بسمالله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_ابوطالب_علیهالسلام
دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید
داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید
گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا
از هرکه بود درد ، علی بیشتر کشید
چشمش که بست حضرت عمران اهل بیت
مولا به روی گونه او چشم تر کشید
چل سال هی به گرد پیمبر طواف کرد
چل سال روی سینه خود یک سپر کشید
تا داشت جان برای نبی سینه چاک کرد
تا داشت سر برای خدا دردسر کشید
تا مرتضی به دوش پیمبر شود خلیل
یک عمر منتظر روی دوشش تبر کشید
در شِعبِ او سه سال پیمبر پناه داشت
با هرچه داشت، او همه را زیر پر کشید
مادر ، عروس ، همسر او فاطمه شدند
با عشق ، نام فاطمهها را به زر کشید
شیر آورد زنی که خودش شیررزاده است
از اوست نعره شیرِخدا در خطر کشید
شعرش حماسه بود علی را رجز به رزم
عزمش بلند و جام بلا را به سر کشید
تیغی بجای خویش و یکی هم بجای او
گر مرتضی به معرکه تیغ دوسر کشید
او شد کفیل و ارث شد از او سقایتش
عباس اگر لباس کفیلی به بر کشید
داغ پدر کشید علی و زمین نخورد
داغی که خورد بر جگرش پشت در کشید
آخر مدینه دید علی مو سفید شد
وقتی که وای فاطمه را از جگر کشید
(حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۰)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#مبعث
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگرهیِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستونهای یَهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد
خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات
یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظرهی باغ جنان بردارد
تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد
آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد
شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد
"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهی آن سَروِ روان ما را بس"
حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایهاش نیست و در سایه قیامت دارد
انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبلهی روز و شبِ حضرت حیدر این است
کیستی ای نفَسَت پاکتر از پاکیها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکیها
اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکیها
نوری و نورِ پراکنده بر این خاکیها
ای نَفَسهای علی ای همه هستِ زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا
تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی
سیزده چشمهی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی
آخرین بادهات از این همه خُم میآید
با دُعایت عَلَم چهاردهم میآید
ششمین آینهات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعهی جعفریِ خادم این خانه شدیم
آسمان را کلماتش سخنش پُر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده
گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دل زهرایی تو صحبت صادق دارد
تو بشیری و به شور ازلی میآیی
سرِ هر صبح به دیدار علی میآیی
باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشتِ یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا
از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
(حسن لطفی۹۲)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسین_علیهالسلام
تکه به تکه دلم حکایت عشق است
شعله به شعله پُر از حرارت عشق است
دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی
در جگرم آتش محبت عشق است
هیچم و از هیچِ هیچ ، هیچ نمانده
هرچه که مانده ظهورِ حضرت عشق است
هرچه که پروانه داشت شمع از او برد
غارت عشق است این و عادت عشق است
کاش خلائق ببیند آنچه که دیدیم
حیِ علیالعشق که قیامت عشق است
حضرت عشق آمده است کیست حسین است
آنکه شبیهاش نبود و نیست حسین است
سوخته دل ، در بساط آه ندارد
خرمن آتش زده نگاه ندارد
آه که تقصیر آن حُسنِ حسینیست
عاشق بیچاره که گناه ندارد
زندگیِ بی حسین تلخی محض است
چون غم آن برکهای که ماه ندارد
«شُکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد»
نام مرا هم در آن صحیفه نوشتند
رحمتِ عشق است کوه و کاه ندارد
گفت پیمبر که سینه چاکِ حسین است
بیشتر از ما خدا هلاکِ حسین است
چشم اگر این است و تابِ زلف اگر این است
آنچه نماند برای ما دل و دین است
نظم کواکب ببین بهم زده زین بعد
گردش خورشید در مدار زمین است
شیشه آن عطرسیب اگر که شود باز
کوچهی ما بهتر از بهشت برین است
محمل لیلی گذشت باز ندیدش
قسمت مجنون نوشتهاند چنین است
با حرم و بی حرم همیشه اسیریم
عاقبت عاشقی همیشه همین است
دست خودم نیست اگر که عاشق اویم
آنکه سیه کرده روزگار من این است
بسته به زنجیر آن دو زلف دوتائیم
شکر که دیوانههای کرببلاییم
مثل حسین علی بجان علی نیست
هیچ کسی اینقدر نشان علی نیست
عاشق او هم شدن به برکت مولاست
بر سر هر سفرهای که نان علی نیست
کرببلا را به ما هوای نجف داد
راه حرم جز از آستان علی نیست
جز حسنینِ علی هیچ دو خورشید
لایق جلوه در آسمان علی نیست
کرببلا گفت که هیچ نیرزد
شکل نمازی که با اذان علی نیست
فاطمه گفتا بگو با دل آگاه
اشهد ان علی .... علی ولی الله
خانه خرابیم اگر خراب حسینیم
شُکر دعاهای مستجاب حسینیم
فاطمه ما را به نام کوچکمان خواند
گفت بیایید انتخاب حسینیم
قوتِ این مِی ، اگرچه هستی ما بُرد
جرعهی لاجرعهی شراب حسینیم
خانهی ما کربلاست شارع العباس
معتکف بارگاه باب حسینیم
با ملک الموت هم که کار نداریم
فاطمه فرموده در حساب حسینیم
لطف حرم شامل کبوتر ماشد
مادر سادات باتو مادر ما شد
زخمی لب تشنه در برابر زینب
آه که کشتی مرا برادر زینب
تیغ و سنان تا نشست بر تن زخمیت
خاک دوعالم نشست بر سر زینب
داد زدی بسکه روی سینه ی اکبر
حنجر تو خون شده است وحنجر زینب
روبه یتیمان نگاه آخر تو بود
رو به شریعه نگاه آخر زینب
آمده پایین پای جسم تو خواهر
آمده بالاسرتو مادر زینب
جُون تو هستم که غیر آه ندارد
«خواجه مگر بنده سیاه ندارد»
(حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ
زنده کند نامِ تو دوباره علی را
باز نمایان نما تبارِ علی را
چشمِ بهشت است فرش ، پیش قدمهات
تا که کند توتیا غبارِ علی را
قیمت یوسف شکست اگر ، که هنر نیست
گرم کند رویِ تو بازار علی را
پنج امامِ تو همه گرم ببوسند
دست علیوارِ علمدارِ علی را
در صفِ صفین گفت: مالک اشتر
کیست چنین میکند او کارِ علی را؟
روی تو داروندارِ اُمِبنین است
فاطمه باتو کنارِ اُمِبنین است
نام تو را تا علی به رزم عَلَم کرد
هرچه سپاه آمد از شکوهِ تو رَم کرد
صحبت رزم تو شد میانهی میدان
لشکرِ پاشیده آرزوی عدم کرد
فکر نبردت عرقِ شام درآورد
کوفه زمین گیرشد و علقمه دَم کرد
مردی و مردانگی و غیرت و همت
نامِ ابالفضل را نقش عَلَم کرد
سایهی تو تا که بود ابر نمیخواست
در وسط ظهر هم خواب حرم کرد
اَبروی تو تیغ آبدار حسین است
تا که تو هستی علی کنارِ حسین است
مردِ خطیبِ فصیحِ آل یقین تو
سینه ستبرِ رشیدِ اُمِبنین تو
حضرتِ بابالحوائجِ همه عالم
ارمنیان را اُمیدِ روزِ پسین تو
دست تهی من ، فقیرِ خورده گره من
بازوی مشگل گشای کار زمین تو
شهپر جبریل فرش نافلههایت
شمسْ جمال علی و ماهْ جبین تو
اهل حرم را پناه و پلهی زینب
مایهی آرامش هر پرده نشین تو
با ادب سربهزیر سنگر زینب
خاک دوعالم مریز بر سرِ زینب
خیز برادر که داغ و درد زیاد است
خیز ببین گردِ تو نامرد زیاد است
تا که سرت خورد زمین خواهرم اُفتاد
بینِ حرم بعدِ تو سردرد زیاد است
گرچه فقط خرج تو شد هرچه که تیر است
بعد تو سرنیزهی خونسرد زیاد است
گوش کن از اهل خیام از لب طفلان
نالهی -از علقمه برگرد- زیاد است
بعد تو باغارت این قوم چه سازم
دورِ حرم سارق ولگرد زیاد است
دست خودم نیست اگر خم شدم عباس
بر سرِ تو خیمهی ماتم شدم عباس
(حسن لطفی ۹۹/۱۲/۲۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
36.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسن علیهالسلام
هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن
ای بِقُربانِ حسین و ای بِقُربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن
هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن
زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد
یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن
هرکجا رفتیم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن....
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
باید فقط نشست فقط با کریمها
تاکه شوی شبی تو هم از یا کریمها
بی وقت هم اگر بروی راه میدهند
دارند لحظه لحظه کرمها کریمها
بد میکنیم گرچه ، ولی رد نمیکنند
یک طورِ دیگرند خدایا کریمها
دیدیم صبح و شام که هرگز نداشتند
در بیتِ خویش سفرهی بی ما کریمها
وقتی درِ تمامیِ این شهر بسته است
بستند خانه را همه الا کریمها
حیران سفرهدارِ کریمم که تا ابد
حیران او شدند سرا پا کریمها
حیدر شدهاست جلوهی زهراییِ حسن
باید فقط نوشت از آقاییِ حسن
دادند روزِ قبل عطایای بیشتر
دارند روزِ بعد گداهای بیشتر
مهلت نمیدهند که حرفی اَدا شود
دادند قبلِ عرضِ تمنای بیشتر
هرچه گدا رسید در این خانه جا گرفت
این خانه دارد از دو جهان جای بیشتر
از خویش میزنند برای گدایِ خوایش
دارند از این قبلیه تقاضای بیشتر
این خانواده هرچه شنیدند ناسزا
کردند جای طعنه دعاهای بیشتر
هرقدر در کمالِ حسن فکر میکنیم
هی میشویم غرقِ معمای بیشتر
شد قبلهام قبیلهی دریایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقتی که چشمهات کمانگیر میشوند
اهل نفاق با تو زمین گیر میشوند
دیدند گرد ناقهی فتنه که با حسن
کابوسهایشان همه تعبیر میشوند
فریاد میزنند سپاه جمل : امان
تا که اسیر حذبه ی تکبیر میشوند
رَم میکنند هر طرفی این وحوشها
وقتی شکارِ هیبت این شیر میشوند
یک ضربه میزنی و دوصد زَهره میدری
انگار ضربههای تو تکثیر میشوند
در کربلا شبیه حسن جلوه میکنند
نسل حسن که صاحب شمشیر میشوند
جانم فدایِ ضربهی مولاییِ حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقت شکست پشت ستمها یکی یکی
خَم میشوند قامت غمها یکی یکی
یک روز میرسد که مدینه برای ماست
تا که بنا شوند حرمها یکی یکی
باید کبوترانِ رضا را بیاوریم
تا پر زنند گرد عَلَمها یکی یکی
باید برای صبح ظهورش امید داشت
چون جمع میشوند قدمها یکی یکی
آنروز بر ضریح طلاکوب نقره کوب
جانمحسن زنند قلمها یکی یکی
قربان رجعتی که بیایند پیشِ ما
از هفت قبله اهل کرمها یکی یکی
جانم فدای روز پذیرایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهی دستی پلید کرد
« یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دستی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا ناامید کرد
آه ای حسینجان بفدای لبت که زهر
با من نکرد آنچه که باتو یزید کرد
باید گریست از غمِ تنهایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۲/۰۷)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_جعفر_صادق_علیهالسلام
روضه مجلس منصور لعنتاللهعلیه
دوباره پای برهنه شبانه آوردت
شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت
کسی نگفت که از راه دور آمده است
کسی نگفت به منصور نور آمده است
عبا نداری و عمامه و ردایت کو
چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو
بمیرم آمدی و رَدِّ پایِ تو پیداست
چقدر زخم روی دستهای تو پیداست
حرم تو هستی او پشت بر حرم داده
تو ایستادهای و نانحیب لم داده
به گردِ خویش غلام کنیز دارد باز
به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز
نگاه تو پُرِ صبر است و سینهات آرام
نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام
سه باز خواست بسوزی به ناروا که نشد
سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد
سه بار سمت تو آمد ولی بر تو نشست
سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست
سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد
بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد
که در برابر خود خشم مصطفی را دید
سهبار خواست ولی تیغِ مرتضی را دید
هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغبر
بجای خویش نشست از نهیبِ پغمبر
هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم
هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم
تو کوه بودی او در مقابلِ تو شکست
اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست
شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله
به گریه مقبل تو گفت با رسول الله
بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
تمام پیکرش از تیغ غرق خون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود
هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود
لبش پُر از ترک و آب را بردند
به روی ناقهی عریان رُباب را بردند...
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۱۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_معصومه_سلامالله
زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو
قربان این بانو و ای قربان آن بانو
از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست
وقتی که میآیم دَمِ این آستان بانو
باید ببینی چهرهی موسیابنجعفر را
وقتی صدایت میکند معصومهجان بانو
معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که
در این زمین خاتونی و در آسمان بانو
باید نخواهیم از تو کمها را و دنیا را
این کار بهجت هاست در این آستان بانو
جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست
شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو
یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل
خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو
یک طور دیگر میشود صحن و رواق تو
وقتی سلامت میکند صاحب زمان : بانو
یک عمرمدیون رضا هستیم و معصومه
قربان این آقا و ای قربان آن بانو
تجدید مطلع غزل
خورشیدبان شمسالشموس و مهربان بانو
شکرِ خدا هستی همیشه سایبان بانو
از خانهی بابالحوائج قسمتِ مائید
ما را سپردهاند دستت مهربان بانو
هِی دست خالی آمدیم و دست پُر رفتیم
هِی امتحان کردیم این را امتحان بانو
با "اِشفَعیلی " میرسم پیشِ ضریحِ تو
با "آلیاسین" میرم تا جمکران بانو
مارا سهشنبههای این جاده هوایی کرد
رفتیم و میخواندیم از لب تشنگان بانو
دیدند بیجان است بیآب است بی یاور
تنها ، غریب اُفتاده با یک کاروان بانو
رفتند از رویِ تنِ بی جانِ او اما...
یک دست سالم مانده و یک ساربان بانو
یک تازیانه مانده و یک خواهرِ زخمی
یک خیزرانِ تازه و یک نیمهجان بانو
لیل و نَهار ما که این خواهر برادر هست
قربان این آقا ای قربان آن بانو
(حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۳/۲۲)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
🔸نماز یکشنبه ماه ذی القعده
نماز با فضیلت بسیار از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرده هر کس آنرا بجا آ ورد؛
♦️ توبه اش مقبول
♦️گناهش آمرزیده
♦️با ایمان بمیرد
♦️دینش گرفته نشود
♦️قبرش گشاده و نورانی گردد
♦️والدینش از او راضی گردند
♦️مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد
♦️توسعه رزق پیدا کند
♦️ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود
📣 کیفیت نماز
🚨 روز یکشنبه غسل کند و چهار رکعت نماز گذارد 👈 دو نماز دو رکعتی
در هر رکعت
🔸حمد یک مرتبه و
🔸سوره توحید سه مرتبه و
🔸معوذتین (سوره ناس وفلق) یک مرتبه
🔸سپس بعد از نماز ۷۰ مرتبه استغفار کند
🔸ختم کند استغفار را به( لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم) سپس بگوید:
🔸یا عزیز یا غفار اغفرلی ذنوبی وذنوب جمیع المومنین و المومنات فانه لا یغفر الذنوب الا انت
🙏التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیابنموسیالرضا_علیهالسلام
علی یعنی بهشتی با بهار و باغ و بارانش
علی یعنی زمین با عطر گلهای فراوانش
علی یعنی تبسمهای شرقیِ هَزارانش
علی یعنی جهان در گوشهای در خاکِ ایوانش
علی یعنی علی ، یعنی به قربانش به قربانش
علیٌ حُبُه جُنَّه قسیم النار یعنی او
امام الانس و الجِنه هزاران بار یعنی او
وصیُ المُصطفی تکرار در تکرار یعنی او
فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او
چه گویم شرحِ آنکه تا قیامت نیست پایانش
ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را
تمام دلخوشیِ خانهی موسی بن جعفر را
علی یعنی تپش یعنی نفَس زهرایِ اطهر را
علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را
علی یعنی مدینه مکه قربانِ خراسانش
دوباره رو به ایوانت امیناللههای ما
سلاماللههای ما نگاه و آههای ما
به درهای حرم خورده گره گَر راههای ما
سرِ سال است دورِ تو بگردد ماههای ما
خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش
پشیمان میشود هرکس ننوشد جامِ سلطانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی
سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی
فدای جذبهی چشمی که سلطان شد سلیمانش
چنان نوری...که خود را اینهمه پروانه گم کرده
که هر زائر که میبینی دل دیوانه گم کرده
چُنان مجذوب اینجایَم که مستی خانه گم کرده
کنارِ آب سقاخانهات پیمانه گم کرده
شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش
هنوز عطر تو از شبهای نیشابور میآید
هنوز از این ضریحِ نقره بارِ خوشهی انگور میآید
هنوز از کفشهای زائرانت نور میآید
هنوز آن روستایی از مسیرِ دور میآید
دوباره پابرهنه ساده آمد پیش جانانش
تو عیدی رو بسوی تو نماز عید میخوانیم
زیارتنامه را در خانهی خورشید میخوانیم
تو را ما با قنوت عشق با امید میخوانیم
خیال ماست راحت تا که بی تردید میخوانیم
که پیش از عرض حاجت ، حاجتم را داده دستانش
همیشه دیدهام اینجا مریضی که شفایش دید
زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید
کنار بچهای معلول ، مردی گریههایش دید
هنوز اشکش به چشمش که... پسر را روی پایش دید
من و دارالشفایی که نگفته نه به مهمانش
بیا اُردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را
کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ روسیاهی را
قبول از ما کن امشب این نمازِ اشتباهی را
کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را
نگاهی نه به من بر مادرم بر دست لرزانش
تویی تنها که میفهمی سلام آخریها را
تویی که دوست میداری دعای آذریها را
کنار کفشداریها مقام پادریها را
بجان مادرت تحویل گیر این مادریها را
فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش
شبِ جمعه حرم بودم کمی در پشتِ در خواندم
نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم
شنیدم مادرت رفته که از داغِ پسر خواندم
دوخط از روضهی اکبر کنارت مختصر خواندم
چه بد سرنیزهها کرده پریشانش پریشانش
فقط شمشیر میآمد فقط تکبیر میآمد
به بالا نیزه میرفت و به پایین تیر میآمد
به رویِ اِرباً اربایی صدایی پیر میآمد
خدایا عمه از خیمه اگر که دیر میآمد
پدرجان داده بود از غم همانجا با علی جانش
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۳۱)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
۱۲ فضیلت کوتاه و گویا از حضرت مولا امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام
۱. حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکردند ، مگر این که پیروز برگشتند.
طبرانی، معجم الاوسط ۳/۸۷ (۲۱۷۶)؛ مسند احمد ۱/۱۹۹ (۱۷۲۰)
۲. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا: علی، شجاع ترین و قویدل ترین مردم است.»
ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب / ۱۴۳ (۱۸۸)
۳. حریف را تنها با یک بار زدن میکشت و در حدیث است که: «کانت ضرباتة وترا: ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود.»
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ۱ / ۲۰
۴. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ / علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده میشود.»
شیخ صدوق، الامالی / ۶۱.
۵. حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیشتر پیاده میجنگیدند و اگر هم سوار اسبی میشدند ، چندان برای ایشان مهم نبود،
به ایشان گفته شد که چرا سوار اسب نمیشود؟ پاسخ دادند: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد. من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم و نه کسی هستم که اگر کسی گریخت، او را تعقیب کنم. پس اسب را برای چه میخواهم؟
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب ۳ / ۲۹۸
۶. زره حضرت ، تنها سینه ایشان را میپوشاند و هرگز پشت نداشت. از ایشان پرسیدند که چرا زره حضرت پشت ندارد؛ آیا نمیترسند که کسی از پشت به ایشان ضربتی بزند؟ مولا امیرالمؤمنین در پاسخ فرمودند: من هرگز به دشمن پشت نمیکنم و از میدان نمیگریزم و خدا هرگز آن روز را نخواهد آورد.
ابن بکار، الاخبار الموفقیات / ۳۴۳ (۱۹۴)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ۲۰ / ۲۸۰
۷. شجاعت و استواری حضرت مولا امام علی علیه السلام در جنگها چنان بود که هر گاه مشرکان و کافران ایشان را در جنگ میدیدند، به همدیگر وصیت میکردند؛ مثل این که مرگ را با چشم خود دیده باشند
ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب / ۱۴۰ (۱۰۹)؛ زمخشری، ربیع الابرار ۳ / ۳۱۹.
۸. هر گاه دو صف برای جنگ مقابل هم صف میکشیدند، مردم به یکدیگر میگفتند: ملک الموت در همان صفی باید باشد که علی علیهالسلام با آن صف است و صف مقابل، خواهی و نخواهی، باید خود را برای مرگ آماده کند.
راغب اصفهانی، المحاضرات ۳ / ۱۳۸.
۹. روزی یکی از سرداران سپاه حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به ایشان گفت که اگر اسبها آشفتند و ما از همدیگر دور شدیم، شما را کجا بیابیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: در همان جایی که از من دور شده اید. یعنی در همین جایی که هستم، خواهم بود.
ابشیهی، المستطرف ۱ / ۱۷۸ باب ۴۱.
۱۰. وقتی که در جنگ جمل، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام پرچم را به پسر خود ـ محمّد حنفیه ـ سپردند، به او چنین فرمودند: «کوهها هم از هم بپاشند،
تو از خود مپاش، دندان هایت را به هم بفشار، کاسه سرت را به خدا بسپار، پاهایت را چون میخ به زمین بکوب، به انتهای سپاهیان دشمن چشم بدوز، از تنگ نظری و دون همّتی، چشم بپوش و بدان که پیروزی بی گمان از آنِ خداوند سبحان است.»
نهج البلاغه، خطبه ۱۱
۱۱. حضرت مولا امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام از نان دنیا به نان جو بسنده کرده بودند و از نان گندم نمیخوردند، تا آن جا که مردم از تعجّب میپرسیدند: پسر ابوطالب با این غذا و خوراک اندک چگونه در کشتن هماوردان و پهلوانان ناتوان نمیشود؟!
مولا علی علیه السلام در پاسخ فرمودند: بدانید درختی که در بیابان خشک میروید، شاخه آن سختتر باشد، اما سبزهها و گیاهان خوش نما را پوست نازکتر باشد. آری خارها و بوتههای صحرایی را آتشی افروختهتر باشد و خاموشی آنها دیرتر رخ دهد، اما گیاهی که در ناز و نعمت روییده باشد، چون بیدی به هر بادی بلرزد.
نهج البلاغه، نامه ۴۵.
۱۲. از سخنان آن حضرت است که فرمودند: «وَ اللّه لَو تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنها... به خدا سوگند اگر همه عربها پشت به پشت هم دهند و به جنگ با من بشتابند، هرگز از آنان روی برنتابم و اگر فرصتی دست دهد، به پیکار همه بشتابم.»
نهج البلاغه، نامه ۴۵
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_جوادالائمه_علیهالسلام
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجرهیِ دربسته کیستی
این حُجره به ناتوانی تو گریه میکند
پیری ، بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدایِ تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به رویِ خاک
کِل میکشند گریهی زهرا درآورند
کف میزنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه میکنی ،جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زَهر ،تنت را کبود کرد
باور نمیکنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن، شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر نالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه؛ پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیشِ مادرت
بُردند نیمهجان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نمانده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به رویِ بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شُکرِخدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi