eitaa logo
یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
2.9هزار دنبال‌کننده
60 عکس
24 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم لبِ چاک چاکم امشب عطش شراب دارد چه‌کنم که گفت ساقی همه جا حساب دارد من و برکه‌ای که در خود رخ آفتاب دارد ببر امشبم از اینجا به نجف ، ثواب دارد نجف است و شاه‌مردان به حرم علی علی جان من و روبروی ایوان همه دَم علی علی جان بخدا که دیده حق را به جمالِ لَن‌تَرانی نظری که دیده او را به شکوه آسمانی به کنار رُکنِ کعبه به تجلی یمانی شده‌ام اویس و گفتم به زبانِ بی زبانی علی از پیمبران هم بری از قیاس باشد و سزد فقط به زهرا که علی شناس باشد نرسد به حد فهمش به کجا توانمش خواند نه خدا توانمش خواند نه جدا توانمش خواند همه‌جاست جلوه‌اش پس، همه‌جا توانمش خواند علی آنقدر بزرگ است که خدا توانمش خواند زِ شکاف کعبه آمد برود به دوش احمد که کجاست جای پایش سرِ شانه‌ی محمد توکه آمدی خدا گفت: که جهان کجا کجا تو تو هزار انتخابم که فقط تو ... یا تو یا تو بخدا رسیده هرکس که رسیده است تا تو که حرام‌زاده بی تو که حلال‌زاده باتو همه‌ی وجود زهرا به نگاه تو همه اوست بخدا علی است زهرا بخدا که فاطمه اوست دَمِ گرم لای تیغت سر کافران بپیچد به مدار ذوالفقارت همه‌ی جهان بپیچد پیِ وصف توست الکن بخودش زبان بپیچد رسد آن‌زمان که نامت همه با اذان بپیچد که تمام اهل عالم فقط این صفیر باشد که فقط علی امام است و علی امیر باشد به‌فدای بازویت که درِ قلعه را زِ جا کند نه فقط که درب خیبر که تمام قلعه را کند دَمِ جبرئیل آمد: «که علی است مرحبا... کند» پس از آن تمام شرک را هم دم تیغِ لافتی کند به تبسم است احمد به دعاست یا احد را که خدا از او نگیرد دَمِ یا علی مدد را زده‌ای به قلب لشکر همه ماتِ تار و مارت عرق زمین درآمد به غبارِ کارزارت همه‌ی سپاه پیچیده شده به ذوالفقارت شده هریکی دو تا و شده هردوتا چهارت دوسه تا نموده‌ای تو به دو ضربه عَمرووَد را و خدا زِ ما نگیرد دَمِ یا علی مدد را نفست همه نجات و قدمت پل صراط و نظری به تو صلواة و نظر تو نورِ ذات و همه نفْس کائنات و همه جان ممکنات و حرم علی حیات و نجف علی نبات و به جز از علی علی جان به وجود جزر و مد نیست چه‌کند کسی که ذکرش نفسش علی مدد نیست همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی چه‌کند بهشت بی تو که دلش به زلف بستی به زمین قدم نهادی دل آسمان شکستی دل ما که هست از چه غم خود به چاه گفتی چه شده غریبی‌ات را همه شب به آه گفتی دلِ شب بزن غریبه درِ خانه‌ی گدا را به جزامیان غذا ده و فقیر و بی نوا را بنشین و بشنو آقا دل سیر ناسزا را بنشان به پشت خود در دل کوچه بچه هارا در درک حضرتت را زِ چه بستی ای علی جان تو که بوده ای علی جان تو که هستی ای علی جان (حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۴) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم یا ام المصائب کنارت حسرتِ مُردن برام موند پس از تو خنده‌ی دشمن برام موند حسین، انصافه که از شش برادر فقط یک تکه پیراهن برام موند تنور خونه‌ی خولی که دوره پس از تو دیرِ راهب سوت و کوره به من هم سر بزن اینجا بیا که دل من گرمتر از هر تنوره سرت بر نیزه بود و محملم سوخت شبیه حال و روزت حاصلم سوخت دمِ آخر همینکه بی کسم دید دل خورشید بر حال دلم سوخت بزار از درد تنهایی بخونه از این پهلوی زهرایی بخونه دلش وامیشه عمه وقتی پیشت برا اصغر که لالایی بخونه دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ غم آهنگه تپش‌هایم غم آهنگ دلم تنگِ تو بود و رو تنِ من نوشتند اسم تو با ضربه‌ی سنگ همه از کینه‌ها آکنده بودند به دورِ قافله با خنده بودند کتک خوردم ولیکن پس گرفتم همون پیراهنی که کنده بودند از اون دستی که گیسوتو بهم ریخت از اون سنگی که ابروتو بهم ریخت پس از تو بارها خوردیم ما هم از اون نیزه که پهلوتو بهم ریخت میون تشت دیدم آفتاب و شنیدی بینِ ما داد رباب و بزن ما رو ولی روی حسینم دوباره کج نکن ظرف شراب و (حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۷) در روز شهادت حضرت زینب سلام‌الله در نجف اشرف نوشته شد. @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم پیرِ همه بود اگرچه او کودک بود صبرش زِ غریبی پدر اندک بود می‌کرد به نی اشاره می‌گفت رُباب ای کاش سرِ نیزه کمی کوچک بود (حسن لطفی) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم قیام کرد ولی ساق پا به هم پیچید کشید ناله و عرش خدا به هم پیچید دوید درد به جانش میان سلولش صدای آه رضا جان رضا، به هم پیچید دوباره ناله‌ی معصومه از مدینه شنید نوای یا ابتا یا ابا به هم پیچید کسی مچاله شده در سیاه چاله‌ی خود که بارها به زیر دست و پا به هم پیچید نشد قنوت بگیرد بجای یا ربَّش صدای ناله‌ی زنجیرها به هم پیچید دوباره گریه‌ی بدکاره‌ای به گوش آمد دوباره ضجه‌ی یا ربنا به هم پیچید سکوتِ گوشه‌ی او را صدای خنده شکست رسید قاتل و این ماجرا به هم پیچید تنی نحیف تنی خُرد پیکری مجروح به زیر ضربه‌ی شلاق تا به هم پیچید چه کرد سندی شاهک، چه گفت آنجا که..‌ امامِ صبر هم از ناسزا به هم پیچید به زیر چکمه‌ی او سینه‌ای ترک برداشت به دور چکمه‌ی او یک عبا به هم پیچید *** کفن به پشت کفن گل به روی گل آمد همینکه هفت کفن را رضا بهم پیچید به گریه کرببلا رفت و دید بی کفنی به زیر غارت سر نیزه ها به هم پیچید به دور مشت، کسی موی او به هم پیچاند و کار زینب و آن بی حیا به هم پیچید هوا زِ باد مخالف چو قیرگون گردید میان قتلگهش کربلا به هم پیچید (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم یا موسی ابن جعفر علیه السلام همیشه دارم از مادر غمِ موسی ابن جعفر را دم باب الحوائج را دمِ موسی ابن جعفر را سلیمان با همه حسرت ضریحش در بغل دارد که می‌بیند گدای بی غمِ موسی ابن جعفر را فراوان در فراوان در فراوان داده بر دستم ندیده چشم‌های ما کمِ موسی ابن جعفر را اگرچه جنس ناجورم خدا اما _خدا را شکر_ خریدار است جنسِ درهمِ موسی بن جعفر را شفایش می‌رسد هر دفعه‌ای که رنج خود گفتم چه کم دارم که دارم مرهمِ موسی بن جعفر را جوابم کرد دنیا و قسم دادم به معصومه ببینم معجزات عالمِ موسی بن جعفر را نشستم سجده‌اش کردم و دیدم انبیا با شوق که می‌بوسند هر دم خاتم موسی ابن جعفر را خدا از ما نگیرد سفره‌اش را نذری ما و هوای روضه‌ی دورِ همِ موسی بن جعفر را (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم قلب تو پیمبراست و بازوی، علی بر دوش تو احمد و به زانوی، علی کس نیست شبیه تو میان عالم یک سوی محمد است و یکسوی ،علی ربطی به دلیل بودن ما دارد جا بر روی چشم روشن ما دارد تنها نه به مولا و پیمبر بلکه حق پدری به گردن ما دارد دیدند یهودیان که سنگرشکنی تو آمده‌ای به عزمِ کافر شکنی ای پشت پیامبر نه عجب از تو اگر برده است علی بازوی خیبرشکنی تا در طلب تبار سلمان هستیم در بیت ابوطالب ، ایران هستیم در پشت نسب نامه‌ی ما نام علی است ما نسل به نسل از آل عمران هستیم اسلام که در بند ابوطالب است مدیون دو پیوند ابوطالب است سوگند، که تکیه می زند بر کعبه آن مرد که فرزند ابوطالب است (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۸) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم چون ابر به هر باد پریشانم از این عشق چون باد رها‌..‌. بی سر و سامانم از این عشق چون برگ به دستِ تبِ طوفانم از این عشق بی چتر تهِ کوچه‌ی بارانم از این عشق سوگند دمِ حی علی العشق حسین است نقش علمِ حی علی العشق حسین است بُرد آن خمِ اَبرو منِ سجاده نشین را چون ماه که حیران خودش کرد زمین را نه کفر شناسد دلم از عشق نه دین را دیوانه چه داند نه همان را نه همین را ای شُکر که بر خانه‌ی من راه تو اُفتاد من خانه خرابت شدم ای خانه‌ات آباد یک بوسه‌ی آتش پر پروانه‌ی ما بُرد سیل آمد و بر دوش خودش خانه‌ی ما بُرد طوفان شد و برقی زد و کاشانه‌ی ما بُرد این عشق رسید و دل دیوانه‌ی ما بُرد از روز ازل خاک نشینان حسینیم عشق است اگر بی‌سر و سامان حسینیم این کیست که آتش به گریبان من انداخت این کیست که شعله به نیستان من انداخت این کیست که آشوب به بنیان من انداخت این کیست که جان بر رگِ بی‌جان من انداخت بر آنکه دوچاریم حسین است حسین است ما هرچه که داریم حسین است حسین است ماییم و جنون تو که زنجیر نگشتیم دورِ سرِ غیر از تو نفسگیر نگشتیم ما جز به در خانه‌ی تو پیر نگشتیم هِی نام تو گفتیم ولی سیر نگشتیم از هر نفس ما بس ما هست حسین است این عشق تمام کس ما هست حسین است ای هرچی خدا داشته پاشیده به پایت ای هرچه علی داشته بخشیده برایت شش‌گوشه‌ی دل را که تراشیده خدایت یک قبله فقط هست فقط کرب و بلایت رفتیم و نوشتیم که جان در حرم توست آرام‌ترین جای جهان در حرم توست ما را جگری بود دگر نیست دگر نیست تاوان غم عشق به اما و اگر نیست آن را که خبر از حرمت نیست خبر نیست انگشت نما بودن ما جرم مگر نیست با اشک تو آمیخت خدا آب‌و گِل ما ای حضرتِ نزدیکتر از ما به دل ما عیسی چه دمی داشت اگر داشت تو دادیش موسی قدمی داشت اگر داشت تو دادیش سینا حرمی داشت اگر داشت تو دادیش یحیی که غمی داشت اگر داشت تو دادیش یحییِ علی ای لب خشکیده دمت گرم ای جان فقیران دو عالم حرمت گرم بگذار که شب در خم گیسوی تو باشد چشمان خدا رو به فراروی تو باشد هر صبح علی خیره به اَبروی تو باشد هرشب سرِ زهرا روی زانوی تو باشد بگذار که زهرا بکشد شانه به مویت بگذار حسن بوسه زند زیر گلویت پشت درِ شش‌گوشه‌ی تو جمع گدا جمع شد بیت کرم گِرد تو در وقت دعا جمع ای خاطرِ زهرا به نفس‌های شما جمع خوبان دوعالم همه در کرببلا جمع تو که نفَسِ فاطمه‌ای از چه شدی پخش آقا تو حسین همه‌ای از چه شدی پخش از یاد، وهب بُرد کنارت وطنش را حق داشت که عابس بدرد پیرهنش را حُر غرقه‌ی خون است ببینی کفنش را جُون است بغل کرده‌ای آقا بدنش را ای شاه مزن سنگ بر آئینه‌ی زینب آهسته برو ای نفَس سینه‌ی زینب ای وای که زهرا أنا عطشان تو کشتش تو نامده بودی أنا عریان تو کشتش کوچه نه، حدیث لب و دندان تو کشتش پهلو نه، غمِ حنجرِ سوزان تو کشتش دنبال تو زینب چقدر تاب بیارد رفته است برای تو کمی آب بیارد برخیز ببین خواهرت اُفتاده عزیزم بالای سرت مادرت اُفتاده عزیزم از مستیِ نیزه سرت اُفتاده عزیزم از ناقه زمین دخترت اُفتاده عزیزم شب آمده داری خبر از حال رقیه ؟ زجر است که رفته است به دنبال رقیه (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۲) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم ازل نوشت خدا تا ابد علی باشد و در تلاطمِ دل ، جذر و مد علی باشد میان هولِ قیامت قیامتی باشی اگر به روی لبانت مدد علی باشد به ذوالفقار تراشیده‌اند با زرِ سرخ خداست یا صمد و  یا اسد علی باشد همه فرار که کردند در اُحد ، دیدند که گِرد حضرت احمد  اَحد علی باشد هزار شُکر که آمد علیِ اُم‌بنیین که تا نشان بدهد مستند علی باشد نوشت بعد علی  دستِ کبریا عباس که السلام علیک الامیر  یاعباس دویده است زمین  از چه در مدار خودش زمان چه دیده که جا مانده از قطار خودش زمان مگر به عقب رفته است ، گویا که دوباره کعبه ترک خورده در حصار خودش به پشت حجره‌ی اُم‌البنین به شوق و شکوه نشسته حضرت مولا در انتظار خودش قدم گذاشته ماهی به دامن خورشید قدم گذاشته ماهی به جلوه‌زار خودش شده‌است چشم علی مستِ جلوه‌های علی شده‌است چشم خدا محوِ شاهکار خودش رسیده است علَم را بگیرد از حیدر که ذوالفقار شود گرمِ کارزار خودش جمال جمع بنی‌هاشم و جلال حسین سلام حضرت دارالشفای آل حسین به بام کعبه برو ای خطیب سرورها که بعد از آن به تو در سجده‌اند منبرها منافق این طرف است و یهود آن طرفت بگو علی علی و از حُنین و خیبرها نفس بلند نمی‌گردد از کسی به دور حرم که بشنوند صدای تو را مگر کرها برآر بیرق خود را رشیدِ آل الله درار با نفَس خود دمارِ کافرها کفیل بیت حسین این چه خادمیست تو را که خدمت تو کمر بسته‌اند قنبرها زمان رزم و رجزها  حسین مست تو است چه کیف می‌کند آن تیغ که به دست تو است سپاه از علمت بی‌اراده می‌پاشید چه سخت آمده بود و چه ساده می‌باشید مقابل تو سپاهی از آهن و پولاد چنان زدی دلِ لشکر بُراده می‌پاشید همین که تیغ تو چرخی به دور سر می‌زد سواره سرزده می‌شد پیاده می‌پاشید نگاه نافذ مولا تویی و می‌دیدند که کوه پیش علی ایستاده می‌پاشید چه مست میسره خود را به میمنه می‌زد مگر که ساقی میخانه باده می‌پاشید دو دَم زدی چقدر مست، یک دم اُفتاند تِلوتِلو همه خوردند و  با هم اُفتادند دو چشم مست تو، خوش می‌کشند ناز از هم نمی‌کنند دو بد مست، احتراز از هم شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم میان اَبرو و چشم تو، فرق نتوان داد بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم کس از زبان تو با ما سخن نمی‌گوید چه نکته‌ایست که پوشند اهل راز از هم تو در نماز جماعت مرو که می‌ترسم کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم* قسم به پینه‌ی پیشانی‌ات عزیز خدا نشسته‌ایم به مهمانی‌ات عزیز خدا خَمی که اَبروی شوخ تو در کمان انداخت به قصد جان من زار ناتوان انداخت * منی که خم نشدم پیش کس چو نام تو رفت دلم ربود و سرم را به آستان انداخت مقرب تو که شد جبرئیل بالش سوخت حرم فرشته‌ی ما را از آسمان انداخت دعا نکره کنارت حوائجم دادند حرم دعای مرا اوج بی‌کران انداخت دعای مادرم و سفره‌ی ابالفضلش گرفت روی لب من حسین‌جان انداخت حدیث غیرتِ باب الحوائجیِ شما طمع به جان کریمان این جهان انداخت دلت هلاک حسین و دلت مریض حسن جواب‌کرده زیاد است، ای عزیز حسن کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید* به جای آنکه کشد آفتاب  ماه کشید تو را کریم و بزرگ و تو را امید همه مرا گدای شما و مرا نگاه کشید به روی سینه دو دستت کشید، مردِ ادب برای خاطر زینب دو تکیه‌گاه کشید تو را عموی رشید و تو را خیال جمع برای دختر معصوم بی پناه کشید تو را کشید که بر مَشک خم شدی تشنه برای گریه‌ی نوزاد خیمه‌گاه کشید قلم شکست همینکه  قلم شدی عباس رشید رفتی و حالا چه کم شدی  عباس بدون تو حرمم محترم نمی‌ماند نه، جان فاطمه اصلاً حرم نمی‌ماند فقط نه اینکه سرت روی شانه می‌اُفتد چنان شکسته که بر  نیزه هم نمی‌ماند کمر شکسته منم تا به خیمه با که روم ببین برادر تو یک قدم نمی‌ماند به خیمه‌گاه برو پیش چشم نامحرم حرم بدون عمو دست کم نمی‌ماند چه خوب شد به کنارت نبود اُم‌بنین که پیش مشک و دو دست و علم نمی‌نماند غیورِ ما  تن درهَم  به تو نمی‌آید مزارِ کوچک عزیزم به تو نمی‌آید غزلی از زنده یاد شاطر عباس صبوحی* *حضرت حافظ *همان (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۴) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم دل از خدا نَبَرد کس مگر علی باشد و بر شکوهِ محمد نگر علی باشد حقیقت است که زهرا چنان علی شده که.. ..برای فاطمه نام دگر علی باشد علی و فاطمه، احمد شدند این سه نفر کمیست فاطمه و بیشتر علی باشد میان خلقت حق دوزخی نخواهی یافت امامِ جمعِ خلائق اگر علی باشد قرار هست که در خانه‌ی حسین از عشق پدر چنان که علی شد پسر علی باشد کم است هرچه بگویم، کم است پیش حسین میان خانه‌ی او هر قدر علی باشد رسید مثل پیمبر  رسید عین علی سلام ای علی  دوم حسین علی مدینه است اسیر حدیث گیسویش و مکه غرق نماز است رو به اَبرویش سلامِ صبح و شبِ شهرها و بانوها نفَس نفَس به حسین و به شهربانویش عروس، فاطمه  آورده است از ایران که گشت کل جهان و  ندید چون رویش علی‌است عاقد و شاهد علی‌است رو به عروس حسین این طرفش زینب است آن سویش به جای فاطمه، ام‌البنین بغل کردش شده است هدیه‌ی ام البنین النگویش بهشت با همه خوبی  هلاک ایران است حسینِ فاطمه داماد خاک ایران است اگر حسین علی ضرب در حسن بشود امام بعدی‌اش  از هر نظر حسن بشود امام چهارم ما لب به لب حسین است و امام چهارم ما سر به سر حسن بشود عزیز فاطمه داماد مجتبی گردید پدر حسین و پدرزن اگر حسن بشود امام‌ها همگی بعد از این  حسن زاده‌اند که هشت امام از این رهگذر حسن بشود قسم به فاطمه بنت‌الحسن که فاطمه خواست زِ هشت امام اگر جلوه‌گر حسن بشود امامِ راه حسن، ای  دوامِ راه حسین سلام حضرت سجاد خانه‌ی حسنین بنا نبود بجنگی اگر بنا می‌شد تمام قامت تو شکل مرتضی می‌شد بنا نبود وگرنه زمان رزم تو هم زمین کرب و بلا غرق لافتی می‌شد چه سخت است علی باشی و نگیری تیغ که با تو تیغ دودَم غرق مرحبا می‌شد اگر علَم به زمین می‌زدی به تو سوگند که کوفه با همه‌ی شام جابجا می‌شد خدا نخواست وگرنه خدای شاهد هست زمین کرب و بلا تازه کربلا می‌شد و امتحان تو از جنگ سخت‌تر شده بود همان زمان که حسین از حرم جدا می‌شد شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت من از تبار کویرم از این سفالی‌ها تو از دیار خدایی از آن حوالی‌ها کریم هرچه بریزد دوباره می‌‌ریزد تصدقت نظری کن به دستْ خالی‌ها بکش عبای سپیدت شبی به روی سرم که صبحدم بشوم من هم از ثمالی‌ها چه حیف شد که برایت حرم درست نشد که سر به سجده گذاریم روی قالی‌ها چه حیف شد که نداری ضریح تا برسد مسیر برکه‌ی اشکت به خشکسالی‌ها اگر ضریح نداری صحیفه که داری هنوز حضرت اشکی هنوز می‌باری کنار گریه‌ی تو صبح و شام  کم آورد دو چشم زخمی تو نه، غلام کم آورد همه به روی حسین و حسین زیر قدم که سینه‌اش نفَس از ازدحام کم آورد رسید عمه ولی تازه سر جدا شده بود دوید سمت حرامی... دوگام کم آورد زِ پشت، ضربه‌ی سنگ و زِ پیش رو شلاق بگو عزیزِ دلِ ما کدام کم آورد رها نمود و خودش رفت از میان گذر که نیزه‌دار هم از سنگِ بام کم آورد نه کربلا و نه کوفه  نگفت زینب هیچ ولی حراجیِ بازارِ شام کم آورد هنوز در جگر شیعه  های هایِ تو است و کربلا همه مدیون گریه‌های تو است (حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۵) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم تا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتم بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم بعد از آن آواره‌ام بِینِ نجف تا کربلا لا حرم الا نجف لا عشق الا کربلا جز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علی جز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علی وانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علی آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی آمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتم ورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتم این جوان این جان ، جهان‌گیر است تعبیرش علی‌است اَبروانش آسمان‌گیر است تفسیرش علی‌است تیغ‌دار است و کمان‌گیر است تا میرش علی‌است بر طنین او اذان‌گیر است تکبیرش علی است می‌کشد قد قامت و محراب حیرت می‌کند یک تبسم می‌کند ارباب حیرت می‌کند او علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَد او علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَد او علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَد او اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَد باید او را خُلقا و خَلقا کشید و عشق کرد مدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد* او که از الله اکبر اکبرش را بُرده است از خصائل از شمایل بهترش را بُرده است یعنی از این سلسله ، پیغمبرش را بُرده است باز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده است آتشی که روی بامش هست مست اکبر است پرده‌ها‌ی محملِ زینب به دستِ اکبر است ریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیست بشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیست میدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیست میزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیست سر ، سپاهی یکسره در پیش او خم می‌کنند میمنه یا میسره می‌آید و رَم می‌کنند حمله‌ی دو شیر را در بینِ لشکر دیده‌ای شیر مردی را کنار یک دلاور دیده‌ای رفتنِ عباس را همراه اکبر دیده‌ای الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیده‌ای گر به عباس از برادر تیغ حیدر می‌رسد دستمالِ زرد مولا هم به اکبر می‌رسد اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش می‌رود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش از خدا پُر می‌شود وقتِ مناجاتِ خودش سجده‌اش قُرب است می‌آید به میقاتِ خودش پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است "آبها آئینه‌‌ی سَروِ خرامانش شدند بادها مشاطه‌ی زلف پریشانش شدند اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"** یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند گرچه ما را عاقبت کرببلا می‌آورند ما گدایان را فقط پایین پا می‌آورند کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی فاطمه بود و نمی‌شد گفت واویلا علی میروم مشهد بخوانم روضه‌هایت را علی "خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو "عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو *اشاره به مدح معاویه لعنت‌ا...علیه **تضمینی از صائب تبریزی (حسن لطفی ۹۷/۰۲/۰۷) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم  صلوات الله علیک یا ام لیلا با تو فقیرهایِ غنی می‌شویم علی مجذوب خاتمی یمنی می‌شویم علی ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط... ...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی می‌شویم علی قربان کُنیه‌ای که به نامِ حسن زدند  یعنی فقط ابالحسنی می‌شویم علی از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب... با هم برادرانِ تنی می‌شویم علی تو از شرابِ حضرتِ حق خورده‌ای و ما بد مستِ باده‌ای دهنی می‌شویم علی وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو روزِ ظهور آمدنی می‌شویم علی آنکه علی‌است معجزه‌ی ابتدای او الله‌اکبر است فقط انتهایِ او حیران توست چشم محمد شناس‌ها ای فاطمه نگاه ، خداوند یاس‌ها از آتشی که هست به بامت رسیده‌اند از شهرهایِ دور همه‌ی آس و پاس‌ها جز تو حسین هیچ‌کسی را ندیده است یعنی نمی‌رسند به گَردت قیاس‌ها ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند پَرت است دائما به تو هرجا حواس‌ها هربار پیشِ عمه‌‌ی خود  مدتی بمان قدری نگاه کن به همین التماس‌ها تو مرتضایِ دومی و  تیغ اگر کشی پیشِ تو می‌دوند همه‌‌ عمر و عاص‌ها ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است پس با حسین نسبت ما خانوادگی است* لیلا نشسته است اگر در مقابلت مجنون دویده است به دنبالِ محملت لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی گیسو نریخته  دلِ باباست منزلت دریا مُرکب است و درختان قلم ولی تنها شمرده‌اند نَمی از خصائلت عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد از بسکه ریخته همه جا از فضائلت آدم بهانه بود اگر سجده کرده‌اند جبریل دیده بود کمی از شمایلت ام‌البنین به بازوی تو وان‌یکاد بست وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت ای دومین علی هنرت را نشان بده   بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده میدان محاطِ صولتِ پروردگاری‌ات دشتِ نبرد  نعره‌زن  از تیغ‌داری‌ات آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت جانم فدایِ سر زدن و سر شماری‌ات کس را ندیده‌ایم از این خیلِ صد سپاه در گردنش نمانده خط یادگاری‌ات عباس با حسین و خدا خیره گشته‌اند باد است و یال و منظره‌ی تکسواری‌ات سُم می‌زند به سنگ ، زمین داغ می‌شود عقاب شیهه می‌کشد  اسب شکاری‌ات پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس تا شام رفته‌است سپاهِ فراری‌ات* یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو میدان که می‌روی کمی آرامتر برو آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت  زانو نمی‌کشید  بیاید کنار تو از خیرِ جان گذشت و قدم نیمه‌جان گذاشت تیغی نمی‌گذاشت که بابا بخوانی‌اش سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت هرکس که دور بود خودش را به تو رساند هرکس رسید نیزه‌ی خود را نشان گذاشت جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو قومی رسید زخم  روی استخوان گذاشت ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو..... اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی *اشاره به مدح معاویه (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۱۱) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نامِ تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین  جانِ علی  جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش  سجده‌گاه شد هرجا که آمدی  رویِ سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی  چشمِ فاطمه تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و  خدا  جان درست کرد بین نجف برای تو  ایوان درست کرد لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد خورشید آید و به  تماشا بایستد موجی به گیسوان سیاهت بده که باز... ...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد چیزی که نیست عالم اگر سجده‌ات کند وقتی به احترام تو بابا بایستد جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟ اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست روز قیامت از همه بالا بایستد دردت به جانِ ما به فدای جوانی‌ات باید سرود از تو  و  میدان تکانی‌ات اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد سوم مقابلش ملک‌الموت هم نماند او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد رَم کرده بود لشکر و می‌رفت هرطرف چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد جبریل غرقِ بُهت صدا می‌زند علی شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد پنجم عجیب نیست اگر می‌گُریختند خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاک‌ها دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد... انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده آری علی  به شکل  علی‌اکبر آمده ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه‌تر ای شیوه‌ی کریمیِ تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه‌تر الله‌اکبر از رجزَت بینِ ضربه‌ها ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه‌تر با دستمال زردِ نبردِ علی تویی از هرکسی به خواجه‌ی قنبر شبیه‌تر هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه هم جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه‌تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه‌تر مَرحَب میان قبر کشد  مرحبا  علی باید کشید یکصد و ده بار یاعلی با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفته‌ای با دست  باز  دست گدایان گرفته‌ای بینِ مدینه خانه‌ی تو خانه‌ی همه است این شیوه  از امامِ  کریمان گرفته‌ای آرامش پدر  به مدینه گمان کنم هرشب سر حسین به دامان گرفته‌ای وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفته‌ای خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف اکبر چقدر از پدرت جان گرفته‌ای دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی دیدم  که آب از  لب سوزان گرفته‌ای لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟ (حسن لطفی)۴۰۲ @yashobeyr_hassan_lotfi