکاد بست
وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت
ای دومین علی هنرت را نشان بده
بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده
میدان محاطِ صولتِ پروردگاریات
دشتِ نبرد نعرهزن از تیغداریات
آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت
جانم فدایِ سر زدن و سر شماریات
کس را ندیدهایم از این خیلِ صد سپاه
در گردنش نمانده خط یادگاریات
عباس با حسین و خدا خیره گشتهاند
باد است و یال و منظرهی تکسواریات
سُم میزند به سنگ ، زمین داغ میشود
عقاب شیهه میکشد اسب شکاریات
پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس
تا شام رفتهاست سپاهِ فراریات*
یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو
میدان که میروی کمی آرامتر برو
آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت
رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت
زانو نمیکشید بیاید کنار تو
از خیرِ جان گذشت و قدم نیمهجان گذاشت
تیغی نمیگذاشت که بابا بخوانیاش
سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت
هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد
هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت
هرکس که دور بود خودش را به تو رساند
هرکس رسید نیزهی خود را نشان گذاشت
جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو
قومی رسید زخم روی استخوان گذاشت
ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو
یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو.....
اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی
*اشاره به مدح معاویه
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۱۱)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
#ماه_شعبان
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت
مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت
نامِ تو میبرم جگرم داغ میشود
تو آتشی به روی جگرها نشاندنت
جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی
تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت
حک کردهاند نام تو را فاتحانِ رزم
حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت
هرجا که رد شدی همهاش سجدهگاه شد
هرجا که آمدی رویِ سرها نشاندنت
ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه
تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت
گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد
بین نجف برای تو ایوان درست کرد
لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد
خورشید آید و به تماشا بایستد
موجی به گیسوان سیاهت بده که باز...
...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد
از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر
کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد
چیزی که نیست عالم اگر سجدهات کند
وقتی به احترام تو بابا بایستد
جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟
اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد
هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست
روز قیامت از همه بالا بایستد
دردت به جانِ ما به فدای جوانیات
باید سرود از تو و میدان تکانیات
اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد
دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد
سوم مقابلش ملکالموت هم نماند
او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد
رَم کرده بود لشکر و میرفت هرطرف
چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد
جبریل غرقِ بُهت صدا میزند علی
شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد
پنجم عجیب نیست اگر میگُریختند
خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد
وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاکها
دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد...
انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده
آری علی به شکل علیاکبر آمده
ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر
از هرچه گفتهام به پیمبر شبیهتر
ای شیوهی کریمیِ تو مجتبی سرشت
ای برکتت به حضرت کوثر شبیهتر
اللهاکبر از رجزَت بینِ ضربهها
ای ضربهات به ضربهی حیدر شبیهتر
با دستمال زردِ نبردِ علی تویی
از هرکسی به خواجهی قنبر شبیهتر
هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه
هم جنگِ تو به صحنهی محشر شبیهتر
طوری به روی دست تکاندی سپاه را
باشد به کندن درِ خیبر شبیهتر
مَرحَب میان قبر کشد مرحبا علی
باید کشید یکصد و ده بار یاعلی
با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتهای
با دست باز دست گدایان گرفتهای
بینِ مدینه خانهی تو خانهی همه است
این شیوه از امامِ کریمان گرفتهای
آرامش پدر به مدینه گمان کنم
هرشب سر حسین به دامان گرفتهای
وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را
این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفتهای
خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف
اکبر چقدر از پدرت جان گرفتهای
دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی
دیدم که آب از لب سوزان گرفتهای
لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی
آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟
(حسن لطفی)۴۰۲
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
شراب کهنه از این جامهای باده جداست
برای مستیِ ما خُمِّ سرگشاده جداست
فشردهایم از انگورهای روی ضریح
که حالِ عاشقِ رو بر تو ایستاده جداست
بگو به کعبه! به ایوانطلای شاه قسم
که قبلهگاه من بیاراده جداست
من از طفولیتیِ خود علی علی گویم
حلالزاده رهش از حرامزاده جداست
کریمها همه خیرات میدهند اما...
سلامِ مادرِ خوشحالِ خانواده جداست
شنیدهام پسرِ ارشد حسین آمد
میان اهل کرم این بزرگزاده جداست
تمام شاهنشینان پیادهاند اینجا
که سر مقابل اکبر نهادهاند اینجا
شرابِ شوقِ تو را شهریارها دارند
شکوه عشق تو را شهسوارها دارند
دو چشم گرم تو با ذوالفقار همسایهاند
چقدر خاطرهی تارومارها دارند
نگاه کن به پدر، عمهها و خواهرها
که از تو اینهمه دل انتظارها دارند
تبسمی و سلامی سکوتی و لطفی
ببخش اگر که گداها هوارها دارند
تفضلی به سرِ راه خویش تا خانه
چقدر عاشق رویت مزارها دارند
همیشه اَبروی عباس و گیسوی اکبر
برای غارت دلها قرارها دارند
به سربهزیری زوارِ تو ندیدم که
همیشه بر سر مژگان غبارها دارند
سلام حضرت خورشیدِ ارشد زهرا
فقط شبیه خودی ای محمد زهرا
رقم زدند تو و اقتدار را با هم
گره زدند تو و ذوالفقار را با هم
قدِ تو میکشد و زنده میکند چشمت
تمام میکند این دو دوکار را باهم
چنان به نعره زدی بر صفوف صف شکنان
که دیدهاند همه الفرار را باهم
نشسته احمد مختار و حیدر کرار
که حَظ برند چنین کار زار را باهم
علیاست پیش نبی و حماسهات اکبر
بلند میکند از جا دو یار را باهم
تو و عموی رشیدت دو تیغ از دو طرف
که میزنید زمین صد سوار را باهم
بس است، یک نفر از این دو مرتضی بی هم
خدا بخیر کند یک شکار را با هم
تمام کفر گمانم برابر علی است
سرودهاند که اکبر برادر علی است
نداده است تو را بیگمان خدا به حسین
که داده است تو را نه حسین را به حسین
قسم به عشق که باب الحوائجِ مایی
تو را صدا بکنم میرسد صدا به حسین
مسیر قرب که پایینِ پای ششگوشه است
که ابتدا به تو باید رسید تا به حسین
تو ماتِ فاطمهای یا که فاطمه ماتت
تو رفتهای به نبی یا که مصطفی به حسین
اگرچه که داده خدا یک حسین را به علی
ولی به جانِ تو داده سه مرتضی به حسین
گره زدند دل آرایی تو را به حسن
رسید باتو کراماتِ مجتبی به حسین
حسین را به تو باید قسم دهم اما
رواست تا که بگویم علی تو را به حسین
چه میکنی به دل عمه با اذان خودت
حسین را تو فقط میکُشی بهجان خودت
لبش ترک ترک و راهِ آب را گم کرد
عقیق سرخ شکست و رکاب را گم کرد
همینکه خونِ سرش روی چشم مرکب ریخت
مسیر خیمهی عالیجناب را گم کرد
به جای خیمهی لیلا به سمت شب پیچید
زمینِ کرببلا آفتاب را گم کرد
بلند شد به روی پا پدر ، ولی افسوس
در ازدحام حرامی عقاب را گم کرد
میان حلقهی سلاخهای بی احساس
حسین خواست رود هِی رکاب را گم کرد
شمرد زخم لبش را یکی دوتا ای داد
شمرد زخم تنش را حساب را گم کرد
صدای فاطمه آمد چه زود پیر شدی
جواب خواست بگوید جواب را گم کرد
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دست وپا بزند
دلم هوای تو کرده دم اذان حرم
بخوان نفس بکشم زیر آسمان حرم
همیشه تا به حرم شربتی ننوشیدم
که باز آب بنوشم از استکان حرم
هماره بر سر ما هست منت عشاق
سلام سرمد ما بر مدافعان حرم
بخاطر نفَس سرخ این شهیدان است
اگر سری است هماکنون بر آستان حرم
چه عزتی است که از این مقاومت آمد
فدای غیرت مردان بی نشان حرم
به خانوادهی بی ادعایشان سوگند
که بر زمین نخورد بیرق جوان حرم
بسوز قامت صهیون بسوز ما هستیم
که مثل چفیهی رهبر هنوز ما هستیم
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۲۱)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi