هدایت شده از کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
🏴 اشعار #شب_اول_محرم
#مناجات_امام_حسین #مناجات_اول_مجلس
ماه ماتم می رسد ، مولا عنایت می کند
عاشقی در مجلسش ما را کفایت می کند
می کنم از راه دوری بر شما اینک سلام
خوش به حال او که مرقد را زیارت می کند
گرچه ناشکری مرا از مجلست دورم نمود
حال امروز مرا اشکم روایت می کند
در دلم صدمجلس از شورحسینی شد به پا
اشک را بر دیده ام ، مولا کرامت می کند
مطمئنم روز محشر در حساب آخرت
اشکِ غیر از مجلسش ما را ملامت می کند
در دل هر عاشقت یک خیمه برپا می شود
تا علمدارت نگاهی با سخاوت می کند
خواهری بر روی تل باچشم تر شد بیقرار
نانجیبی سنگدل ، امّا جسارت می کند
دختری صدشِکوه دارد از عدو سوی نجف
گوش مجروحش شکایت را حکایت می کند
ای زبانم لال گردد از بیان ماجرا
لحظه ای که تیر بر حنجر اصابت می کند
شاعری با کوله باری از گناهان آمده
با امیدی که خودِ مولا شفاعت می کند
🔸شاعر:
#حسن_نبی_جندقی
با ما بپیوندید 👇
🏴کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
1⃣ایتا
https://eitaa.com/yaskabodgilan
2⃣سروش
http://splus.ir/yas_kabod_gilan
3⃣واتساپ
https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3r
🏴🏴🏴🏴🌴🌴🌴🏴🏴🏴🏴
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
#قاسم_بن_الحسن ع
از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل
متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل
در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و
شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل
سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو
گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل
با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم
مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل
سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او
سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل
یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک
آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل
بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین
از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل
بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛
محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل
رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر...
چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
🏴🏴🏴🏴🌴🌴🌴🏴🏴🏴🏴
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
__________________
#قاسم_بن_الحسن ع
نوجوانی از حسن(ع) چون عزم میدان می کند
شرم از تابیدنش ، خورشید تابان می کند
تازه دامادی به میدان می رود چون قرص ماه
مادری در پیش رو ، آیینه قرآن می کند
قاسم است او ، مجتبی را شیر در جنگاوری
جای بابا جان خود آورده قربان می کند
جنگ او یادآوری می کرد از جنگ جمل
عرصه را رنگین زِ خون جمع عدوان می کند
تا صدا زد ، ای عمو جانم فدای اکبرت
مرگ را همچون عسل بر خویش مهمان می کند
داغ اکبر تازه شد ، جانم فدایِ سرورم
سوز داغش دیده ها را غرق باران می کند
نو عروسی میزند بر سر به صد آه و فغان
حضرت خیرالنسا هم مو پریشان می کند
ای خوشا راهی که در آن جان من گردد فدا
مادرم چشم تَرش از عمّه پنهان می کند
🔸شاعر:
#حسن_نبی_جندقی
https://eitaa.com/yaskabodgilan