eitaa logo
من دلم آسمون میخواد ...
1.1هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
229 فایل
ما ملت امام حسینیم ...❤ #کپی مطالب از شیر مادرتون حلال تر 😊#حَلالاًطَیّباً ارتباط با ادمین @Daronadar - پناه بر آغوش ابی‌عبدالله از شَر گناه...💔 -
مشاهده در ایتا
دانلود
. 👦یه پسر مذهبی باید . 👦یه پسر مذهبی باید به بگه 👦یه پسر مذهبی باید  بلد باشه 👦یه پسر مذهبی باید برای خانمش شعر عاشقانه بگه 👦یه پسر مذهبی باید بده ریشش رو خانومش مرتب کنه 👦یه پسر مذهبی باید وقت و بی وقت به زنش بگه "خانومی میدونی چقدر دوست دارم؟" 👦یه پسر مذهبی باید اسم زنش تو گوشیش باشه خانومم 👦یه پسر مذهبی باید وقتی خانومش داره غر میزنه بشینه و فقط نگاهش کنه... دفاع نکنه...چیزی نگه فقط نگاهش کنه... اخرشم با یه لبخند بگه حالا اماده شو ببرمت بیرون از دلت دربیارم... ******* . 😇یه دختر مذهبی باید . 😇یه دخترمذهبی بایدخودشو فقط برا شوهرش لوس کنه 😇یه دخترمذهبی باید  تو خیابون دست آقاشونو بگیره 😇یه دخترمذهبی بایدلباساشو با نظر شوهرش بگیره 😇یه دخترمذهبی باید  تو کاراش از شوهرش کمک بخواد 😇یه دخترمذهبی باید  صفحه ی گوشیش عکس شوهرش باشه 😇یه دخترمذهبی بایدوقتی باشوهرش پشت موتور میشینه از پشت آقاشونو نگه داره 😇یه دخترمذهبی باید وقتی شوهرش داره میخونه سریع چادرشو بذاره سرش وبه شوهرش اقتدا کنه ***** 💑یه زوج مذهبی باید . 💑 یه زوج مذهبی باید لباساشونو با هم ست کنن 💑 یه زوج مذهبی باید اسم بچه هاشونو از اسامی ائمه انتخاب کنن 💑 یه زوج مذهبی باید باهم برن 💑 یه زوج مذهبی باید یه بارم شده با هم پیاده برن 💑 یه زوج مذهبی باید پنج شنبه غروبا یه سری به بزنن . بقیه ش رو شما بگید . . . :) . . . حکایت من: 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
💕💕💕💕 . یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم💕 گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...!" رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم... هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که... "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...! صبح شد...پارچه رو وا کردم... پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…! یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت… . . به ثانیه نکشید، ریختن سرم و... نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…! "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." . "آقا بیخیاااال…شفا کدومه…؟! خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…" خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. . همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم!" "مجرّدی؟" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم... اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... . خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا . بعد ازدواج💕 با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما... یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤ (به روایت آقای موسوی زاده) . . . حکایت من: 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
. . ... . 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 ... . روزای اول ازدواج...💕 یه روز دستمو گرفت و گفت: "خانومی...❤ بیا پیشم بشین کارِت دارم..." گفتم... "بفرما آقای گلم...❤ من سراپا گوشم...💕" گفت… "ببین خانومی...❤ همین اول بهت گفته باشمااا... کار خونه رو تقسیم میکنیم...💕 هر وقت نیاز به کمک داشتی باید بهم بگی...❤" گفتم… "آخه شما از سر کار برمیگردی… خسته میشی…❤ گفت… "حرف نباشه... حرف آخر با منه... اونم هر چی تو بگی... من باید بگم چشم...!❤" واقعاً هم به قولش عمل کرد... از سر کار که برمیگشت… با وجود خستگی... شروع میکرد کمک کردن... مهمون که میومد... بهم میگفت... "شما بشین خانوم...💕 من از مهمونا پذیرایی ميکنم..." فامیلا که ميومدن خونه مون... به حال زندگیمون غبطه میخوردن و...💕 بهم میگفتن... "خوش به حالت طاهره خانوم... آقای مهدی،واقعاً یه مرد واقعیه..." منم تو دلم صدها بار خدا رو شکر میکردم... واسه زندگی اومده بودیم تهران... با وجود اینکه از سختیاش برام گفته بود... ولی با حضورش...💕 طعم تلخ غربت واسم شیرین بود... سر کار که میرفت... دلتنگ میشدم...❤ بر که میگشت،میفهمید... با وجود خستگی میگفت... "نبینم خانومی من...💕 دلش گرفته باشه هااا...❤ پاشو حاضر شو بریم بیرون...💕" میرفتیم و یه حال و هوایی عوض میکردیم...💕 اونقدر شوخی و بگو و بخند راه مینداخت... که همه اون ساعتایی که کنارم نبودو هم جبران میکرد...💕 و من بیشتر عاشقش میشدم...❤ و البته وابسته تر از قبل...💕 (همسر شهید،مهدی خراسانی) . ... دلتنگتم خدااا... الهی به علیٍ... ء . . حکایت من: 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
بر چهره دلربای مهدی(عج) 🌷 صلوات ... . . . . . . . . . . . . . . .
بر چهره دلربای مهدی(عج) 🌷 صلوات ... . . . . . . . . . . . . . . .
بر چهره دلربای مهدی(عج) 🌷 صلوات ... . . . . . . . . . . . . . . .