eitaa logo
یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
2.9هزار دنبال‌کننده
60 عکس
25 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... عشق و شور و شوق اگر در آستین داریم شُکر حال اگر با های و هویی آتشین داریم شُکر قبله‌ای عین‌ُالیقین حقُ‌الیقین داریم شُکر در نجف هفت آسمان را در زمین داریم شُکر از دو عالم ما همین تنها همین داریم شُکر از دو عالم  یک امیرالمؤمنین داریم شُکر ماهِ نو با یادِ تیغِ آبدارش کج شده آسمان اصلا به عشقِ ذوالفقارش کج شده ذوالفقارش کج شده عالم مدارش کج شده و زمین در زیر پای شهریارش کج شده از کجیِ ابرویش محرابِ دین داریم شُکر هرچه داریم از امیرالمؤمنین داریم شُکر قبل از اینها که فقط تنها خدا بود و خدا قبل‌تر - از قبل از اینها - مرتضا بود و خدا گفت در معراج دیدم هرکجا بود و خدا هرکجا رفتم علی در انتها بود و خدا نَفسِ احمد نَفسِ زهرا را یقین داریم شُکر یک نَفَس گوییم امیرالمؤمنین داریم شُکر عقل حیران است مدحش را شجاعت خوانده است عشق در بُهت است و وصفش را قیامت خوانده است پیشِ او جبریل عمری درسِ حیرت خوانده است با علی گویا خدا عقدِ اُخوت خوانده است نقشِ  ایوانِ طلا را بر نگین داریم شُکر ذکر مولانا امیرالمؤمنین داریم شُکر در دل آتش زده شوقش نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما* بر سر این سفره تنها ، آب و نان داریم ما ما علی داریم و دیگر هیچ ، آن داریم ما از پدر نان حلالی دلنشین داریم شُکر آی مردم ما امیرالمؤمنین  داریم شُکر رمزِ اَنزَلنا علی و سِرِّ اَرسلنا علی کعبه‌ی احمد علی و قبله‌ی زهرا علی باعلی رفته است تا حق هرکه رفته تا علی لا هوَ الا هوَ یا لاعلی الاعلی از میان خوبرویان دست چین داریم شُکر یازده نور از امیرالمؤمنین داریم شُکر ذوالفقارِ خم ببین ، سر پشت سر انداخته صد سپاه اینجا سر و تیغ و سپر انداخته آنقدر از جنگویان  آنقدر انداخته باز عزرائیل را در دردسر انداخته مدح او را بِینِ میدان بیش از این داریم شُکر مرد مردان و امیرالمؤمنین داریم شُکر هرکه صید چشم او شد تیر می‌خواهد چکار کشته‌ی عشق علی شمشیر می‌خواهد چکار حق بده دیوانه‌اش زنجیر می‌خواهد چکار با مریض او بگو تدبیر می‌خواهد چکار نسخه‌ای از دست جبریل امین داریم شُکر بینِ غمها یاامیرالمؤمنین داریم شُکر حال ما وقتی گرفته یک زیارت کافی است مستِ ایوان نجف را یک اشارت کافی است برگ کاهیم و فقط یک لحظه غارت کافی است از خوشی‌ها گوشه‌ی دنج اسارت کافی است حسرت خاک حرم را بر جبین داریم شُکر چشم بر لطفِ امیرالمؤمنین داریم شُکر با جزامی‌ها نشست و پیششان خرما گذاشت لقمه‌ها را دردهانِ مردِ نابینا گذاشت ظرف شیری را به دست کودکی تنها گذاشت مرکب طفلان شد و بر روی دنیا پا گذاشت  دست اگر خالی  ولی حبل‌ُالمَتین داریم شُکر ما کرم را از  امیرالمؤمنین داریم شُکر اینکه شبها می‌برد بر دوش ، خرما را علیست اینکه دارد می‌کشد غمهای زهرا را علیست آنکه با خود می‌برد اندوهِ دنیا را علیست آنکه روشن می‌کند تکلیفِ فردا را علیست مردمی دلداده در این سرزمین داریم شُکر کهنه عهدی با امیرالمؤمنین داریم شُکر شیعه یعنی ذوالفقار و راه حیدر مانده است شیعه یعنی که علی آنسوی معبر مانده است شیعه یعنی فتح ما یعنی که خیبر مانده است شیعه یعنی جای پای مالک اشتر مانده است پیش رو  مردی از آفاق یقین داریم شکر شُکر فرزند امیرالمؤمنین داریم شُکر *صائب‌تبریزی ( حسن لطفی ۹۹/۱۲/۰۶) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم کنار بسترت حالی حزین است که داغت داغِ ختم‌المرسین است دم آخر پیمبر گفت و گفتی فقط حیدر امیرالمومنین است (حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۰) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌‌الله الرحمن الرحیم دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید چشمش که بست حضرت عمران اهل بیت مولا به روی گونه او چشم تر کشید چل سال هی به گرد پیمبر طواف کرد چل سال روی سینه خود یک سپر کشید تا داشت جان برای نبی سینه چاک کرد تا داشت سر برای خدا دردسر کشید تا مرتضی به دوش پیمبر شود خلیل یک عمر منتظر روی دوشش تبر کشید در شِعبِ او سه سال پیمبر پناه داشت با هرچه داشت، او همه را زیر پر کشید مادر ، عروس ، همسر او فاطمه شدند با عشق ، نام  فاطمه‌ها را به زر کشید شیر آورد زنی که خودش  شیررزاده است  از اوست  نعره  شیرِخدا در خطر کشید شعرش حماسه بود علی را رجز به رزم عزمش بلند و جام بلا را به سر کشید تیغی بجای خویش و یکی هم بجای او  گر مرتضی به معرکه تیغ دوسر کشید او شد کفیل و ارث  شد از او سقایتش عباس اگر لباس کفیلی به بر کشید داغ پدر کشید علی و زمین نخورد داغی که  خورد بر جگرش  پشت در کشید آخر مدینه دید علی مو سفید شد وقتی که  وای فاطمه را از جگر کشید (حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۰) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم   خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد خبرت هست ستون‌های یَهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد "گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس" حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد سایه‌اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفَسَت پاک‌تر از پاکی‌ها غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی‌ها اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی‌ها نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی‌ها ای نَفَس‌های علی ای همه هستِ زهرا عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی سیزده رشته قنات از عرفات آوردی سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه‌ی جعفریِ خادم این خانه شدیم آسمان را کلماتش سخنش پُر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت شهر منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دل زهرایی تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی سرِ هر صبح به دیدار علی می‌آیی باز پیچیده در این شهر پیامت آقا پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا و سلام است فقط تکه کلامت آقا از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات (حسن لطفی۹۲) @yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم تکه به تکه دلم حکایت عشق است شعله به شعله پُر از حرارت عشق است دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی در جگرم آتش محبت عشق است هیچم و از هیچِ هیچ ، هیچ نمانده هرچه که مانده ظهورِ حضرت عشق است هرچه که پروانه داشت شمع  از او برد غارت عشق است این و ‌عادت عشق است کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم حیِ علی‌العشق که قیامت عشق است حضرت عشق آمده است کیست حسین است آنکه شبیه‌اش نبود و نیست حسین است سوخته دل ، در  بساط آه ندارد خرمن آتش زده نگاه ندارد آه که تقصیر آن حُسنِ حسینیست عاشق بیچاره که گناه ندارد زندگیِ بی حسین تلخی محض است چون غم آن برکه‌ای که ماه ندارد «شُکر خدا را که در پناه حسینیم عالم از این خوبتر پناه ندارد» نام مرا هم در آن صحیفه نوشتند رحمتِ عشق است کوه و کاه ندارد  گفت پیمبر که  سینه چاکِ حسین است بیشتر از ما خدا هلاکِ حسین است چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است آنچه نماند برای ما دل و دین است نظم کواکب ببین بهم زده زین بعد گردش خورشید در مدار زمین است شیشه آن عطرسیب اگر که شود باز  کوچه‌ی ما بهتر از بهشت برین است محمل لیلی گذشت باز ندیدش قسمت مجنون نوشته‌اند چنین است با حرم و بی حرم همیشه اسیریم عاقبت عاشقی همیشه همین است دست خودم نیست اگر که عاشق اویم آنکه سیه کرده روزگار من این است بسته به زنجیر آن دو  زلف دوتائیم شکر که دیوانه‌های کرببلاییم مثل حسین علی بجان علی نیست هیچ کسی اینقدر نشان علی نیست عاشق او هم شدن به برکت مولاست بر سر هر سفره‌ای که نان علی نیست کرببلا را به ما هوای نجف داد راه حرم جز از آستان علی نیست جز حسنینِ علی هیچ دو خورشید لایق جلوه در آسمان علی نیست کرببلا گفت که هیچ نیرزد شکل نمازی که با اذان علی نیست فاطمه گفتا بگو با دل آگاه اشهد ان علی .... علی ولی الله خانه خرابیم اگر خراب حسینیم شُکر دعاهای مستجاب حسینیم فاطمه ما را به نام کوچکمان خواند گفت بیایید  انتخاب حسینیم قوتِ این مِی ، اگرچه هستی ما بُرد جرعه‌ی لاجرعه‌ی شراب حسینیم خانه‌ی ما کربلاست شارع العباس معتکف بارگاه باب حسینیم با ملک الموت هم که کار نداریم فاطمه فرموده  در حساب حسینیم لطف حرم شامل کبوتر ماشد مادر سادات باتو  مادر ما شد زخمی لب تشنه در برابر زینب آه که کشتی مرا برادر زینب تیغ و سنان تا نشست بر تن زخمیت خاک دوعالم نشست بر سر زینب داد زدی بسکه روی سینه ی اکبر حنجر تو خون شده است وحنجر زینب روبه یتیمان نگاه آخر تو بود رو به شریعه نگاه آخر زینب آمده پایین پای جسم تو خواهر آمده بالاسرتو مادر زینب جُون تو هستم که غیر آه ندارد «خواجه مگر بنده سیاه ندارد» (حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۶) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ زنده کند نامِ تو دوباره علی را باز نمایان نما تبارِ علی را چشمِ بهشت است فرش ، پیش قدمهات تا که کند توتیا غبارِ علی را قیمت یوسف شکست اگر ، که هنر نیست گرم کند رویِ تو بازار علی را پنج امامِ تو همه گرم ببوسند دست علی‌وارِ علمدارِ علی را در صفِ صفین گفت: مالک اشتر کیست چنین می‌کند او کارِ علی را؟ روی تو داروندارِ اُم‌ِبنین است فاطمه باتو کنارِ اُم‌ِبنین است نام تو را تا علی به رزم عَلَم کرد هرچه سپاه آمد از شکوهِ تو رَم کرد صحبت رزم تو شد میانه‌ی میدان لشکرِ پاشیده آرزوی عدم کرد فکر نبردت عرقِ شام درآورد کوفه زمین گیرشد و علقمه دَم کرد مردی و مردانگی و غیرت و همت نامِ ابالفضل را نقش عَلَم کرد سایه‌ی تو تا که بود ابر نمی‌خواست در وسط ظهر هم خواب  حرم کرد اَبروی تو تیغ آبدار حسین است تا که تو هستی علی کنارِ حسین است مردِ خطیبِ فصیحِ آل یقین تو سینه ستبرِ رشیدِ اُم‌ِبنین تو حضرتِ باب‌الحوائجِ همه عالم ارمنیان را اُمیدِ روزِ پسین تو دست تهی من ، فقیرِ خورده گره من بازوی مشگل گشای کار زمین تو شهپر جبریل فرش نافله‌هایت شمسْ جمال علی و ماهْ جبین تو اهل حرم را پناه و پله‌ی زینب مایه‌ی آرامش هر پرده نشین تو با ادب سربه‌زیر سنگر زینب خاک دوعالم مریز بر سرِ زینب  خیز برادر که داغ و درد زیاد است خیز ببین گردِ تو نامرد زیاد است تا که سرت خورد زمین خواهرم  اُفتاد بینِ حرم بعدِ تو سردرد زیاد است گرچه فقط خرج تو شد هرچه که تیر است بعد تو سرنیزه‌ی خونسرد زیاد است گوش کن از اهل خیام  از لب طفلان ناله‌ی -از علقمه برگرد- زیاد است بعد تو باغارت این قوم چه سازم دورِ حرم سارق ولگرد زیاد است دست خودم نیست اگر خم شدم عباس بر سرِ تو خیمه‌ی ماتم شدم عباس (حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۷) @yashobeyr_hassan_lotfi
36.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم‌الله الرحمن الرحیم علیه‌السلام هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن ای بِقُربانِ حسین و  ای بِقُربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتیم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن..‌‌.. @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم باید فقط نشست فقط با کریم‌ها تاکه شوی شبی تو هم از یا کریم‌ها بی وقت هم اگر بروی راه می‌دهند دارند لحظه لحظه کرم‌ها کریم‌ها بد می‌کنیم گرچه ، ولی رد نمی‌کنند یک طورِ دیگرند خدایا کریم‌ها دیدیم صبح و شام که هرگز نداشتند در بیتِ خویش سفره‌ی بی ما کریم‌ها وقتی درِ تمامیِ این شهر بسته است بستند خانه را همه الا کریم‌ها حیران سفره‌دارِ کریمم که تا ابد حیران او شدند سرا پا کریم‌ها   حیدر شده‌است جلوه‌ی زهراییِ حسن باید فقط نوشت از آقاییِ حسن دادند روزِ قبل عطایای بیشتر دارند روزِ بعد گداهای بیشتر مهلت نمی‌دهند که حرفی اَدا شود دادند قبلِ عرضِ تمنای بیشتر   هرچه گدا رسید در این خانه جا گرفت این خانه دارد از دو جهان جای بیشتر از خویش می‌زنند برای گدایِ خوایش دارند از این قبلیه تقاضای بیشتر این خانواده هرچه شنیدند ناسزا کردند جای طعنه دعاهای بیشتر هرقدر در کمالِ حسن فکر می‌کنیم هی می‌شویم غرقِ معمای بیشتر شد قبله‌ام قبیله‌ی دریایی حسن باید فقط نوشت از آقایی حسن وقتی که چشمهات کمانگیر می‌شوند اهل نفاق با تو زمین گیر می‌شوند دیدند گرد ناقه‌ی فتنه که با حسن کابوس‌هایشان همه تعبیر می‌شوند فریاد می‌زنند سپاه جمل : امان تا که اسیر حذبه ی  تکبیر می‌شوند رَم می‌کنند هر طرفی این وحوش‌ها وقتی شکارِ هیبت این شیر می‌شوند یک ضربه میزنی و دوصد زَهره می‌دری انگار ضربه‌های تو تکثیر می‌شوند در کربلا شبیه حسن جلوه می‌کنند نسل حسن که صاحب شمشیر می‌شوند جانم فدایِ ضربه‌ی مولاییِ حسن باید فقط نوشت از آقایی حسن وقت شکست پشت ستم‌ها یکی یکی خَم می‌شوند قامت غم‌ها یکی یکی یک روز می‌رسد که مدینه برای ماست تا که بنا شوند حرم‌ها یکی یکی باید کبوترانِ رضا را بیاوریم تا پر زنند گرد عَلَم‌ها یکی یکی باید برای صبح ظهورش امید داشت چون جمع می‌شوند قدم‌ها یکی یکی آنروز بر ضریح طلاکوب نقره کوب جانم‌حسن زنند قلم‌ها یکی یکی قربان رجعتی که بیایند پیشِ ما از هفت قبله اهل کرم‌ها یکی یکی جانم فدای روز پذیرایی حسن باید فقط نوشت از آقایی حسن ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد الماس ریزه‌ها جگرت را بهم زدند اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو با روزِ تو چه سایه‌ی دستی پلید کرد « یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن دستی که گیسوانِ حسن را سفید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی آن نانجیب امید مرا ناامید کرد آه ای حسین‌جان بفدای لبت که زهر با من نکرد آنچه که باتو یزید کرد باید گریست از غمِ تنهایی حسن باید فقط  نوشت از آقایی حسن (حسن لطفی ۴۰۰/۰۲/۰۷) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم روضه مجلس منصور لعنت‌الله‌علیه دوباره پای برهنه شبانه  آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت کسی نگفت که از راه دور آمده است کسی نگفت به منصور نور آمده است عبا نداری و عمامه و ردایت کو چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو بمیرم آمدی و رَدِّ پایِ تو پیداست چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست حرم تو هستی او پشت بر حرم داده تو ایستاده‌ای و نانحیب لم داده به گردِ خویش غلام کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام سه باز خواست بسوزی به ناروا که نشد سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد سه بار سمت تو آمد  ولی بر تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد که در برابر خود خشم مصطفی را دید سه‌بار خواست ولی تیغِ مرتضی را دید هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغبر بجای خویش نشست از نهیبِ پغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت  با رسول الله  بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید مزاحم نفسش نیزه با عصا  شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و  آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... (حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۱۵) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو قربان این بانو و ای قربان آن بانو از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست وقتی که می‌آیم دَمِ این آستان بانو باید ببینی چهره‌ی موسی‌ابن‌جعفر را وقتی صدایت می‌کند معصومه‌جان  بانو  معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که در این زمین خاتونی و در آسمان بانو باید نخواهیم از تو کم‌ها را و دنیا را  این کار بهجت هاست در این آستان بانو   جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو یک طور دیگر می‌شود صحن و رواق تو وقتی سلامت می‌کند صاحب زمان : بانو یک عمرمدیون رضا هستیم و معصومه قربان این آقا و ای قربان آن بانو تجدید مطلع غزل خورشیدبان شمس‌الشموس و مهربان بانو شکرِ خدا هستی همیشه سایبان بانو از خانه‌ی باب‌الحوائج قسمتِ مائید ما را سپرده‌اند دستت مهربان بانو هِی دست خالی آمدیم و دست پُر رفتیم هِی امتحان کردیم این را امتحان بانو با "اِشفَعیلی " میرسم پیشِ ضریحِ تو با "آل‌یاسین" میرم تا جمکران بانو مارا سه‌شنبه‌های این جاده هوایی کرد رفتیم و می‌خواندیم از لب تشنگان بانو دیدند بی‌جان است بی‌آب است بی یاور تنها ، غریب اُفتاده با یک کاروان بانو رفتند از رویِ تنِ بی جانِ او اما... یک دست سالم مانده و یک ساربان بانو یک تازیانه مانده  و یک خواهرِ زخمی یک خیزرانِ تازه و یک نیمه‌جان بانو لیل و نَهار ما که  این خواهر برادر هست قربان این آقا  ای قربان آن بانو (حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۳/۲۲) @yashobeyr_hassan_lotfi
🔸نماز یکشنبه ماه ذی القعده نماز با فضیلت بسیار از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده هر کس آنرا بجا آ ورد؛ ♦️ توبه اش مقبول ♦️گناهش آمرزیده ♦️با ایمان بمیرد ♦️دینش گرفته نشود ♦️قبرش گشاده و نورانی گردد ♦️والدینش از او راضی گردند ♦️مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد ♦️توسعه رزق پیدا کند ♦️ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود 📣 کیفیت نماز 🚨 روز یکشنبه غسل کند و چهار رکعت نماز گذارد 👈 دو نماز دو رکعتی در هر رکعت 🔸حمد یک مرتبه و 🔸سوره توحید سه مرتبه و 🔸معوذتین (سوره ناس وفلق) یک مرتبه 🔸سپس بعد از نماز ۷۰ مرتبه استغفار کند 🔸ختم کند استغفار را به( لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم) سپس بگوید: 🔸یا عزیز یا غفار اغفرلی ذنوبی وذنوب جمیع المومنین و المومنات فانه لا یغفر الذنوب الا انت 🙏التماس دعا