eitaa logo
خانواده یاسین مهسیما
97 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
14.4هزار ویدیو
182 فایل
کجایی اقای تنهایی کجایی اقای دلتنگی عزیزم اباصالح عجل لویک الفرج🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✅ حمایت شبکۀ وهابی از رفسنجانی و اصلاح‌طلبان! ⚠️ چرا حامیان داعش از رفسنجانی و اصلاح‌طلبان حمایت می‌کنند؟! 👈همه باید مراقب جریان باشیم 🇮🇷👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
📸رئیسی دستور برکناری معاون متخلف وزیر را صادر کرد 🔹رئیس شورای اطلاع رسانی دولت: در پی گزارش رئیس سازمان امور اداری و استخدامی در جلسه هیأت دولت مبنی بر کارسازی معاون یکی از وزارتخانه‌ها برای استخدام چند نفر خارج از سازوکار قانونی، رئیس‌جمهور دستور برکناری آن معاون وزیر را صادر کرد. 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| √ مذهبی‌هایی که دشمن امام زمان علیه السلام هستن اما فکرش هم نمیکنند! ـــــــــــــــــــــــ 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ استاد 🎙 🟨ازدواج تعطیل کردید توقع دارید جوونا مثل حضرت یوسف پاکدامنی کنند❗️ 🟨دختر،پسر مجرد کنار هم خوشتیپ خوشگل تو جامعه بگردند کنار هم باشند. توقع دارید به رابطه حرام هم کشیده نشند❗️❗️ 🟨اوج میل جنسی و عاطفی دختر و پسر از ۱۶سال تا ۲۵ سال هست. اما خانواده ها میگویند این سن زوده برای ازدواج ❗️ 🟨بسیج ازدواج راه بندازید فرهنگ پوشیده شده ازدواج موقت در جامعه آشکار کنید. دفاتر معرفی ازداوج موقت درست کنید❗️ 🟨آیا کسی هست مانند پیامبر جامعه را از فحشا و زنا نجات دهد❓ 🔻پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: هر كس فرزندش به سنّ ازدواج برسد و توان ازدواج دادنِ او را داشته باشد [ ولى اين كار را نكند ] و از فرزندش لغزشى سر زند، گناهش به گردن اوست. 🔺الفردوس : ج ٣ ص ٤٨٦ ح ٥٥٠٧ 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رهبر انقلاب: عده ای نمی‌خواهند انتخابات شایسته‌ی ملت ایران برگزار شود 🔸در مقابل اینها باید با جهاد تبیین سینه سپر کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🤍....معجزه ای دیگر از آیات قرآن تا ۴۰ روز آیت الکرسی رو به نیت حاجت به یک لیوان آب پاکیزه بخون و بخور... ❌هر زمان از طول روز میتونید انجامش بدین اما اگر زمان طلوع و غروب آفتاب باشه اثرش بیشتره.... خواص آیه الکرسی به حدی زیاده که حد نداره... ان شالله که حاجت روا بشی رفیق.... سیوش کن تا گُمش نکنی رفیق 🕊️🤍 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
🌸🍃🌸🍃 نصرالله مردی است که شصت سال دارد. شبی در یکی از شهرهای آذربایجان (خوی)، در مزرعه خود مشغول آبیاری بود. به ناگاه نصرالله خسته می‌شود و آتشی روشن می‌کند تا چایی برای خود درست کند. هیزم‌ها در اجاق حاضر بودند که نصرالله چوب‌ها را آتش می‌زند. بعد از روشن شدن آتش نصرالله متوجه صدای بچه خردسالی در نزدیکی خود می‌شود. فانوس خود را برداشته و به دنبال صدا حرکت می‌کند. ناگاه طفلی می‌بیند که بین بوته‌های کدو نشسته و گریه می‌کند. نصرالله که نمی‌دانست از سوی اجنه تصرّف شده است و عقلش در اختیار آنهاست طفل را در آغوش می‌گیرد؛ بدون اینکه اصلاً ذره‌ای بترسد و یا شک کند که نیمه شب طفل در مزرعه من چه می‌کند؟ (تصرف به عملی گفته می‌شود که انسان عقل خود را از دست می‌دهد و شرایط غیرعادی برای او عادی جلوه می‌کند؛ به عنوان نمونه همه ما در زمان خواب در تصرّف خدا هستیم و خواب‌هایی که می‌بینیم همان لحظه باور می‌کنیم؛ چون تعقل نمی‌توانیم کنیم) نصرالله طفل را در آغوش خود می‌گیرد و به سمت شهر حرکت می‌کند که به خانه‌اش برساند. بعد از اینکه از دو باغ عبور می‌کند، به ناگاه با خانه مجلل بزرگی روبرو می‌شود. در آن خانه زن جوانی زیبا با همسرش روی تختی نشسته بودند. نصرالله چون نزدیک می‌شود مادر کودک او را از نصرالله تحویل می‌گیرد و در حالی که اشک می‌ریزد او را به سینه خود می‌چسباند. پدر کودک به نصرالله می‌گوید: «از اینکه فرزند ما را برگرداندی از تو متشکرم. از ما نترس ما از جنس شما نیستیم مخلوقات خدا هستیم ولی از جنس جنّ. ای نصرالله! در برابر این خشنودی که به همسرم امشب بخشیدی از من خواسته‌ای داشته باش؟» نصرالله می‌گوید: «قول می‌دهی به من آسیبی نرسانی؟» جن می‌گوید: «ما اجنه کسی اگر آسیب به ما نزند آسیبش نمی‌زنیم؛ تو که به ما محبت کرده‌ای چه نیازی است از من بترسی؟» نصرالله گفت: «شنیده‌ام اجنه طلا و جواهرات دارند از آنها می‌خواستم.» جنّ از تخت برخواست و نصرالله را خواست به زیر تخت او برود و هر چه طلا می‌خواهد بردارد. اما طلاها را باید در جیب و لباس خود جا دهد و حق بارکردن طلاها در ظرفی و حمل ظرف را ندارد. نصرالله پذیرفت و شلوار خود را از قسمت پا داخل جوراب کرد و تا می‌توانست بین شلوار و بدنش طلا جمع کرد؛ طوری که راه رفتن هم برای نصرالله سخت شد. نصرالله با خوشحالیِ تمام خواست برود. جنّ او را صدا کرد و گفت: «قبل از آنکه بروی می‌خواهم معامله‌ای به تو پیشنهاد بنمایم...» نصرالله ادامه می‌دهد، ایستادم، به ناگاه دیدم پشت سرم دختران بسیار زیبایی هستند که چون بلور نمک سفید و با موها و چشم‌های ناز به من نگاه می‌کنند. جن گفت: «می‌خواهم طلاها را اگر خواستی بگذاری یکی از این دختران را به عقد تو در بیاورم. از عقد ما اجنّه نترس که کسی آنها را در خانه نزد تو نخواهد دید.» بین دختران جوان و طلا ذره‌ای تردید نکردم و گفتم: «من فقط طلا می‌خواهم.» جنّ گفت: «باشد طلاها را ببر ولی می‌خواهم به تو پیشنهادی بدهم که اگر آن را نپذیری بر عقل تو باید شک کنم. چیزی که تاکنون نکرده‌ام؛ چون هر پیرمردی سن تو بود عشق‌بازی با دختران جوان را ردّ نمی‌کرد. ای نصرالله! بیا و نزد من بنشین.» جنّ نصرالله را که به نامش صدا کرد. نصرالله باورش شد که حقیقتی از او خواهد شنید. جن گفت: «ای نصرالله! در تمام این منطقه جایی نیست مِلک تو در آن منطقه نباشد. تو ثروتمندترین زمین‌دار منطقه هستی. اما ریالی از مال خود خرج نمی‌توانی بکنی. همیشه به خاطر خساستت نزد فامیل و فرزندان تحقیر می‌شوی. پسرت به خاطر خساست تو از خانه‌ات فراری شده و ساکن تهران است. داماد و دخترت منتظر روز مرگ تو هستند؛ چون سودی از تو به آنها نمی‌رسد و خانه خود به مستأجر داده‌ای تا کرایه بگیری ولی دختر و دامادت را از خانه‌ات بیرون کرده‌ای. در محل، هیچکس احترامت نمی‌گذارد؛ چون به هیچ نیازمندی از تو سودی نمی‌رسد. وقتی پلی در روستا می‌ساختند هیچکس حاضر نشد از تو پولی بگیرد؛ چون می‌دانستند نمی‌دهی. ای نصرالله! تو می‌دانی خساست و دنیا دوستی تو چه اندازه تو را حقیر و بی‌ارزش کرده است و حس می‌کنی که نمی‌توانی سخاوتمند شوی و حتی دعا هم نمی‌کنی که خدا تو را سخاوتمند کند. درست است؟!!» 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
🌸🍃🌸🍃 سخن جنّ که به اینجا رسید، ترس و وحشت عجیبی بر نصرالله وارد شد. حس می‌کرد خواب می‌بیند. نصرالله گفت: «تردیدی ندارم هر چه می‌گویی درست است. حال پیشنهاد بهتر تو چیست؟» جن گفت: «این طلاها را ببری شکی ندارم فقط در گوشه‌ای از منزل پنهانش خواهی کرد و از ترس دزد شب و روز نخواهی داشت. از آن استفاده نمی‌توانی بکنی، تا این طلاها بعد مرگت دست ورّاث خواهد رسید. تو به اندازه‌ای ثروت داری که اگر از حالا بخواهی خرج کنی ،60 سال هم خرج کنی تمام نمی‌شود در حالی که عمر تو بیش از 20 سال نمانده است. این طلاها جز بر اینکه خساست تو خواهد افزود بر حقارت تو هم اضافه خواهد کرد.» جن ادامه داد: «وقتی تو 25 سال داشتی سهم‌الارث پدرتان را تقسیم کردی برادری داشتی از تو کوچکتر بود، تو بخاطر اینکه او درس می‌خواند و نیازی نداشت، سهم او را کم دادی و به سهم خود افزودی. تو با این کارت از آن روز به دست خودت ما را شریک مال خود ساختی. از آن روز تو بر خساستت افزوده شد، که ما هر چه تو داشتی بدون اینکه بدانی به تصرف خود در آوردیم. از آن روز ما به تو نقشه‌هایی یاد می‌دادیم که املاک بیشتری تصاحب کنی و چون ما در این تصاحب تو شریک و مشاور فکری تو بودیم از آن روی تو نمی‌توانی از آن بدون اذن ما خرج کنی؛ چون ما شریک واقعی ولی نامرئی تو هستیم.» در این زمان جنّ اشاره به همسر خود کرد و به من گفت: «تمام دارایی تو گردنبندی است که مهریه همسر من است. می‌خواهم دارایی تو را بخاطر این محبت تو آزاد کنم و می‌دانم همسرم چون فرزندش را برگشت داده‌ای مخالفتی با من نخواهد کرد.» نصرالله می‌گوید: «من که گیج شده بودم. جنّ، گردنبند همسرش را درآورد و به من داد. گفت برای تصاحب مالی که داری باید این طلاهایی که بر داشته ای، برگردانی و فقط این گردنبند را با خود ببری. بعد از اینکه مسافتی رفتی باید آن را در راه بیندازی و پشت سرت نگاه نکنی. اگر نتوانی بیندازی مال تو آزاد نخواهد شد.» از او سؤال کردم: «دلیل این کار چیست؟» گفت: «تو تاکنون سخاوتی از خود نکرده‌ای اگر بتوانی این گردنبند نفیس را چشم‌پوشی کنی و از خود دور کنی، لایق برگشت اموالت به خودت هستی. پس ما اجنه (شیاطین) از تو دور می‌شویم. بدان در این دنیا تا کسی چیزی را از خود دور نکند به او برنمی‌گردد.» نصرالله می‌گوید: «گردنبند را گرفتم و از باغ خارج شدم و سریع در راه آن را انداختم و از خود دور کردم. فردا صبح که خانه رسیدم خواب نداشتم؛ چون حس می‌کردم عمری خواب بودم و تازه از خواب بیدار شده‌ام. از عیال خواستم زنگ بزند همه فرزندانم را دور من جمع کند. طبق قولی که به جنّ داده بودم از ماجرای شب هیچ صحبتی نکردم. به پسرم که در تهران شاگرد یک قهوه خانه شده بود یک ماشین خریدم و تصمیم گرفتیم یک مرغداری ایجاد کنیم تا دامادها و پسرانم مشغول شویم. هیچ‌یک از فرزندانم حرف مرا نمی‌توانستند باور کنند. ولی بعد از مدتی که شروع کردم کم‌کم خودشان فهمیدند در افکار و وجود من انقلابی صورت گرفته است. در روستای محل چون می‌دانستم اگر به نام هزینه کنم کسی باور نمی‌کند، بدون نام کمک می‌کردم. تا اینکه در لایه‌های جمعیت پیچید نصرالله عوض شده و صاحب کرامت شده است. سهم‌الارث برادرم را بیشتر از قبل دادم و اکنون شکر خدا نه تنها از ثروتم کم نشده است بلکه اگر بیشتر بگویم نشده است باید بگویم همان میزان مانده است. اکنون من و ثروتم هستیم با این تفاوت که ثروتم برای من است نه من برای ثروتم.» واسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ ۚ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (64 - اسرا) (برو) و هر که را توانستی با آواز خود تحریک کن و به لغزش افکن، و با جمله لشکر سوار و پیاده‌ات بر آنها بتاز و در اموال و اولاد هم با ایشان شریک شو و به آنها وعده (های دروغ و فریبنده) بده، و (ای بندگان بدانید که) وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود. 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! 👇👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ @yasin1401day17 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛