هدایت شده از یاشبیر(اشعار دکتر حسن لطفی)
بسماللهالرحمنالرحیم
#ولادت_حضرت_امام_علی_النقی_علیهالسلام
جلوهای از جبروت آوردند
سورهای از ملکوت آوردند
اَبری از جنسِ بهار و باران
به سرِ این بَرَهوت آوردند
خسته بودیم که ما را از لطف
زیرِ یک سایهی توت آوردند
به درِ خانهی آقا یک شهر
همگی دستِ قنوت آوردند
به تماشای تو آدم را باز
از بهشتش به هبوط آوردند
از سرِ سفرهی زهرا امشب
محضِ لبخندِ تو قوت آوردند
- -
آب و آئینه و قرآن این است
نوهیِ شاهِ خراسان این است
قبله خوب است همین در باشد
علیِ آلِ پیمبر باشد
چارمین نادِ علی را گفتند
باید این نام مکرر باشد
چار دیواریِ کعبه یعنی...
چارسو جانبِ حیدر باشد
جامعه خواندم و گفتند که آن
با مفاتیح برابر باشد
بگذار از لب بامت نرویم
دلِ ما مثل کبوتر باشد
گیسویی دین و دلِ ما بُرده
خاصه وقتی که معطر باشد
- -
آی همنامِ رضا آمده است
مغزِ بادامِ رضا آمده است
زلفِ تو کاش مجعد نشود
دل در این شام مُردد نشود
تو علی هستی و مانند علی
هیچکس صاحبِ مَسند نشود
هست تا سامره و سردابش
حالِ ما شُکرِ خدا بد نشود
جز نسیمی که پُر از عطرِ شماست
کاش از کوچهی ما رد نشود
دلِ من رفت به کویَت گفتم
رفتِ تو کاش که آمد نشود
گرهام دستِ تو بود و واشد
کار دستِ تو نباشد نشود
- -
صد و ده مرتبه مُمتد گفتیم
یا علی ابن محمد گفتیم
دیدنت جامه دَریدن دارد
یا که انگشت بُریدن دارد
مژهام خاکِ مسیرت را خورد
الحق این سُرمه ، کشیدن دارد
ارزشش داشت پریشان باشیم
نازِ این زلف خریدن دارد
دلِ من میتپد آقا چه کنم
آهویی مِیلِ رمیدن دارد
ما رسیدیم و زمین اُفتادیم
بوسه از خاکِ تو چیدن دارد
آنچه گفتند در اوصافِ شما
دیدن و دیدن و دیدن دارد
- -
علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست
دهمین معنیِ زهرا هادیست
چینیام آینهام میشکنم
که تَرَک خورده ترین قلب منم
سامرایِ تو بنا شد اما
من پریشانِ امام حسنم
بعد تو وقف بقیع ، کاش شود
عُمرِ من صرفِ حرم ساختنم
حضرت هادیِ ما مهدی کو
من اویسم به هوایِ قَرنم
گریهام را به مُحرم برسان
کُشتهی روضهی یک پیرهنم
خواهری گفت که ای وای حسین
مادری گفت که ای بی کفنم
- -
کاروان آه که آمد از راه
هرکه دارد هوسش بسمالله
(حسن لطفی ۹۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_جوادالائمه_علیه_السلام
#ولادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
ما دهِ ویرانهایم و خانهی آباد عشق
هرچه بادا باد یار و هرچه بادا باد عشق
شعله و پروانه و خاکسترِ بر باد عشق
داد عشق و یاد عشق و هرچه در فریاد عشق
عشق، لبخندِ رضا و وان یکاد فاطمه است
عشق یعنی یا علی یعنی جواد فاطمه است
عاشقان بیچتر هم در شرشر باران خوشاند
با وجودت با گرفتاری گرفتاران خوشاند
تو کریمی و کریمان با بدهکاران خوشاند
با خیالِ جمع با تو آبرو داران خوشاند
کعبه میبوسد همیشه خاک این درگاه را
جبرئیل امشب بخوان مدح جوادالله را
اخم اگر دارد فلک ابرو گشادِ ما که هست
گیرم، اما عاشقیها بر مراد ما که هست
ما به یاد او اگر نه او به یاد ما که هست
بی کسم گرچه ولی بابالجواد ما که هست
بعد از این دنیای ما دنیاتر از این حرفهاست
آنکه امشب آمده آقاتر از این حرفاست
نذر کردم نذر چشمش کارِ دنیامان گرفت
تا که گفتم یاعلی دنیا به من آسان گرفت
ظرف آبی خواستم دیدم ولی باران گرفت
آنقدر بخشید ما را آنقدر... طوفان گرفت
با حسن یک روح اما در دو تن، میخوانمش
مینویسم یا جواد و یا حسن میخوانمش
یک سحر بین حرم پرواز در پرواز شد
پنجرهفولاد رفتم درد و دل آغاز شد
صد گره در هر گره بودم ولی اعجاز شد
تا که گفتم جان تو جان جوادت باز شد
من که تا عمر است در پیش تو مهمانم چه غم
با علیِ اکبرِ شاه خراسانم چه غم
تا شدم با نام تو مأنوس رفتم کاظمین
من کبوتر بچهام از طوس رفتم کاظمین
شُکر از پیش رضا پابوس رفتم کاظمین
از غمِ دنیا ی پُرکابوس رفتم کاظمین
شُکر هی محو دو گلدسته دو گنبد میشویم
از نجف تا کاظمین از کربلا رد میشویم
تو تجلیِ علی تو انعکاس فاطمه
بوی سیب کربلا و عطر یاس فاطمه
ای به تو مشغول هر لحظه حواس فاطمه
از همان اول پُر از حسِ تقاص فاطمه
در کنار قائم زهرا قیامت دیدنی است
ای جوانِ آل حیدر انتقامت دیدنی است
****
باز هم عکس علی را بین قاب آورده است
چشم زهرا روشن، امشب آفتاب آورده است
روی دامان رُباب عالیجناب آورده است
آفتابی را در آغوش رُباب آورده است
هر قدر از عشق میخواند حسین امّا کم است
هر قدر باشد علی در خانهی آقا کم است
آمده تا که بگوید کار عالم با علی است
که علی کوچک ندارد که علی تنها علی است
خیر دنیا یا علی و خیر عقبی یا علی است
لیس عشق الا حسین و لا فتی الا علی است
ذوالفقاری میشود شش ماه بر دوش حسین
آمده تا جا کند تنها در آغوش حسین
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۱)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
لبِ چاک چاکم امشب عطش شراب دارد
چهکنم که گفت ساقی همه جا حساب دارد
من و برکهای که در خود رخ آفتاب دارد
ببر امشبم از اینجا به نجف ، ثواب دارد
نجف است و شاهمردان به حرم علی علی جان
من و روبروی ایوان همه دَم علی علی جان
بخدا که دیده حق را به جمالِ لَنتَرانی
نظری که دیده او را به شکوه آسمانی
به کنار رُکنِ کعبه به تجلی یمانی
شدهام اویس و گفتم به زبانِ بی زبانی
علی از پیمبران هم بری از قیاس باشد
و سزد فقط به زهرا که علی شناس باشد
نرسد به حد فهمش به کجا توانمش خواند
نه خدا توانمش خواند نه جدا توانمش خواند
همهجاست جلوهاش پس، همهجا توانمش خواند
علی آنقدر بزرگ است که خدا توانمش خواند
زِ شکاف کعبه آمد برود به دوش احمد
که کجاست جای پایش سرِ شانهی محمد
توکه آمدی خدا گفت: که جهان کجا کجا تو
تو هزار انتخابم که فقط تو ... یا تو یا تو
بخدا رسیده هرکس که رسیده است تا تو
که حرامزاده بی تو که حلالزاده باتو
همهی وجود زهرا به نگاه تو همه اوست
بخدا علی است زهرا بخدا که فاطمه اوست
دَمِ گرم لای تیغت سر کافران بپیچد
به مدار ذوالفقارت همهی جهان بپیچد
پیِ وصف توست الکن بخودش زبان بپیچد
رسد آنزمان که نامت همه با اذان بپیچد
که تمام اهل عالم فقط این صفیر باشد
که فقط علی امام است و علی امیر باشد
بهفدای بازویت که درِ قلعه را زِ جا کند
نه فقط که درب خیبر که تمام قلعه را کند
دَمِ جبرئیل آمد: «که علی است مرحبا... کند»
پس از آن تمام شرک را هم دم تیغِ لافتی کند
به تبسم است احمد به دعاست یا احد را
که خدا از او نگیرد دَمِ یا علی مدد را
زدهای به قلب لشکر همه ماتِ تار و مارت
عرق زمین درآمد به غبارِ کارزارت
همهی سپاه پیچیده شده به ذوالفقارت
شده هریکی دو تا و شده هردوتا چهارت
دوسه تا نمودهای تو به دو ضربه عَمرووَد را
و خدا زِ ما نگیرد دَمِ یا علی مدد را
نفست همه نجات و قدمت پل صراط و
نظری به تو صلواة و نظر تو نورِ ذات و
همه نفْس کائنات و همه جان ممکنات و
حرم علی حیات و نجف علی نبات و
به جز از علی علی جان به وجود جزر و مد نیست
چهکند کسی که ذکرش نفسش علی مدد نیست
همه عُمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
چهکند بهشت بی تو که دلش به زلف بستی
به زمین قدم نهادی دل آسمان شکستی
دل ما که هست از چه غم خود به چاه گفتی
چه شده غریبیات را همه شب به آه گفتی
دلِ شب بزن غریبه درِ خانهی گدا را
به جزامیان غذا ده و فقیر و بی نوا را
بنشین و بشنو آقا دل سیر ناسزا را
بنشان به پشت خود در دل کوچه بچه هارا
در درک حضرتت را زِ چه بستی ای علی جان
تو که بوده ای علی جان تو که هستی ای علی جان
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۴)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نایبالزیاره دوستان در نجف اشرف هستم.
حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_زینب_سلامالله
یا ام المصائب
کنارت حسرتِ مُردن برام موند
پس از تو خندهی دشمن برام موند
حسین، انصافه که از شش برادر
فقط یک تکه پیراهن برام موند
تنور خونهی خولی که دوره
پس از تو دیرِ راهب سوت و کوره
به من هم سر بزن اینجا بیا که
دل من گرمتر از هر تنوره
سرت بر نیزه بود و محملم سوخت
شبیه حال و روزت حاصلم سوخت
دمِ آخر همینکه بی کسم دید
دل خورشید بر حال دلم سوخت
بزار از درد تنهایی بخونه
از این پهلوی زهرایی بخونه
دلش وامیشه عمه وقتی پیشت
برا اصغر که لالایی بخونه
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
غم آهنگه تپشهایم غم آهنگ
دلم تنگِ تو بود و رو تنِ من
نوشتند اسم تو با ضربهی سنگ
همه از کینهها آکنده بودند
به دورِ قافله با خنده بودند
کتک خوردم ولیکن پس گرفتم
همون پیراهنی که کنده بودند
از اون دستی که گیسوتو بهم ریخت
از اون سنگی که ابروتو بهم ریخت
پس از تو بارها خوردیم ما هم
از اون نیزه که پهلوتو بهم ریخت
میون تشت دیدم آفتاب و
شنیدی بینِ ما داد رباب و
بزن ما رو ولی روی حسینم
دوباره کج نکن ظرف شراب و
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۰/۲۷)
در روز شهادت حضرت زینب سلامالله در نجف اشرف نوشته شد.
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
پیرِ همه بود اگرچه او کودک بود
صبرش زِ غریبی پدر اندک بود
میکرد به نی اشاره میگفت رُباب
ای کاش سرِ نیزه کمی کوچک بود
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
قیام کرد ولی ساق پا به هم پیچید
کشید ناله و عرش خدا به هم پیچید
دوید درد به جانش میان سلولش
صدای آه رضا جان رضا، به هم پیچید
دوباره نالهی معصومه از مدینه شنید
نوای یا ابتا یا ابا به هم پیچید
کسی مچاله شده در سیاه چالهی خود
که بارها به زیر دست و پا به هم پیچید
نشد قنوت بگیرد بجای یا ربَّش
صدای نالهی زنجیرها به هم پیچید
دوباره گریهی بدکارهای به گوش آمد
دوباره ضجهی یا ربنا به هم پیچید
سکوتِ گوشهی او را صدای خنده شکست
رسید قاتل و این ماجرا به هم پیچید
تنی نحیف تنی خُرد پیکری مجروح
به زیر ضربهی شلاق تا به هم پیچید
چه کرد سندی شاهک، چه گفت آنجا که..
امامِ صبر هم از ناسزا به هم پیچید
به زیر چکمهی او سینهای ترک برداشت
به دور چکمهی او یک عبا به هم پیچید
***
کفن به پشت کفن گل به روی گل آمد
همینکه هفت کفن را رضا بهم پیچید
به گریه کرببلا رفت و دید بی کفنی
به زیر غارت سر نیزه ها به هم پیچید
به دور مشت، کسی موی او به هم پیچاند
و کار زینب و آن بی حیا به هم پیچید
هوا زِ باد مخالف چو قیرگون گردید
میان قتلگهش کربلا به هم پیچید
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
یا موسی ابن جعفر علیه السلام
همیشه دارم از مادر غمِ موسی ابن جعفر را
دم باب الحوائج را دمِ موسی ابن جعفر را
سلیمان با همه حسرت ضریحش در بغل دارد
که میبیند گدای بی غمِ موسی ابن جعفر را
فراوان در فراوان در فراوان داده بر دستم
ندیده چشمهای ما کمِ موسی ابن جعفر را
اگرچه جنس ناجورم خدا اما _خدا را شکر_
خریدار است جنسِ درهمِ موسی بن جعفر را
شفایش میرسد هر دفعهای که رنج خود گفتم
چه کم دارم که دارم مرهمِ موسی بن جعفر را
جوابم کرد دنیا و قسم دادم به معصومه
ببینم معجزات عالمِ موسی بن جعفر را
نشستم سجدهاش کردم و دیدم انبیا با شوق
که میبوسند هر دم خاتم موسی ابن جعفر را
خدا از ما نگیرد سفرهاش را نذری ما و
هوای روضهی دورِ همِ موسی بن جعفر را
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#وفات_حضرت_ابوطالب_علیهالسلام
قلب تو پیمبراست و بازوی، علی
بر دوش تو احمد و به زانوی، علی
کس نیست شبیه تو میان عالم
یک سوی محمد است و یکسوی ،علی
ربطی به دلیل بودن ما دارد
جا بر روی چشم روشن ما دارد
تنها نه به مولا و پیمبر بلکه
حق پدری به گردن ما دارد
دیدند یهودیان که سنگرشکنی
تو آمدهای به عزمِ کافر شکنی
ای پشت پیامبر نه عجب از تو اگر
برده است علی بازوی خیبرشکنی
تا در طلب تبار سلمان هستیم
در بیت ابوطالب ، ایران هستیم
در پشت نسب نامهی ما نام علی است
ما نسل به نسل از آل عمران هستیم
اسلام که در بند ابوطالب است
مدیون دو پیوند ابوطالب است
سوگند، که تکیه می زند بر کعبه
آن مرد که فرزند ابوطالب است
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۰۸)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسین_علیهالسلام
چون ابر به هر باد پریشانم از این عشق
چون باد رها... بی سر و سامانم از این عشق
چون برگ به دستِ تبِ طوفانم از این عشق
بی چتر تهِ کوچهی بارانم از این عشق
سوگند دمِ حی علی العشق حسین است
نقش علمِ حی علی العشق حسین است
بُرد آن خمِ اَبرو منِ سجاده نشین را
چون ماه که حیران خودش کرد زمین را
نه کفر شناسد دلم از عشق نه دین را
دیوانه چه داند نه همان را نه همین را
ای شُکر که بر خانهی من راه تو اُفتاد
من خانه خرابت شدم ای خانهات آباد
یک بوسهی آتش پر پروانهی ما بُرد
سیل آمد و بر دوش خودش خانهی ما بُرد
طوفان شد و برقی زد و کاشانهی ما بُرد
این عشق رسید و دل دیوانهی ما بُرد
از روز ازل خاک نشینان حسینیم
عشق است اگر بیسر و سامان حسینیم
این کیست که آتش به گریبان من انداخت
این کیست که شعله به نیستان من انداخت
این کیست که آشوب به بنیان من انداخت
این کیست که جان بر رگِ بیجان من انداخت
بر آنکه دوچاریم حسین است حسین است
ما هرچه که داریم حسین است حسین است
ماییم و جنون تو که زنجیر نگشتیم
دورِ سرِ غیر از تو نفسگیر نگشتیم
ما جز به در خانهی تو پیر نگشتیم
هِی نام تو گفتیم ولی سیر نگشتیم
از هر نفس ما بس ما هست حسین است
این عشق تمام کس ما هست حسین است
ای هرچی خدا داشته پاشیده به پایت
ای هرچه علی داشته بخشیده برایت
ششگوشهی دل را که تراشیده خدایت
یک قبله فقط هست فقط کرب و بلایت
رفتیم و نوشتیم که جان در حرم توست
آرامترین جای جهان در حرم توست
ما را جگری بود دگر نیست دگر نیست
تاوان غم عشق به اما و اگر نیست
آن را که خبر از حرمت نیست خبر نیست
انگشت نما بودن ما جرم مگر نیست
با اشک تو آمیخت خدا آبو گِل ما
ای حضرتِ نزدیکتر از ما به دل ما
عیسی چه دمی داشت اگر داشت تو دادیش
موسی قدمی داشت اگر داشت تو دادیش
سینا حرمی داشت اگر داشت تو دادیش
یحیی که غمی داشت اگر داشت تو دادیش
یحییِ علی ای لب خشکیده دمت گرم
ای جان فقیران دو عالم حرمت گرم
بگذار که شب در خم گیسوی تو باشد
چشمان خدا رو به فراروی تو باشد
هر صبح علی خیره به اَبروی تو باشد
هرشب سرِ زهرا روی زانوی تو باشد
بگذار که زهرا بکشد شانه به مویت
بگذار حسن بوسه زند زیر گلویت
پشت درِ ششگوشهی تو جمع گدا جمع
شد بیت کرم گِرد تو در وقت دعا جمع
ای خاطرِ زهرا به نفسهای شما جمع
خوبان دوعالم همه در کرببلا جمع
تو که نفَسِ فاطمهای از چه شدی پخش
آقا تو حسین همهای از چه شدی پخش
از یاد، وهب بُرد کنارت وطنش را
حق داشت که عابس بدرد پیرهنش را
حُر غرقهی خون است ببینی کفنش را
جُون است بغل کردهای آقا بدنش را
ای شاه مزن سنگ بر آئینهی زینب
آهسته برو ای نفَس سینهی زینب
ای وای که زهرا أنا عطشان تو کشتش
تو نامده بودی أنا عریان تو کشتش
کوچه نه، حدیث لب و دندان تو کشتش
پهلو نه، غمِ حنجرِ سوزان تو کشتش
دنبال تو زینب چقدر تاب بیارد
رفته است برای تو کمی آب بیارد
برخیز ببین خواهرت اُفتاده عزیزم
بالای سرت مادرت اُفتاده عزیزم
از مستیِ نیزه سرت اُفتاده عزیزم
از ناقه زمین دخترت اُفتاده عزیزم
شب آمده داری خبر از حال رقیه ؟
زجر است که رفته است به دنبال رقیه
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۲)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
ازل نوشت خدا تا ابد علی باشد
و در تلاطمِ دل ، جذر و مد علی باشد
میان هولِ قیامت قیامتی باشی
اگر به روی لبانت مدد علی باشد
به ذوالفقار تراشیدهاند با زرِ سرخ
خداست یا صمد و یا اسد علی باشد
همه فرار که کردند در اُحد ، دیدند
که گِرد حضرت احمد اَحد علی باشد
هزار شُکر که آمد علیِ اُمبنیین
که تا نشان بدهد مستند علی باشد
نوشت بعد علی دستِ کبریا عباس
که السلام علیک الامیر یاعباس
دویده است زمین از چه در مدار خودش
زمان چه دیده که جا مانده از قطار خودش
زمان مگر به عقب رفته است ، گویا که
دوباره کعبه ترک خورده در حصار خودش
به پشت حجرهی اُمالبنین به شوق و شکوه
نشسته حضرت مولا در انتظار خودش
قدم گذاشته ماهی به دامن خورشید
قدم گذاشته ماهی به جلوهزار خودش
شدهاست چشم علی مستِ جلوههای علی
شدهاست چشم خدا محوِ شاهکار خودش
رسیده است علَم را بگیرد از حیدر
که ذوالفقار شود گرمِ کارزار خودش
جمال جمع بنیهاشم و جلال حسین
سلام حضرت دارالشفای آل حسین
به بام کعبه برو ای خطیب سرورها
که بعد از آن به تو در سجدهاند منبرها
منافق این طرف است و یهود آن طرفت
بگو علی علی و از حُنین و خیبرها
نفس بلند نمیگردد از کسی به دور حرم
که بشنوند صدای تو را مگر کرها
برآر بیرق خود را رشیدِ آل الله
درار با نفَس خود دمارِ کافرها
کفیل بیت حسین این چه خادمیست تو را
که خدمت تو کمر بستهاند قنبرها
زمان رزم و رجزها حسین مست تو است
چه کیف میکند آن تیغ که به دست تو است
سپاه از علمت بیاراده میپاشید
چه سخت آمده بود و چه ساده میباشید
مقابل تو سپاهی از آهن و پولاد
چنان زدی دلِ لشکر بُراده میپاشید
همین که تیغ تو چرخی به دور سر میزد
سواره سرزده میشد پیاده میپاشید
نگاه نافذ مولا تویی و میدیدند
که کوه پیش علی ایستاده میپاشید
چه مست میسره خود را به میمنه میزد
مگر که ساقی میخانه باده میپاشید
دو دَم زدی چقدر مست، یک دم اُفتاند
تِلوتِلو همه خوردند و با هم اُفتادند
دو چشم مست تو، خوش میکشند ناز از هم
نمیکنند دو بد مست، احتراز از هم
شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت
گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم
میان اَبرو و چشم تو، فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتیاز از هم
کس از زبان تو با ما سخن نمیگوید
چه نکتهایست که پوشند اهل راز از هم
تو در نماز جماعت مرو که میترسم
کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم*
قسم به پینهی پیشانیات عزیز خدا
نشستهایم به مهمانیات عزیز خدا
خَمی که اَبروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت *
منی که خم نشدم پیش کس چو نام تو رفت
دلم ربود و سرم را به آستان انداخت
مقرب تو که شد جبرئیل بالش سوخت
حرم فرشتهی ما را از آسمان انداخت
دعا نکره کنارت حوائجم دادند
حرم دعای مرا اوج بیکران انداخت
دعای مادرم و سفرهی ابالفضلش
گرفت روی لب من حسینجان انداخت
حدیث غیرتِ باب الحوائجیِ شما
طمع به جان کریمان این جهان انداخت
دلت هلاک حسین و دلت مریض حسن
جوابکرده زیاد است، ای عزیز حسن
کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید*
به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید
تو را کریم و بزرگ و تو را امید همه
مرا گدای شما و مرا نگاه کشید
به روی سینه دو دستت کشید، مردِ ادب
برای خاطر زینب دو تکیهگاه کشید
تو را عموی رشید و تو را خیال جمع
برای دختر معصوم بی پناه کشید
تو را کشید که بر مَشک خم شدی تشنه
برای گریهی نوزاد خیمهگاه کشید
قلم شکست همینکه قلم شدی عباس
رشید رفتی و حالا چه کم شدی عباس
بدون تو حرمم محترم نمیماند
نه، جان فاطمه اصلاً حرم نمیماند
فقط نه اینکه سرت روی شانه میاُفتد
چنان شکسته که بر نیزه هم نمیماند
کمر شکسته منم تا به خیمه با که روم
ببین برادر تو یک قدم نمیماند
به خیمهگاه برو پیش چشم نامحرم
حرم بدون عمو دست کم نمیماند
چه خوب شد به کنارت نبود اُمبنین
که پیش مشک و دو دست و علم نمینماند
غیورِ ما تن درهَم به تو نمیآید
مزارِ کوچک عزیزم به تو نمیآید
غزلی از زنده یاد شاطر عباس صبوحی*
*حضرت حافظ
*همان
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۴)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
دل از خدا نَبَرد کس مگر علی باشد
و بر شکوهِ محمد نگر علی باشد
حقیقت است که زهرا چنان علی شده که..
..برای فاطمه نام دگر علی باشد
علی و فاطمه، احمد شدند این سه نفر
کمیست فاطمه و بیشتر علی باشد
میان خلقت حق دوزخی نخواهی یافت
امامِ جمعِ خلائق اگر علی باشد
قرار هست که در خانهی حسین از عشق
پدر چنان که علی شد پسر علی باشد
کم است هرچه بگویم، کم است پیش حسین
میان خانهی او هر قدر علی باشد
رسید مثل پیمبر رسید عین علی
سلام ای علی دوم حسین علی
مدینه است اسیر حدیث گیسویش
و مکه غرق نماز است رو به اَبرویش
سلامِ صبح و شبِ شهرها و بانوها
نفَس نفَس به حسین و به شهربانویش
عروس، فاطمه آورده است از ایران
که گشت کل جهان و ندید چون رویش
علیاست عاقد و شاهد علیاست رو به عروس
حسین این طرفش زینب است آن سویش
به جای فاطمه، امالبنین بغل کردش
شده است هدیهی ام البنین النگویش
بهشت با همه خوبی هلاک ایران است
حسینِ فاطمه داماد خاک ایران است
اگر حسین علی ضرب در حسن بشود
امام بعدیاش از هر نظر حسن بشود
امام چهارم ما لب به لب حسین است و
امام چهارم ما سر به سر حسن بشود
عزیز فاطمه داماد مجتبی گردید
پدر حسین و پدرزن اگر حسن بشود
امامها همگی بعد از این حسن زادهاند
که هشت امام از این رهگذر حسن بشود
قسم به فاطمه بنتالحسن که فاطمه خواست
زِ هشت امام اگر جلوهگر حسن بشود
امامِ راه حسن، ای دوامِ راه حسین
سلام حضرت سجاد خانهی حسنین
بنا نبود بجنگی اگر بنا میشد
تمام قامت تو شکل مرتضی میشد
بنا نبود وگرنه زمان رزم تو هم
زمین کرب و بلا غرق لافتی میشد
چه سخت است علی باشی و نگیری تیغ
که با تو تیغ دودَم غرق مرحبا میشد
اگر علَم به زمین میزدی به تو سوگند
که کوفه با همهی شام جابجا میشد
خدا نخواست وگرنه خدای شاهد هست
زمین کرب و بلا تازه کربلا میشد
و امتحان تو از جنگ سختتر شده بود
همان زمان که حسین از حرم جدا میشد
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
من از تبار کویرم از این سفالیها
تو از دیار خدایی از آن حوالیها
کریم هرچه بریزد دوباره میریزد
تصدقت نظری کن به دستْ خالیها
بکش عبای سپیدت شبی به روی سرم
که صبحدم بشوم من هم از ثمالیها
چه حیف شد که برایت حرم درست نشد
که سر به سجده گذاریم روی قالیها
چه حیف شد که نداری ضریح تا برسد
مسیر برکهی اشکت به خشکسالیها
اگر ضریح نداری صحیفه که داری
هنوز حضرت اشکی هنوز میباری
کنار گریهی تو صبح و شام کم آورد
دو چشم زخمی تو نه، غلام کم آورد
همه به روی حسین و حسین زیر قدم
که سینهاش نفَس از ازدحام کم آورد
رسید عمه ولی تازه سر جدا شده بود
دوید سمت حرامی... دوگام کم آورد
زِ پشت، ضربهی سنگ و زِ پیش رو شلاق
بگو عزیزِ دلِ ما کدام کم آورد
رها نمود و خودش رفت از میان گذر
که نیزهدار هم از سنگِ بام کم آورد
نه کربلا و نه کوفه نگفت زینب هیچ
ولی حراجیِ بازارِ شام کم آورد
هنوز در جگر شیعه های هایِ تو است
و کربلا همه مدیون گریههای تو است
(حسن لطفی ۴۰۳/۱۱/۱۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_Hassan_lotfi