eitaa logo
من دلم آسمون میخواد ...
1.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
227 فایل
ما ملت امام حسینیم ...❤ #کپی مطالب از شیر مادرتون حلال تر 😊#حَلالاًطَیّباً ارتباط با ادمین @Daronadar - پناه بر آغوش ابی‌عبدالله از شَر گناه...💔 -
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👇 . . 🔻 _حداکثری . . بودم کارم شده بود چیک و چیک! سلفی و یهویی.. عکس های مختلف با چادر و روسری لبنانی! من و دوستم یهویی توی کافی شاپ من و زهرا یهویی گلزار شهدا من و خواهرم یهویی سرخه حصار عکس لبخند با عشوه های ریز دخترکانه.. دقت میکردم که حتما چال لپم نمایان شود در تمامی عکسها.. کامنتهایم یک در میان احسنت و فتبارک الله احسن الخواهر! دایرکت هایم پرشده بود از تعریف و تجمید ها از نظر خودم کارم اشتباه نبود چرا که داشتم حجاب؛حجاب برتر! . . کم کم در عکسهایم رنگ و لعاب ها بالا گرفت تعداد مزاحم ها هم خدا بدهد برکت! کلافه از این صف طویل مزاحمت... یکبار از خودم جویا شدم چیست علت؟! چشمم خورد به کتابی.. رویش نشسته بود خروارها خاک غفلت.. هاا کردم.. و خاکها پرید از هر طرف.. "" بود عنوان زیر خاکی من... خودمان.. همان گل پسر خوشتیپ.. چارشانه و هیکل روی فرم و اخلاق ورزشی.. شکست نفس خود را.. شیک پوشی را بوسید و گذاشت کنج خانه.. ساک ورزشی اش هم تبدیل شد به کیسه پلاستیکی! . . رفتم سراغ ایسنتا و پستها نگاهی انداختم به کامنتها 80 درصدش جنس مذکر بود!!! با احسنت ها و درودهای فراوان! لابه لای کامنتها چشمم خورد به حرفهای نسبتا بودار برادرها! دایرکت هایم که بماند! عجب لبخند ملیحی.. عجب حجب و حیایی... انگار پنهان شده بود پشت این حرفهای نسبتا ساده عجب هلویی.. عجب قند و نباتی ای جان! از خودم بدم امد شرمسار شدم از اینهمه عشوه و دلبری.. شهید هادی کجا و من کجا! باید نفس را قربانی میکردم.. پا گذاشتم روی نفس و خواستم کمی بشوم شبیه ابرهیم و ابرهیم ها... . . . . . حکایت من: ما در تلگرام https://t.me/joinchat/GgY_dEfAoJ1WGMSdeLm8WQ کانال ما در ایتا https://eitaa.com/yasmotahar 🌷
به نام خدا . ازش پرسيدم شما رو تو چى ميبينين؟ . همينطور كه هاى فرش رو ميشمرد گفت تو همه چى از چيزاى كوچيك گرفته تا بزرگ . پيش خودم گفتم بيا فقط بلده شعار بده. تو همه چي...😒😏 . اما بعد از اينكه كرديم✋ . وقتى دو روز بعد عقدمون با براى خريد رفتيم بيرون و كرايه يه نفرو حساب كرد به ياد دوران مجردى😐😒 . وقتى داشتيم ميرفتيم سر مزار و برگشتم ديدم عقب ايستاده چون دوتا سر مزار بودن😑 . وقتى بودم و رسيد خونمون ديدم از بس هول شده عمامشوجا گذاشته😝✋ . وقتى موزى هايي كه هميشه بهم ميداد يا شاخه گلى كه تو آستينش بود رو ميديدم . زمانى كه يه دختر خانوم توخيابون بهمون سلام كرد و تبريك گفت ازدواجمونو بعدا متوجه شديم دختر عمه ى آقا بودن...😐👌 . وقتى تولدم بود و كادو برام چادر مشكى گرفت...😩😩♀️ . وقتى سر به بحث كوچيك فرداش رو شد -7- 😂😂😂 . وقتى روسرى سرميكردم😌 و اون خوشش نميومد و الكى تعريف ميكرد☺️ . وقتى تو شهر بازى چندتا دختر منو مسخره كردن و تاحالا اونقدر 😡تو نديده بودم😰 . وقتى تو در نوشابه منو يادش ميرفت باز كنه☹️ . وقتى يواشكى كفشامو واكس ميزد🙈 . وقتى از غذايى كه پخته بودم و خودمم نميتونستم بخورم تعريف ميكرد🙊 . وقتى يه كار الكى بهم ميسپرد و خودش ميرفت سراغ ظرفا.😐 . وقتى تو روضه چشماش قرمز ميشد😭 . اونموقع بود كه فهميدم بودنش فرق ميكنه👌 . اون و به سبك خودش عاشق بود ✋بر خلاف من كه از كتاب ياد گرفته بودم و به سبك ديگران😑 . ((ساده و عاشقى كنيم نه پر هزينه و با ادعا👌)) . . 😐👌 🙏 💕🍃 . . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
به نام خدا . ازش پرسيدم شما رو تو چى ميبينين؟ . همينطور كه هاى فرش رو ميشمرد گفت تو همه چى از چيزاى كوچيك گرفته تا بزرگ . پيش خودم گفتم بيا فقط بلده شعار بده. تو همه چي...😒😏 . اما بعد از اينكه كرديم✋ . وقتى دو روز بعد عقدمون با براى خريد رفتيم بيرون و كرايه يه نفرو حساب كرد به ياد دوران مجردى😐😒 . وقتى داشتيم ميرفتيم سر مزار و برگشتم ديدم عقب ايستاده چون دوتا سر مزار بودن😑 . وقتى بودم و رسيد خونمون ديدم از بس هول شده عمامشوجا گذاشته😝✋ . وقتى موزى هايي كه هميشه بهم ميداد يا شاخه گلى كه تو آستينش بود رو ميديدم . زمانى كه يه دختر خانوم توخيابون بهمون سلام كرد و تبريك گفت ازدواجمونو بعدا متوجه شديم دختر عمه ى آقا بودن...😐👌 . وقتى تولدم بود و كادو برام چادر مشكى گرفت...😩😩♀️ . وقتى سر به بحث كوچيك فرداش رو شد -7- 😂😂😂 . وقتى روسرى سرميكردم😌 و اون خوشش نميومد و الكى تعريف ميكرد☺️ . وقتى تو شهر بازى چندتا دختر منو مسخره كردن و تاحالا اونقدر 😡تو نديده بودم😰 . وقتى تو در نوشابه منو يادش ميرفت باز كنه☹️ . وقتى يواشكى كفشامو واكس ميزد🙈 . وقتى از غذايى كه پخته بودم و خودمم نميتونستم بخورم تعريف ميكرد🙊 . وقتى يه كار الكى بهم ميسپرد و خودش ميرفت سراغ ظرفا.😐 . وقتى تو روضه چشماش قرمز ميشد😭 . اونموقع بود كه فهميدم بودنش فرق ميكنه👌 . اون و به سبك خودش عاشق بود ✋بر خلاف من كه از كتاب ياد گرفته بودم و به سبك ديگران😑 . ((ساده و عاشقى كنيم نه پر هزينه و با ادعا👌)) . . 😐👌 🙏 💕🍃 . . برای عضویت لمس کنید👇👇👇👇 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ماجرای کمک شهید جاویدالاثر به یک زیر حکمی(اعدامی) در زندان کرمان 💯 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄
من دلم آسمون میخواد ...
حکایات تکان دهنده از شهدا ویژگی های شهید ابراهیم هادی 🎙استاد عالی #لبیک_یا_خامنه_ای ارتباط ما در ای
بنام خدای شهدا(: ثواب امروز کانال هدیه ب روح شهید عزیز آقا فدای اسم قشنگتون بهترین مخلوقات خدا (:💚