#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
نفسم در شماره افتاده
رنگ و رویم پریده است علی
سر من را بگیر بر زانوت
وقت رفتن رسیده است علی
گرچه زود و سریع طی شد و رفت
چقدر روزگار سخت گذشت
همۀ سالهای تبلیغم
به من بیقرار سخت گذشت
دل من را همیشه توهینِ
بی حیاها شکست، یادت هست
سنگ باران کودکان لجوج
سر من را شکست، یادت هست
در اُحد که غریب ماندم من
بغض کفار داشت وا میشد
یک تنه جوشنم شدی تو علی
تو نبودی، سرم جدا میشد
اثر آفتاب شعب این بود
در سرم شعلههای تب مانده
به کف پای من از آنموقع
خارهای ابولهب مانده
چه کنم وقت رفتن آمده است
دل ندارم که روضهخوان باشم
کاش میشد زمان حمله به در
زنده باشم، کنارتان باشم
ظاهراً مؤمن و مسلماناند
با تو و فاطمه بد اند علی
صبر کن صبر کن برای خدا
همسرت را اگر زدند علی
صبر کن آن زمان که با سیلی
قصد دارند بر رویش بزنند
یا که در پیش دست بستهی تو
با قلافی به بازویش بزنند
تازه این اول مصیبتهاست
کربلای حسین نزدیک است
مثل زهرا قرار سوختن
بچههای حسین نزدیک است...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#پایان_محرم_و_صفر
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غمتان؟
بگیر امانتیات را، خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضهی مادر برای ماتمتان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقهی ماتم شدیم همدمتان
بیا دوباره بخوان روضههای یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شامها که زدی سر به گریهام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان ...
✍ #حسن_لطفی
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
کار و بار دو جهان ریخت بههم، غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانهی تو گشت حرام
رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حُکم بر خانهنشینیِ علی امضا شد
بعدِ تو حرمت کاشانهی حق حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار...
خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد!!
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضهها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنهلب شاه غریبی که تک و تنها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زرهاش را بردند
زرهاش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
اجرِ پیغمبریات بود که مردم دادند
ظلمهایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد...
✍ #محمدجواد_شیرازی
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
بسم الله الرحمن الرحیم
🔻فهرست محتواهای سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج
📗 آئین نامه مسابقات (توضیحات کامل در مورد رشته ها)
🖼 پوسترهای تبلیغاتی
📖 ترجمه جزء یکم قرآن کریم - استاد حسین انصاریان
📖 اطلاعات عمومی قرآنی
📖 جزوه زندگی با آیه ها
📖 جزوه ۲۰ حکمت نهجالبلاغه
📖 درسنامه صراط جلد دوم
📖 کتابچه مسطورا
📖 دعای ۲۴ صحیفه سجادیه
🎙صوت سوره حمد و بقره تا آیه ۵ با صدای استاد عبدالباسط
🎙 صوت سوره حشر آیه ۲۱ تا آخر با صدای استاد عبدالباسط
🎙 صوت سوره آل عمران از آیه ۱۹۰ تا ۱۹۴ با صدای استاد مصطفی اسماعیل
📖 درسنامه صراط جلد سوم
📑 فرمهای داوری
📚 کتاب تفسیر سوره صف رهبر معظم انقلاب
💻 پاورپوینت توضیح در خصوص اجرای مسابقات ویژه مجریان مرحله حوزه مقاومت
🎙توضیحاتی پیرامون چگونگی برگزاری مسابقات قرآن بسیج ویژه مجریان مرحله حوزه و ناحیه
🎞 موشن تبلیغاتی مسابقات همراه با لینک با کیفیت
💌 توضیحاتی در خصوص شیوه داوری رشته های حفظ (ردیفهای ۱ تا ۱۱)
🔻 سایت ثبت نام مسابقات:
event.quranbsj.ir
💌 برای مشاهده محتواها لطفاً روی هر کدام لمس کنید.
🌷دبیرخانه سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج
#مسابقات_قرآن_بسیج
#مسجد_پایگاه_قرآن
#جان_فدای_قرآنیم
@quranbsj_ir
#متن_روضه
#پیامبر
#گریز
#حضرت_سکینه
السّلام عَلیکَ یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار
تا بگیرم همچو جان قبر نبی را درکنار
دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش
سر نهم در خاک پایش با دو چشم اشکبار
با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم
بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار
🔸لحظات آخر عمر پیامبر حضرت گاهی به هوش می اید و گاهی از هوش میرود.
همه نگران مضطرب دارن حال حضرت را پیگیری می کنند.
آقا رسول اللّه صلی الله علیه و آله صدا زد: همه از اتاق و حجره بیرون برند، به ام سلمه فرمود: دم در اتاق بایست، نگذار کسی وارد اتاق بشه.
▪️صدا زد: یا علی نزدیک من بیا، می خوام با تو خدا حافظی کنم، آخه وقت وداع شده، بعد دست میوه دلش، نور دیده اش زهرا علیها السلام را گرفت به سینه اش چسباند، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت، همینطور توی صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می کرد و قطرات اشک از چشمهای مبارکش می ریخت، می خواست حرف بزنه، بعض راه گلویش را میگرفت و نمی توانست صحبت کند. صدای گریه اهل بیت بلند شد...😭
علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت، آخه لحظه های آخر عمر پیغمبرِ هست.
▪️بی بی فاطمه علیها السلام صدا زد؛
یا رسول اللّه با گریه ات دلم را پاره پاره کردی، جگرم را سوزاندی، سینه پر حسرتم را آتش زدی، پیغمبر بی بی را به سینه اش چسباند و روی فاطمه علیها السلام را هی می بوسید و هی گریه می کرد... 😭
امام حسن و امام حسین علیهما السلام را توی بغلش گرفت و صدای الوداع الوداع، و گریه و خروش و شیون الوداع از زمین و آسمان بلند بود[1]
ای دل بیا که موسم آه فغان رسید
یعنی عزای خاتم پیغمبران رسید
واحسرتا که حضرت زهرا یتیم شد
از ماتم پدرلبش به نیمه جان رسید
#گریز👇
▪️اینجا وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها روی بدن پدرش افتاده بود وا ابتاه می گفت کسی بی حرمتی نمی کرد همه با احترام ادب بی بی رو از روی بدن مبارک رسول الله برداشتند تسلیت گفتند: تسلی دادند.
یه سر بریم کربلا، من بمیرم برای آن دختری که عصر عاشورا خواست از بدن باباش حسین خدا حافظی کنه، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره باباش حسین علیه السلام، آمد صورت پدرش راببوسه دید باباش سر در بدن ندارد اما این جا نه تنها ادب نکردند بلکه با تازیانه دختر رو از روی بدن پدر برداشتند.[2]... 😭
حسین جان.. 😭
پی نوشت ها:
[1] مقتل المعصومین ج ۱ بخش اول فصل پنجم
[2] مقتل لهوف سیدبن طاوس، ترجمه علیرضارجالی تهرانی
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#روضه_کوتاه
#پیامب
#گریز
#حضرت_زهرا
#تابوت
📜 ناراحت نباش، تو اولین نفری که به من ملحق میشود..
🔸امشب شب یتیمی امت اسلام، شب یتیمی زهرای اطهر، شب تنهایی امیرالمؤمنین…
بعد رحلت پیامبر، کینهها و دستبستن شروع میشود، آتش زدن در و سیلیزدن و پهلو شکستن شروع میشود.. 😭
▪️این روزها مدینه دو بیمار و دو پرستار، یک بیمار رسول خدا و پرستارش فاطمه، یک بیمار امام مجتبی و پرستارش زینب
▪️زهرای اطهر کنار بستر بابا نشسته، به صورت بابا نگاه میکند و اشک میریزد، رسول خدا وقتی دید زهرایش خیلی بیتابی و گریه میکند..😭
فرمود: زهرا جان نزدیک بیا، لا تبکی، فداک ابوک، فأنت اول من تلحقین بی مظلومه مغصوبه؛ فاطمه خندان شد..
بعدها از فاطمه پرسیدند: در آن لحظات آخر، پدرتان به شما چه فرمود که مسرور شدید؟
حضرت فرمود: پدرم گفتند: غم مخور که تو زودتر از همه اهل بیت به من ملحق میشوی!. 😭
دیگه کسی بعد از رحلت پیغمبر لبخند زهرا رو ندید، شب و روز گریه میکرد؛
▪️اما روزهای آخر عمرش یک تبسم زد که دل شیعه رو آتش زد..
▪️فضه میگه روزهای آخر عمر فاطمه دیدم خیلی ناراحت، عرضه داشتم: بیبیجان چرا ناراحتید؟
فرمود: وقتی میمیرم، بدنم رو بلند میکنند، حجم بدن نمایان، نگاه نامحرم به پیکرم میافتد!
عرض کردم در عجم رسم است وقتی بزرگی میمیرد، او رو داخل تابوتی میگذارند که بدنش معلوم نمیشه؛ حضرت تبسمی کرد و خوشحال شد...
یا زهـــــــرا.. 😭
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#متن_روضه
#پیامبر
#گریز
#حضرت_زهرا
🔹اجازه گرفتن عزرائیل برای قبض روح پیامبر
🔸ابنعباس می گوید در خانه کوبیده شد، پیامبر فرمود: زهرا جان ببین کیه در میزنه
دختر پیامبر آمد پشت در، کیستی؟
مرد غریبی هستم، آمدهام از رسول خدا سؤالی بپرسم، اجازه ورود میدهید؟!
▪️فاطمه: خدا تو را بیامرزد، پیامبر بیمار است، برو..
بعد از لحظاتی دوباره در رو کوبیدند، حضرت زهرا آمد پشت در، کیستی؟
مرد غریبی هستم، از راه دور آمدهام، پیغامی دارم.
فاطمه: مگر نمیدانی حال بابایم خوب نیست! برگرد.
▪️مرتبه سوم در رو کوبیدند، پیامبر چشم باز کرد: فاطمه جان میدانی کوبنده در کیست؟
🔸او پراکنده کننده جمعیتهاست، شکننده لذتهاست.
او عزرائیل، فرشته مرگ است! به خدا سوگند قبل از من از کسی اجازه نگرفته و بعد از من هم اجازه نمیگیرد، به او اجازه ورود بده!
🔸فاطمه به او فرمود: داخل شو خدا تو را بیامرزد، عرضه داشت: السلام علی اهل بیت رسول الله.
عرضه بداریم یا رسول الله؛
عزرائیل بدون اجازه ی شما نتونست وارد خونه ت بشه
کجا بودی که بعد رفتن ت هجوم آوردن به خونه ی زهرا…😭
دختر باردارت پشت در... 😭
بین در و دیوار زهرا صدات میزد:
بابا ببین با دخترت چه می کنن.. 😭
یا زهراااا....
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#متن_روضه
#پیامبر
#گریز
#امام_حسین
#صفر
🔸ای عاشقان مدینه، بیاید دستجمع برویم عیادت پیغمبر
امیرالمؤمنین کنار بستر رسول الله نشسته اشک میریزه، زهرای اطهر اشک میریزه، یک وقت در باز شد، امام حسن و امام حسین با دیده گریان وارد خانه، خودشان رو روی سینه پیامبر انداختن..
▪️امیرالمؤمنین خواستند ایشان رو از روی سینه پیامبر بلند کنند (دستور اینه که سینه محتضر سنگین نباشه)، پیامبر چشم باز کرد و فرمود: علی جان؛ بگذار آنها رو ببویم و آخرین توشه رو از دیدار آنها بگیرم.. 😭
▪️علی جان؛ حسن و حسینم بعد از من ستمها خواهند دید..
🔸سه مرتبه فرمود: خدا لعنت کند کسانی را که به این دو تن ظلم کنند..
یا رسول الله؛ لحظات آخر سینهات سنگین شد، چشمت رو باز کردی، حسنین رو دیدی که خودشان رو روی سینهات انداختند؛
▪️ اما به قربان آن حسینی که دید سینهاش سنگینی میکنه، تا چشم باز کرد، و الشمر جالس علی صدره…😭
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
#متن_روضه
#پیامبر
#گریز
#حضرت_زهرا
#صفر
جانِ عالم فدایِ پیغمبر
بی نگاهش نبود طی طریق
شأن او را نگفتهایم درست
وصفِ او را نخواندهایم دقیق
عالمی بی تلالو نورش
به ضلالت همیشه محکوم است
به فدایش که بین اُمت خویش
هم غریب است و هم که مظلوم است
عقل ما عاجز است از درکش
🔸مگه کسی میتونه پیامبرِ خدا رو توصیف کنه وقتی امیرالمومنین در وصفِ رسول خدا می فرماید:
أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ..
عقل ما عاجز است از درکش
علت خلق کائنات است او
بی وجودش همیشه گمراهیم
چون که تنها ره نجات است او
کیست جز حضرت محمد که
در دل عرش قرة العین است
بین ذات خدا و حضرت او
فاصله کم ز قاب قوسین است
عمر چل سالۀ رسالت او
آیه در آیه مهربانی بود
گرچه بر خاک بود شصت و سه سال
اهل اینجا نه، آسمانی بود
اوست آنکه در شب معراج
با خداوند هم کلام شده است
بعد از ابلاغ روز عید غدیر
کار او با جهان تمام شده است
لحظۀ رفتن از علی میگفت
دین اسلام روح تازه گرفت
وقت وارد شدن به خانۀ او
ملک الموت هم اجازه گرفت
▪️فاطمه دید صدایِ دربِ خانه میاد ، درُ باز کرد به هیبتِ یه جوانِ عربی اجازه میدید وارد منزل بشم؟
حضرتِ زهرا فرمودند خیر، بابام حالِ خوبی ندارند کسی رو به ملاقات نمی پذیره ..
وقتی اومد پیغمبر سوال کرد فاطمه جان کی بود در میزد؟..
وقتی عرضه داشت؛
▪️ پیغمبر فرمود این برادرم عزرائیلِ .. از کسی اذن نمیگیره اما به حرمت این خونه از تو اذن گرفته ..
ملک الموت میخواد وارد این خونه بشه اذن میگیره .. (قربونِ این دلایِ آماده ..)
پیغمبرم هر موقع می خواست وارد بشه جلو در می ایستاد دستِ ادب به سینه میذاشت می فرمود:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ..
از فاطمه اجازه میگرفت وارد میشد ..
آخ بمیرم چند روزِ دیگه نه تنها اجازه نگرفتن ..
▪️ یه عده جمع شدن هیزم آوردن .. رحمتِ خدا به این ناله ها ..
نه اینکه اجازه نگرفتن، در این خانه را با لگد باز کردن ..😭
خانهای در مدینه که یک عمر
ملجا بی پناهی همه بود
داشت میرفت مصطفی اما
دل پریشان برای فاطمه بود
فاطمه، فاطمه همان که رسول
داشت بر دست او نوازشها
▪️نوشته اند خم می شد رسولِ خدا دستِ فاطمه ش رو بوسه میزد .. نه این که دستُ بالا بیاره خم میشد رسول خدا..😭
حضرت مصطفی چهها میدید
در پس آن همه سفارشها
فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر
هر زمان محترمتر از همه بود
چشم این شهر شاهد یک عمر
احترام نبی به فاطمه بود
چشم خود را که بست پیغمبر
فاجعه زود اتفاق افتاد
در دل امت رسول خدا
بذر نامردی و نفاق افتاد
مست قدرت شدند بعضی ها
باطل آمد برای حق پوشی
در فضای مدینه پاشیدند
گرد مسمومی از فراموشی
یادشان رفت کمتر از یک روز
آن همه گفتۀ پیمبر را
زودتر از تصور تاریخ
یادشان رفت حق حیدر را
اهل یثرب، مهاجر و انصار
همگی خویش را نشان دادند
دست یاری علی به پیش آورد
در جوابش سری تکان دادند
فتنه پیچیده تر شد و آنگاه
نوبت غصب حق فاطمه شد
آمد از خانه او پی حقش
تا به مسجد رسید ، همهمه شد
خطبه ای خواند و حق خود را خواست
با روایات و تکیه بر آیات
شیر زن، مثل همسر شیرش
زیر بار ستم رود؟ هیهات!
آنچنان خطبه خواند آنجا که
دست تزویر عاقبت رو شد
سینۀ مسجد النبی آنروز
صحنۀ کارزار بانو شد
مِلک زهراست آسمان و زمین
او به یک باغ احتیاج نداشت
داشت با انحراف می جنگید
درد تحریف دین علاج نداشت
آمد آن روز که شقاوت را
به تماشای مردم آوردند
آمد آن روز که چهل نامرد
تیغ و شمشیر و هیزم آوردند
خانۀ وحی را نگاه کنید
کار او به کجا کشیده شده
این طرف فاطمه به پشت در و
آن طرف هیزمی که چیده شده
آمدند و به درب کوبیدند
خانه ای که پر است از حوری
لگد جمعیت به در می خورد
تا بگیرند بیعت زوری
در هیاهوی این همه ضربه
کفر، آیینه را شکستش داد
میخ میخواست ضربه ای بزند
لگدی یک بهانه دستش داد
آنقدر که فشار بر در بود
به حرارت رسیده بود تنش
همه گفتند محسن ش می سوخت
من نوشتم که بیشتر حسنش
آنکه از چادرش ملک می ریخت
نور قدیسه بود در ذاتش
به کدامین گناه ناکرده
گیسوانش گرفته بود آتش
دست حق را به ریسمان بستند
دارد از خانه میرود مولا
فاطمه خواست تا که نگذارد
تازیانه گرفت دستش را
#نشر_لینک_کانال_صدقه_جاریه
به کانال مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇
✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3