eitaa logo
یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
2.9هزار دنبال‌کننده
60 عکس
26 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم شب مبعث شب زیارت مخصوص امیرالمومنین علیه السلام ای ابتدا محمد و تا انتها علی ای انتها محمد و از ابتدا علی ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی در جوش آمده‌است خُم خانگی ما در چشمِ ماست سرمه‌ی مستانگی ما بیرون زده است  یک  رگِ دیوانگی ما نورِ نبی است کعبه‌ی پروانگی ما از مرتضاست نعره‌ی مردانگی ما اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی باید به دشتها برود چوپان شود باید سفر رَود نَفس راهبان شود تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود باید میانِ مکه امین و امان شود باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود تا که شود پیامبرِ مرتضی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است چل سال پشت پرده برای جهان بس است چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است چل سال  بین خلوت کروبیان بس است حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است برخیز  با ملائکه  برخیز  با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی از عشق از حضور  لبالب نشسته بود در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود بین حرا به چله‌ی یارب نشسته بود اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود جبریل پیش روش مودب نشسته بود ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است اصرار در مقابل انکار مشکل است گیرم  میان مشرک و کفار مشکل است ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است بودن به پیش ضربِ علی‌وار مشکل است    مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی وقتش رسیده است  از این پس علی بگو امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو  در  صحنِ آن سرای  مقدس علی بگو بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی (حسن لطفی ۴۰۱/۱۱/۲۸) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم ای حسین جان زُلفیم پریشانی ما را بنویسید بالیم پَرافشانیِ ما را بنویسید ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید یک لحظه نشستیم سرِ کوچه‌ی دنیا یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم این قصه‌ی طولانیِ ما را بنویسید یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید یک‌بار بیایید به بین‌الحرمینش تا سجده‌ی پیشانیِ ما را بنویسید ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم این نعره‌ی طوفانیِ ما را بنویسید سودا زده‌ی طُره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام اشب* تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست* ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم یعنی که علی هم  دَم و  هم بازدمِ ماست آنقدر به ما  لطفِ شما داد ، خدا هم گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست این خاک فقط گوشه‌ی ایران حسین است از  کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست این قلب نه  این بقعه‌ی شش گوشه‌ی عشق است این سینه نه  این خانه‌ی صاحب علم ماست ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم  سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم آتشکده‌ی باده‌ی پیمانه‌ات آباد من خانه خراب توام ای خانه‌ات آباد انگشت نما بودنِ ما لطف کمی نیست ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانه‌ات آباد یک نیم نظر غارتمان کرد عزیزم گفتیم ولی شوکت جانانه‌ات آباد یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی مُلکی که گرفته دمِ مستانه‌ات آباد ما پشتِ درِ خانه رسیدیم  گرفتیم این خانه و این خوانِ کریمانه‌ات آباد ما را جگری هست ولی سوخته از شوق قلبی که سپردیم به میخانه‌ات آباد ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد هرگوشه‌ی شش گوشه‌ی شاهانه‌ات آباد ما زاده‌ی اشکیم برای تو بگِرییم بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد جز شیهه‌ی اسبی که در خیمه رسیده‌است پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد فهمید حرم پیرهنت را  چه کسی کَند افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد از شانه‌ی اُفتاده‌ی زینب همه دیدند ارثیه‌ی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد هر ضربه که خوردی دو برابر به پرش خورد دیدند که دردِ کمرت را چه کسی بُرد از کُنج تنور آمده‌ای گوشه ویران ؟ فهمید رقیه که سرت را چه کسی بُرد می‌گفت که اَبروی بهم ریخته داری ای وای چرا موی بهم ریخته داری *مفتون همدانی *کلیم کاشانی (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۴) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ یا ابوالفضائل سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است خورشید در مدارِ خودش ایستاده است غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ هر قُلّه در دیارِ خودش ایستاده است در بینِ سینه‌هاست نفس‌ها که دیده‌اند آری علی کنارِ خودش ایستاده است رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است میدان به احترام امیرش بلند شد از هیبتِ سوارِ خودش ایستاده است شیرافکنِ قبیله‌ی  آلِ علی است یا... شیری به بیشه‌زارِ خودش ایستاده است هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی... ...با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است او امتدادِ قلعه‌تکانیِ مرتضاست عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی تو از نژادِ حیدری و فرق می‌کنی چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی سوگند می‌خورند تمامیِ آبها دریای ایستاده نبود و تو آمدی پیش از تو ای مدارِ تمامیِ کیش‌ها این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی بر خاکِ آستانه‌ی ماهی ، تمامِ عمر خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی قبل از تو دل به هیچ جمالی نداده‌ایم این عشق بی اراده نبود و تو آمدی این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو شوری به خانواده نبود و تو آمدی تو آمدی و از تو علی بوسه چین شده‌است از این به بعد  فاطمه  ام‌البنین شده‌است گفتم که جرعه‌ای زنم از آبشارِ تو لکنت زبان گرفته‌ام اما کنارِ تو اَلکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد هر هر نفس زِزنده‌ام از از بهار تو از از ازل شده شده‌ام مبتلای تو دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو من من غلاغلام د در درگه توام من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست بگشا گره گره زِ من شرمسار تو این بار هم زبان مرا باز می‌کنی تا از تو گویم از طپش چشمه‌سار تو باب‌الحسین  باب دلی  بو الفضائلی ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی از آن زمان که فیضِ سحر آفریده‌اند از جلوه‌های رویِ قمر آفریده‌اند شیرانِ بیشه‌های شجاعت نوشته‌اند از خاکِ مقدم تو جگر آفریده‌اند در پیش بچه‌های علی خاک زاده‌ای بالای کعبه سایه‌ی سر آفرینده‌اند دورِ سرِ حسین و حسن چرخ می‌زنی از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریده‌اند ام‌البنین گرفته تو را نذر کرده است بهرِ حسین چشمْ نظر آفریده‌اند جمع است جمع  خاطرِ زهرا از این به بعد زینب برایِ توست  سپر آفریده‌اند می‌خواستند تا که بریزیم زیرِ پات بر رویِ شانه‌یِ همه سر آفریده‌اند جز گِردِ تو عشیره‌ی زهرا نمی‌رود زینب جز از رکابِ تو بالا نمی‌رود من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم تنها به زیرِ سایه‌ی ایوان‌طلا خوشم در پشت در نیامده‌ام گیرم و رَوَم من با همین گداییِ بی انتها خوشم از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم تا سُرمه کرده‌ایم به تربت دو چشمِ خویش از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمی‌روم تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم چیزی نداشتم که گذارم برای قبر... تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد من با بهشت نه  به شبِ کربلا خوشم عمری گدای گریه کنِ این حوالی‌ام دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالی‌ام ای نیزه‌زار زخمِ جگر را چه می‌کنی با این سه‌شعبه دیده‌ی تر را چه می‌کنی با من بگو که دست خودت را چه کرده‌ای با من مگو که دردِ کمر را چه می‌کنی گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران این زخم‌های تیغ و تبر را چه می‌کنی قدری بهم نریز رسیده است مادرم من هیچ گریه‌های پدر را چه می‌کنی بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی در بینِ راه  سنگِ گذر را چه می‌کنی ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن دور حرم هزار نفر را چه می‌کنی دیگر کسی برای حرم بردنم نبود ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۵) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم یاسید العابدین یا علی ابن الحسین کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب  هیاهویِ علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می‌دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی  جامع‌الاضدادِ  زمین درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم بر سرِ میقات توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای تشنه‌ی آیاتِ توام بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه  خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای رو به ملاقاتّ توام بسم‌الله که مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی سالها پایِ مناجات توام بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین  تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا  سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده جانب گودال نرو *حافظ (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۶) @yashobeyr_hassan_lotfi
[WWW.FOTROS.IR]ma1401120503.mp3
23.17M
مدح (سیمرغ در غبار خودش ایستاده است) 🎥 مراسم جشن ولادت (علیه‌السّلام) 🗓 جمعه ۵ اسفند ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 🖋 شاعر : 📍 (علیه‌السّلام)
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ برادر عزیزم جناب آقای با نهایت تاسف؛ شهادت برادر همسر گرامی‌تان شهید آتشنشان «آقای رضا دارابی» که در آتش‌سوزیِ خیابان بهارِ تهران به شهادت رسیده‌اند را خدمت شما، همسر محترمه و سایر بازماندگان تسلیت عرض می‌نماییم. ان‌شاءالله میهمان سفره‌ی آل‌الله باشند. دکتر حسن لطفی
🌷 حرم سیدالشهدا (ع) با تصاویر ۳ بعدی ۳۶۰ درجه ✅ https://app.imamhussain.org/tour/ 🍃التماس دعای فرج🍃
بسم الله الرحمن الرحیم  صلوات الله علیک یا ام لیلا با تو فقیرهایِ غنی می‌شویم علی مجذوب خاتمی یمنی می‌شویم علی ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط... ...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی می‌شویم علی قربان کُنیه‌ای که به نامِ حسن زدند  یعنی فقط ابالحسنی می‌شویم علی از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب... با هم برادرانِ تنی می‌شویم علی تو از شرابِ حضرتِ حق خورده‌ای و ما بد مستِ باده‌ای دهنی می‌شویم علی وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو روزِ ظهور آمدنی می‌شویم علی آنکه علی‌است معجزه‌ی ابتدای او الله‌اکبر است فقط انتهایِ او حیران توست چشم محمد شناس‌ها ای فاطمه نگاه ، خداوند یاس‌ها از آتشی که هست به بامت رسیده‌اند از شهرهایِ دور همه‌ی آس و پاس‌ها جز تو حسین هیچ‌کسی را ندیده است یعنی نمی‌رسند به گَردت قیاس‌ها ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند پَرت است دائما به تو هرجا حواس‌ها هربار پیشِ عمه‌‌ی خود  مدتی بمان قدری نگاه کن به همین التماس‌ها تو مرتضایِ دومی و  تیغ اگر کشی پیشِ تو می‌دوند همه‌‌ عمر و عاص‌ها ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است پس با حسین نسبت ما خانوادگی است* لیلا نشسته است اگر در مقابلت مجنون دویده است به دنبالِ محملت لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی گیسو نریخته  دلِ باباست منزلت دریا مُرکب است و درختان قلم ولی تنها شمرده‌اند نَمی از خصائلت عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد از بسکه ریخته همه جا از فضائلت آدم بهانه بود اگر سجده کرده‌اند جبریل دیده بود کمی از شمایلت ام‌البنین به بازوی تو وان‌یکاد بست وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت ای دومین علی هنرت را نشان بده   بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده میدان محاطِ صولتِ پروردگاری‌ات دشتِ نبرد  نعره‌زن  از تیغ‌داری‌ات آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت جانم فدایِ سر زدن و سر شماری‌ات کس را ندیده‌ایم از این خیلِ صد سپاه در گردنش نمانده خط یادگاری‌ات عباس با حسین و خدا خیره گشته‌اند باد است و یال و منظره‌ی تکسواری‌ات سُم می‌زند به سنگ ، زمین داغ می‌شود عقاب شیهه می‌کشد  اسب شکاری‌ات پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس تا شام رفته‌است سپاهِ فراری‌ات* یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو میدان که می‌روی کمی آرامتر برو آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت  زانو نمی‌کشید  بیاید کنار تو از خیرِ جان گذشت و قدم نیمه‌جان گذاشت تیغی نمی‌گذاشت که بابا بخوانی‌اش سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت هرکس که دور بود خودش را به تو رساند هرکس رسید نیزه‌ی خود را نشان گذاشت جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو قومی رسید زخم  روی استخوان گذاشت ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو..... اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی *اشاره به مدح معاویه (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۱۱) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم این من و این حالِ پریشانی‌ام عابرِ این کوچه‌یِ بارانی‌ام موجم و بر صخره سَری میزنم من ز تو لبریزم و طوفانی‌ام آی جنون زود نجاتم بده مانده در این حیرت و حیرانی‌ام دست به رقص آمده‌ام با قلم تا تو شدی شمعِ غزل خوانی‌ام نام تو را گفتم و آتش شدم شهر شده پُر ز چراغانی‌ام شهپرِ جبریل در آورده‌ام شام شما هست و سَر آورده‌ام بَه چه شبی عشق سحر کرده است پشتِ درِ میکده سر کرده است عقل اگر رفت به غارت چه باک عشق از این کوچه گذر کرده است آمده جبریل و زمین را خودش با گُل و آئینه خبر کرده است پشتِ درِ خانه‌یِ سادات باز صحبتِ یک ماه‌پسر کرده است بر درِ این خانه گدا قیمتی‌است هرکه گدا هست نظر کرده است قبله‌ای از سمتِ خدا آمده شکر خدا صاحبِ ما آمده مانده‌ام این جلوه تویی یا حسین ای سَر و پا وقتِ تماشا حسین این قدمِ توست که دل می‌بَرد یا که حسین آمده دنیا حسین بر سرِ این کوچه بیا تا دَمی شهر ببیند شده پیدا حسین می‌وزد از گیسویِ تو بویِ سیب ای نفَست عطرِ حسن با حسین تا که شبیه تو شَوَم ساخته... در دلِ من کرب و بلا را حسین ما همه در سایه‌ی دِین توییم تا به ابد مستِ حسین توییم ماتِ تو گر هست کسی یک کلام حضرتِ زهراست علیه السلام مَجمعِ مجموعِ ائمه بیا جلوه نما جلوه‌ی زهرا تمام جلوه نما تا که ببیند زمین تکیه به پشتت زده بیت‌الحرام منتظر نعره‌ی تو ذوالفقار چشم به راه تو بُوَد در نیام بر سر ما بیرق تو سر بلند بر سر ما سایه‌یِ تو مستدام بانگ بزن حضرتِ صاحب عَلم تا بدرد سینه‌یِ خود را حرم وقت ظهورت که مقدر شود وقت رَجَز خوانی حیدر شود لرزه بیافتد به همه کائنات حیدر کرار مکرر شود هر که جگر داشت جگر می‌درَد هر که سَری داشته بی سر شود وقت تقاص از دو نفر میرسد وای از آن نعره زمین کَر شود پایِ رکاب تو ابوفاضل و..‌ بوسه زنِ تیغِ تو اکبر شود ناله‌یِ اَین اَلمَفَر از کارزار میرسد از شش جهتِ ذوالفقار ای دوسه تا کوچه زما دورتر نغمه‌ی تو از همه پر شور تر کاش که همسایه‌ی ما میشدی حیف تویی از همه محجور تر حیف تو را دیدم و نشناختم وای منم از همگان کور تر آه که ما غایب و تو حاضری از همه پیدا تر و مستور تر کاش سلامت دهم و بشنوم آمده‌ای از همه منصور تر ما همه محتاجِ تو یابن‌الحسن تشنه‌یِ امواجِ تو یابن‌الحسن من به تو نزدیک تر از هر کجا... ...در حرمم در حرمِ کربلا حسِ حضورت دلِ ما می‌برَدَ گوشه‌یِ شش گوشه و پایینِ پا حسِ حضورت همه جا با من است صحنِ نجف یا سحرِ سامرا یا که به مشهد دَمِ بابُ‌الجواد یا وسطِ سایه‌یِ ایوان طلا در همه جا رفته‌ام و خوانده‌ام باز به یاد تو و مولا رضا آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی زِ گناهم بده (حسن لطفی) @yashobeyr_hassan_lotfi
بسم‌الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج عطری وزید و چاک گریبان درست شد دستی کشید و زلف پریشان درست شد جایی نبود سجده‌ی ما را جلا دهد شهرِ نجف بناشد و ایوان درست شد گفتند یاعلی به گِل ما ، نفس کشید گفتند یاعلی به لب ای‌جان درست شد خود نان خشک خورد به ما نان گرم داد این زندگی به لطف کریمان درست شد قدری غبارِ راه علی را فرشته بُرد بینِ عجم قبیله‌ی سلمان درست شد می‌خواست حق به لشکرِ موعود جان دهد از آن به بعد کشور ایران درست شد همسایگی خانه‌ی زهرا به ما رسید از آن زمان که نیمه‌‌ی‌شعبان درست شد بر سینه‌ام به روی لبم بر جبین علی‌است سوگند بر علی که شب آخرین علی‌است ای قامتت قیامتِ محشر شناس‌ها شیرین‌ترین حلاوتِ شکر شناس‌ها فهمیده‌اند نظم کواکب به دست توست در سجده‌اند رو به تو اختر شناس‌ها آهی کشید احمد و فرمود می‌رسد..‌ ...آن قبله‌ی تمامِ پیمبر شناس‌ها وقتی که ذوالفقار سرِ شانه می‌نهی حیران شوند دیده‌ی حیدر شناس‌ها* بر روی بازوی تو جهان چرخ می‌زند حق را بده به حیرت خیبر شناس‌ها ای فاتح مدینه و مکه قدم بزن تا سر نهند هر قدمت سر شناس‌ها یک اَبرویت برای فتوحات کافی است سوگند بر تجارب خنجر شناس‌ها وقت تقاص شد جگرِ ما خنک کنید تا حَظ کنند جمله‌ی کافر شناس‌ها ای ذوالفقار گَرد رویت را تکان بده منجی رسیده‌است علی را نشان بده ای از نفَس نفَس‌تر و از جان عزیزتر از خون برای هر رگِ ایران عزیزتر فرموده است حضرت صادق : خَدَمتُهُ* از شأن هم برای امامان عزیزتر دستش به سر گذاشت و به پاخواست  پس تویی از جان برای شاهِ خراسان عزیزتر از لقمه‌ای که خورد  به سائل کریم داد از خویشتن برای تو مهمان عزیزتر آلوده دامنیم گرچه ولی گفته‌ای به ما از عابد است چشم پشیمان عزیزتر یعقوب از انتظار  دو چشمانِ خویش داد چشمش عزیز و یوسفش از آن عزیزتر گو باد بویِ پیرهنت را بیاورد ای از هزار یوسف کنعان عزیزتر جز تو پناه گرچه به عالم نداشتیم ما را ببخش پای شما کم گذاشتیم سرد است بی تو گرمی خُردادهای ما آتش بزن به سردی پولادها‌ی ما از یاد بُرده گرچه تو را کوچه‌های شهر ای مثلِ جان  نرفته‌ای از یادهای ما تقصیر کیست اگر که تو را یاد بُرده‌اند تقصیر کیست جز من و بیدادهای ما از ما بگیر سستی و افسردگی و يأس شوری که بشکند شب غمبادهای ما ما با تو تا به آخرِ این راه مانده‌ایم با این ولی‌است ، همت فریادهای ما سر خَم نکرده‌ایم به دشمن ، دلیل ماست سجیل و قدر و فاتح و صیادهای ما دشمن بمیر ، بازیِ خود رو نکرده‌ایم چیزی که نیست قدرت پهبادهای ما بت‌های کعبه را به ظهورت خراب کن ما امتحان شدیم به روی ما حساب کن آقای اشک ، بی کس و تنها چه می‌کنی شبها کنارِ تربتِ زهرا چه می‌کنی حتی هنوز بعدِ  هزار و دویست سال با اشکِ صبح و گریه‌ی عشاء چه می‌کنی گفتند از کدام غمِ آقا  به صبح و شام  این چشم را شبیه به دریاچه می‌کنی گفتی که از مصیبت ناموس کربلا گفتیم وای که با ما چه می‌کنی دنبال نیزه‌ عمه‌ی سادات ناله زد کنج تنور  یا به کلیسا چه می‌کنی " ای جانِ من به نیزه‌ی اعدا چه میکنی؟ آغوش ماست جای تو ، آنجا چه میکنی؟ دیشب به یاد روی تو بودم ندا رسید او پیش مادر است ، تو تنها چه میکنی؟" جز آفتاب سایه‌ای بر سر نداشتم  تقصیر من نبود برادر نداشتم...‌‌ *اشاره به حدیث امام حسین علیه‌السلام يَضَعُ سَيْفَهُ عَلى عاتِقِهِ ثَـمانيَةَ اَشـْهُرٍ *اشاره به بیان امام صادق علیه‌السلام لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی *وضع الرضا(علیه‌السلام) یده علی رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج" (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۱۶) @yashobeyr_hassan_lotfi