eitaa logo
کانون مداحان یاس کبود استان گیلان
630 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
256 فایل
📚آموزش مداحی بصورت علمی و تخصصی از مبتدی تاحرفه ای شامل: ✔اصول و فنون مداحی ✔ادعیه و زیارات ✔نغمات آئینی ✔️ روضه خوانی سخنوری مجلس داری 📞 ثبت نام کلاسها: 09391346223
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸پیشانى عدل و عدالت را شکستند 🔸آن دسته اى که با على پیمان ببستند شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه... 🔸یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود 🔸«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... 🔸وقتی که با نان و نمک افطار میکرد 🔸انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... 🔸سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه 🔸سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی 🔸جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود 🔸 مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... این روضه ادامه دارد... 👇 🏴به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇 ✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان 1⃣ایتا https://eitaa.com/yaskabodgilan 2⃣سروش http://splus.ir/yas_kabod_gilan 3⃣واتساپ https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
👆 (ادامه روضه بالا) صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند... تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد... 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند... با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... اول👇 عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه... اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو... برا دختر سه ساله اش آوردند... ای وای.. ای وای... بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد: وای بابای خوبم... (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا... کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا... (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد... 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی... از کربلا تا شام... چقدر تازیانه به من زدند...بابا... دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده... موهای سرم سفید شده... بابا دیگه منم با خودت ببر... یاعلی.. سه ساله حسینت... انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد... سر بابا یک طرف افتاد... عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید... دختر جان به جانان تسلیم کرده... شعر پایان👇 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود 🏴به کانال آموزش مداحی و اشعار مناسبتی بپیوندید👇 ✅کانون مداحان یاس کبود استان گیلان 1⃣ایتا https://eitaa.com/yaskabodgilan 2⃣سروش http://splus.ir/yas_kabod_gilan 3⃣واتساپ https://chat.whatsapp.com/DkIXskZaYx7AhPtvJmbk3
(2) گریز حضرت رقیه (س) يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا 🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا 🔸من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا 🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوایِ روضه‌های فاطمه داری 🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری 🔸دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی 🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار می‌کردی 🔸نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی 🔸گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی 🔸وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری 🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری 🔸سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی 🔸این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی 🔸در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی 🔸سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی 🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی 🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی 🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی 🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی 🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی 🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی 🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است 🔸شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است 🔸قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب 🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب 🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب 🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب 🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم 🔸دلواپس این حال گریه‌آورت هستم 🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی 🔸این قامت استاده‌ات را واژگون کردی 🔸از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی 🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی 🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی 🔸من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا برایش آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واذان گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند. دوان دوان اومدند به طرف مسجد. تا رسیدند نگاه کردند دیدند. ای وای. محراب مسجد لاله گونه. فرق بابا رو شکافته اند. تمام صورت خونیه.. روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد. 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند. با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه. اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام. وقتی سر بریده حسنیت رو. برا دختر سه ساله اش آوردند. ای وای.. ای وای. بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد. صدا زد: وای بابای خوبم. (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا. کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا. (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد. 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی. از کربلا تا شام. چقدر تازیانه به من زدند...بابا. دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده.. موهای سرم سفید شده. بابا دیگه منم با خودت ببر. یاعلی.. سه ساله حسینت. انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد سر بابا یک طرف افتاد. به کانال ما بپیوندید👇 1⃣ایتا https://eitaa.com/yaskabodgilan 2⃣سروش http://splus.ir/yas_kabod_gilan
🥀🥀🥀🥀🥀 (2) گریز حضرت رقیه (س) يَا اَبَا الْحَسَنِ، يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ، يا عَلِىَّ بْنَ أَبيطالِبٍ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللَهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللَهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَهِ. 🔸امشب که مهمان منی با چشم تر بابا 🔸خیلی هوایِ وصل داری بیشتر بابا 🔸من را مکن با گریه‌هایت خون‌جگر بابا 🔸از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا شاید هوایِ روضه‌های فاطمه داری 🔸انّا الیه الراجعون را زمزمه داری 🔸دیدم که با خونِ جگر افطار می‌کردی 🔸بر خوردن نان و رُطَب اصرار می‌کردی 🔸نام خدا را زیر لب تکرار می‌کردی 🔸گاهی شکایت از در و دیوار می‌کردی 🔸وقت اذان صبح دیدم اشک می‌باری 🔸یافاطمه یافاطمه روی لبت داری 🔸سی سال درد سینه را با چاه می‌گفتی 🔸این روزهای آخری جانکاه می‌گفتی 🔸در سجده‌هایت ذکر یا الله می‌گفتی 🔸سُبحان یا قدّوس را با آه می‌گفتی 🔸آهِ دلت را امشب از سینه برون کردی 🔸قلب مرا قصد سفر کردی و خون کردی 🔸باید بمانی سایۀ بالاسرم باشی 🔸دلواپس جسم حسین و معجرم باشی 🔸ای دل شکسته ، قوت بال و پرم باشی 🔸حالا که مادر نیست جایِ مادرم باشی 🔸سی سال، بعد مادرم مویَت پریشان است 🔸شب‌های بعد فاطمه شام غریبان است 🔸قصد جدایی کرده‌ای از دخترت امشب 🔸دیگر توانی نیست در بال و پرت امشب 🔸خیلی شدی دلتنگِ رویِ همسرت امشب 🔸این چه بلایی هست کآید بر سرت امشب 🔸اصرار من را گوش کن، من دخترت هستم 🔸دلواپس این حال گریه‌آورت هستم 🔸گفتم نرو، رفتی سرت را غرق خون کردی 🔸این قامت استاده‌ات را واژگون کردی 🔸از خون فرقت پیکرت را لاله‌گون کردی 🔸نقش زمینت معنیِ هُم راکعون، کردی 🔸رفتی و حالا دخترت ماند و پریشانی 🔸من مانده‌ام با سینه‌ای از غصه طوفانی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین مهمان دخترش ام کلثوم بودسفره غذا پهن کرد یک ظرف شیر گذاشت یک ظرف نمک تا چشم مولا علی به سفر افتاد صدا زد دخترم تا به حال کی دیدی پدرت سر سفره ای بنشیند که دو خورشت داشته باشد بی بی آمد که ظرف نمک را برداره فرمود دخترم ظرف شیر را بردار امام علی با نان نمک افطار نمود امشب علی گاهی قرآن می خواند گاهی مناجات می کرد گاهی در حیاط خانه می آمد و به ستارگان نگاه می کرد وی گفت آنا لله وانا الیه راجعون یک وقت ام کلثوم صدا زد بابا چرا امشب که خانه من آمدی این قدر ناراحتی می کنی نزدیک اذان صبح شد علی آمد وضو بگیرد دختر عبا وعصا برایش آورد ای خدا عبایش را پوشید وعصایش را دست گرفت خواست از خانه بیرون بیرون برود دید یک دسته مرغابی ها مقابل آقا آمدند و دامنش را گرفتند ام کلثوم بیشتر ناراحت شد وگفت بابا خانه من می آمدی این مرغها ازاین کارها نمی کردند مگر امشب چه خبره امیرالمومنین به طرف مسجد روان شدند بالای مأذنه واذان گفتند که تمام مردم کوفه صدای دلنشینش را شنیدند ای خدا چه بگم که چه شد یک وقت دیدند زینب می دود آمد در اتاق وصدا زد حسن جان حسین جان پا شو خواهر مگر چه خبره صدا زد برادران پاشید ببینید این منادی چه میگه ای خدا منادی چه میگفت صدا زد ای برادران می گوید ای مردم علی را کشتند تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند. دوان دوان اومدند به طرف مسجد. تا رسیدند نگاه کردند دیدند. ای وای. محراب مسجد لاله گونه. فرق بابا رو شکافته اند. تمام صورت خونیه.. روی خاکهای محراب هی صدا میزنه... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد. 🔸حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند. با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه... عرضه بداریم یا امیرالمومنین... طاقت نداشتی دخترت زینب کبری... شما رو با صورت خونی ببینه. اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام. وقتی سر بریده حسنیت رو. برا دختر سه ساله اش آوردند. ای وای.. ای وای. بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد. صدا زد: وای بابای خوبم. (مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ) بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا. کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا. (مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي) کی منو تو بچگی یتیم کرد. 🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی 🔸یتیمی خاری دوران یتیمی بابا نبودی ببینی. از کربلا تا شام. چقدر تازیانه به من زدند...بابا. دیگه طاقت ندارم...بابا ببین تمام بدنم کبود شده.. موهای سرم سفید شده. بابا دیگه منم با خودت ببر. یاعلی.. سه ساله حسینت. انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد سر بابا یک طرف افتاد. التماس دعا 1⃣ایتا https://eitaa.com/yaskabodgilan 2⃣سروش http://splus.ir/yas_kabod_gilan
پیشانى عدل و عدالت را شکستند آن دسته اى که با على پیمان ببستند شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه، شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه... یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم... وقتی که با نان و نمک افطار میکرد انگار که، با فاطمه دیدار میکرد امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه... انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد... سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد... نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا رسید به رکعت اول... سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... به کانال آموزش  مداحی واشعار مناسبتی بپیوندید👇 1⃣ایتا https://eitaa.com/yaskabodgilan 2⃣سروش http://splus.ir/yas_kabod_gilan 3️⃣ واتساپ https://chat.whatsapp.com/LEvoIebQuWzHjZVRrUHLP