بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
#یابابالحوائج
کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفتهام اما بلا بس است
قلبم گرفته باز ، جگر گوشهام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است
چشمی نمانده گوشهی تارِ سیاه چال
دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است
زنجیر هم به شانهیِ من گریه میکند
در زیرِ حلقهها بدنی بی نوا بس است
صیاد آمده به تماشایِ مرگِ من
بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است
رحمی نمیکند نَفَسم مانده در گلو
رحمی نمیکند که من و این جفا بس است
اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است
اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟ بس است
یک جمله گفتهام که بزن خوب میزنی
باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
#یابابالحوائج
یا موسی ابن جعفر علیه السلام
کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت
دلتنگیاش برایِ رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت
با دستهای بسته فقط ناسزا شنید
زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت
دیشب صدای سرفهی او تا سحر رسید
زنجیر بِینِ حلقهی خود یک مریض داشت
زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد
این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت
او روی در شکسته و مادر به پشتِ در
تشییع او به روضهی زهرا گریز داشت
بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود
انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت
اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت
زندان هرآنچه داشت ویرانه نیز داشت
سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت
نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت
با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان
نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت...
(حسن لطفی ۹۷/۰۱/۲۲)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
یا موسیابنجعفر علیک السلام
خدا از ما نگیرد منت بابالحوائج را
غمِ او روضهی او صحبت بابالحوائج را
سر هر روضهای که گریه کردم سفرهای دیدم
خدا از ما نگیرد هیأت بابالحوائج را
سرِ راهش گرفتم کاسهام را کاسهام پُر کرد
گدا باید بداند عادت بابالحوائج را
کریمان چشم بر راهاند چیزِ کم نباید خواست
خدا پاینده دارد دولت بابالحوائج را
از این نان و پنیر و سبزیِ نذریِ مادرهاست
اگر این خانه دارد برکت بابالحوائج را
سلامش کردم و دیدم رضایش هم جوابم داد
خدا را شکر دارم حضرت بابالحوائج را
برای قُرب لازم بود اگر ما سجدهای کردیم
نگیرید از سرِ ما عزت بابالحوائج را
وصیت کردهام آنروز بگذارند بر چشمم
کنارِ مُهرِ تربت ، تربت بابالحوائج را
تمام زندگی مدیون این آقای مظلومیم
نمیدانیم اما قیمت بابالحوائج را
خدا لعنت کند سَندیِ شاهک را ، به در بگذاشت
نگاهِ دخترِ بی طاقت بابالحوائج را
سیه چال است جای یک نفر ، یعنی که حس میکرد
یقینا زیر پایش قامت بابالحوائج را
سیه چال آنقدر تاریک زهرا هم نمیبیند
کبودیهای روی صورت بابالحوائج را
برای سقفِ کوتاهش شکسته ساق پایش را
حرامی کم نموده زحمت بابالحوائج را
دعاکن زیر این زنجیرها شلاقها غُلها
نبیند دختر او حالت بابالحوائج را
نمیشد پا شود اما زِ حالش خوب پیدا بود
کسی زخمی نموده غیرت بابالحوائج را
به روی تختهای اُفتاده گِردش چار حمال است
اما شُکر
نمیبیند رضایش غارت بابالحوائج را
(حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسماللهالرحمنالرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
سحر به گوشهی تاريکِ ما نمیآيد
كه شام غمزدگان را صفا نمیآيد
اجل نشسته به بالینم و دلم گويد
دگر به ديدن بابا رضا نمیآيد
كسی برای عيادت به گوشهی زندان
به غيرِ سندیِشاهک چرا نمیآيد
به دستِ او همه شب تازيانه میبينم
اسير اويم و از او حيا نمیآيد
به زيرِ ضربهی هر تازيانهاش گويم
نگو به مادرِ ما ناسزا نمیآيد
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
صلی الله علیک یا مولای یا باب الحوائج
دستیم اگر به دامنِ موسی ابن جعفریم
تا جیره خوارِ خرمنِ موسی ابن جعفریم
پای برهنه آمدهام بِشْرِحافی ام
با خاکِ کوی و برزن موسی ابن جعفریم
آزاد نه ، که بندهی الطافِ این دریم
رو بر حریمِ روشن موسی ابن جعفریم
حافظ چه خوب گفت به محراب ابرویش
دستِ دعا به گردن موسی ابن جعفریم*
نان و پنیرِ نذریِ مادربزرگ هاست
امروز اگر به دامن موسی ابن جعفریم
عالم به بندِ اوست که خاکش گره گشاست
پس ما اسیرِ خواندن موسی ابن جعفریم
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ غمت مَسَّنایِ ماست
تا مُستکین مسکن موسی ابن جعفریم
باب الحوائجیش رهامان نمیکند
شکرش به ذِیل مأمَنِ موسی ابن جعفریم
کمتر نِهایم از آنهمه زنجیر ، حلقهایم
دل بستههای گلشن موسی ابن جعفریم
زنجیرها ضریحِ تنِ زخمیاش شدند
حالا دخیل جوشن موسی ابن جعفریم
با مادرش اسیرِ غمِ روضه خوانیِ
کنجِ بدون روزنِ موسی ابن جعفریم...
*حافظ:
محراب ابروان بنما تا سحر گهی
دست دعا برارم و در گردن آرمت
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۱/۲۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
بِأَبِيأَنْتَوَأُمِّییامولاییاموسیابنجعفرع
ساقم شکست و پا به روی استخوان گذاشت
قدری نفس برای منِ ناتوان گذاشت
چسبیده بود حلقهی زنجیر بر تنم
زنجیر را کشید و نمک جای آن گذاشت
بدکاره هم عوض شد و سَندی عوض نشد
با تازیانه رفت و مرا نیمهجان گذاشت
می خواست تا که دادِ مرا دربیاورد
با ناسزا مقابلِ من تکه نان گذاشت
میخواستم قنوت بگیرم ولی نشد
این دردِ دست روی لبم الامان گذاشت
زیرِ عبا به سجدهی من اعتنا نکرد
آمد به دورِ گردن من ریسمان گذاشت
یادِ سهساله بودم و شامی که در بغل
لب را به زخمهایِ نوکِ خیزران گذاشت
من جای سجده بود به پیشانیام ولی
زخمی به روی صورت او ساربان گذاشت
گودال بود سجده گَهَم ، نه سیاه چال
هرکس رسید ، پا به رویم ناگهان گذاشت
گودال بود و فاصله کم بود و حرمله...
زانو زد و سهشعبهی خود در کمان گذاشت
یک نانجیب نیزهی خود را کشید و رفت
بعدش سنان رسید به جایش سنان گذاشت
این سالها که رفت و رضایم بزرگ شد
در سینه داغِ دیدن معصومه جان گذاشت...
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۱/۲۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
16.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
یا موسی ابن جعفر علیه السلام
دریا شکست کوه شکست آسمان شکست
ای وایِ من که حرمت این آستان شکست
ای وایِ من که ساقهی پایی نحیف و سرخ
از ضربههای چکمهی یک پاسبان شکست
در زیرِ این عبا به گمانش کسی نبود
سَندی که پا گذاشت ،شنید استخوان شکست
از بس که تنگ بود و نمور و سیاه و سرد
از بس به سنگ خورد سری ناتوان شکست
بابالحوائجِ همه بود و کسی نداشت
روزی دِهِ همه بی آب و نان شکست
امسال هم گذشت ولی روز را ندید
دور از بهار قامتِ این باغبان شکست
امسال هم گذشت و رضا را ندید؛ آه
بِینِ سیاهچال دلش ناگهان شکست
معصومه را نشد که عروسش کند - گریست
امشب که بغضِ دخترِ او بی امان شکست
از زهر تشنه بود و همین بابِ روضه شد
با داغهای کرببلا با همان شکست
لبتشنه بود و حرمله را با سهشعبه دید
طوری کمان کشید گمانم کمان شکست
وقتی صدایِ تیر به زینب رسید گفت :
قلب رُباب پشتِ پدر توأمان شکست
میخواست خندهای بکند که گلوش ریخت
میخواست بوسهای زندش که دهان...
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
شادی رسید دورِ عبایم پرید و رفت
آمد میان مَحبَس و من را ندید و رفت
جز غم کسی برای عیادت ندیدهام
هرکس رسید از تنِ من لاله چید و رفت
بدکارهای به پشتِ سرم گریهاش گرفت
بوسید خاکِ پایِ منِ ناامید و رفت
اصلا نیامده به سراغم در این قفس
جز جان که عاقبت به لبانم رسید و رفت
میخواستم به خواب رضا را بغل کنم
چشمم که گرم شد زد و خوابم پرید و رفت
سندی دوباره آمد و پهلوی من گرفت
پا را گذاشت بر روی مویی سپید و رفت
پا را گذاشت نالهی ساقِ مرا شنید
ماند آنقدر که دادِ مرا هم شنید و رفت
زنجیرِ کهنهایست فرو رفته در گلوم
زنجیر را به دست گرفت و کشید و رفت
بر تختهای که میبَرَدَم کاش حک کنید
این پیرمرد دختر خود را ندید و رفت
اُفتادهام به یادِ یتیمانِ جَدِّ خود
طفلی که زود داغ اسیری چشید و رفت
وقتی که گفت عمه عَلَیکُنَّ بِاالفَرار
از خیمهگاه شعله گرفته دوید و رفت
اما چه زود سرخْ سواری از او گذشت
دستی رسید و لالهی گوشش درید و رفت
آمد شکایتش به عموجانِ خود کند
یک سنگ ناگهان نفَسش را برید و رفت...
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۱/۱۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
کنار جسم تو تنها صدای زنجیر است
چه آمده به سرت که عزای زنجیر است
اسیرِ کنجِ قفس آسمان نمیخواهی
رسیده موقع افطار نان نمیخواهی
اسیر زخم تو بابالحوائجی برخیز
میانِ بندی و بابالحوائجی برخیز
نفَس نفَس نفَست گیر کرده در زنجیر
سیاهچال تو را پیر کرده در زنجیر
کسی رسید و دوباره روی عبایت رفت
تو را ندید و روی استخوان پایت رفت
تمامِ قدِّ کمانت دوباره خاکی شد
کسی رسید و دهانت دوباره خاکی شد
میان حلقهی زنحیر قد کشیده شدی
محاسن تو به ما گفت: بد کشیده شدی
نوشتهاند فرودستها چهها دیدی
نوشتهاند که از مَستها چهها دیدی
چقدر مردم بیچاره را عوض کردی
به سجده بودی و بدکاره را عوض کرد
شکستهای و غم دختران خودی داری
دلت گرفت هوای جوان خود داری
نشد که سیر ببینی جوانِ خود را حیف
نشد عروس کنی دخترانِ خود را حیف
نشد که دست کشی بر سرِ رضایت باز
نشد بلند شوی بلکه روی پایت باز
بلند تا که شدی! یاد مادر اُفتادی
بلند تا که شدی باز با سر اُفتادی
چقدر یک نفس از سَندیِ لعین خوردی
بلند مرتبه شاهی ولی زمین خوردی
نوشتهاند پس از زهر با لگد پیچید
نوشتنه اند تنت را که در نمد پیچید
به خاک خوردی و دیدی زمانه خون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
قیام کرد ولی ساق پا به هم پیچید
کشید ناله و عرش خدا به هم پیچید
دوید درد به جانش میان سلولش
صدای آه رضا جان رضا، به هم پیچید
دوباره نالهی معصومه از مدینه شنید
نوای یا ابتا یا ابا به هم پیچید
کسی مچاله شده در سیاه چالهی خود
که بارها به زیر دست و پا به هم پیچید
نشد قنوت بگیرد بجای یا ربَّش
صدای نالهی زنجیرها به هم پیچید
دوباره گریهی بدکارهای به گوش آمد
دوباره ضجهی یا ربنا به هم پیچید
سکوتِ گوشهی او را صدای خنده شکست
رسید قاتل و این ماجرا به هم پیچید
تنی نحیف تنی خُرد پیکری مجروح
به زیر ضربهی شلاق تا به هم پیچید
چه کرد سندی شاهک، چه گفت آنجا که..
امامِ صبر هم از ناسزا به هم پیچید
به زیر چکمهی او سینهای ترک برداشت
به دور چکمهی او یک عبا به هم پیچید
***
کفن به پشت کفن گل به روی گل آمد
همینکه هفت کفن را رضا بهم پیچید
به گریه کرببلا رفت و دید بی کفنی
به زیر غارت سر نیزه ها به هم پیچید
به دور مشت، کسی موی او به هم پیچاند
و کار زینب و آن بی حیا به هم پیچید
هوا زِ باد مخالف چو قیرگون گردید
میان قتلگهش کربلا به هم پیچید
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
یا موسی ابن جعفر علیه السلام
همیشه دارم از مادر غمِ موسی ابن جعفر را
دم باب الحوائج را دمِ موسی ابن جعفر را
سلیمان با همه حسرت ضریحش در بغل دارد
که میبیند گدای بی غمِ موسی ابن جعفر را
فراوان در فراوان در فراوان داده بر دستم
ندیده چشمهای ما کمِ موسی ابن جعفر را
اگرچه جنس ناجورم خدا اما _خدا را شکر_
خریدار است جنسِ درهمِ موسی بن جعفر را
شفایش میرسد هر دفعهای که رنج خود گفتم
چه کم دارم که دارم مرهمِ موسی بن جعفر را
جوابم کرد دنیا و قسم دادم به معصومه
ببینم معجزات عالمِ موسی بن جعفر را
نشستم سجدهاش کردم و دیدم انبیا با شوق
که میبوسند هر دم خاتم موسی ابن جعفر را
خدا از ما نگیرد سفرهاش را نذری ما و
هوای روضهی دورِ همِ موسی بن جعفر را
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi