❣
❣ بـسمــ ربــ الـعـشـق❣
______________________
#زندگی_شهدایی
از همون روز اول میدونستم
به کسی دارم دل میبندم...❤
که به چیز باارزش تری دل بسته و...❤
اگه راهی پیدا کنه، واسه رسیدن بهش،
نباید یه هیچ وجه مانعش بشم!
•
وعده های خدا رو باور كرده بودم...
واسه همين وقتي اومد خواستگاريم💐
نپرسيدم چقدر پول دارے؟💵
مدل ماشينت چيہ؟🚗
•
به #ضمانت_خدا ايمان داشتم
و ميدونستممثل بعضی از بنده هاش
زير حرفش نميزنه❌
•
بله رو گفتم و زندگی تازه ای رو
كنار ايّوب شروع كردم😊💕
•
همه ميدونستن كہ
قصد دارم با يه #جانباز ازدواج كنم💕
•
يه روز با هم از خيابون رد میشدیم👫
دوستم ما رو با هم ديد...
با لحن خاصی تو گوشم گفت:😏
تو كه ميخواستی زن یه جانباز بشے...!
چے شد پس...؟!
•
ظاهرش هیچ نشونی از جانبازے نداشت
ولے كسی نميدونست نوک پا تا سرش
یه جای سالم واسش نمونده از ترکشا😔
•
"ایوب بلندی"
اگرچہ جسم سالمے نداشت اما...
روح بلندی داشت...
•
هر چی از عمر زندگیمون میگذشت...💕
بيشتر باورم ميشد كه در بله گفتن
بهایشون اشتباه نكردم...❤
•
#گویند_چرا_تو_دل_به_ایشان_دادی…
#و_الله_که_من_ندادم__ایشان_بردند…
•
کلاسم که تموم شد،
دیدمش دم در ایستاده...👨
واسم دست تکون داد...👋❤
اخمام رفت تو هم 😒
•
بازم اومدی از وضع درسیم بپرسے...؟
مگـه من بچّم...؟!😒 که هر روز میای
با استادم حرف میزنے؟
زد زیر خنده و گفت:😄•
#گر_تو_را_با_ما_تعلق_نیست_ما_را_شوق_هست
#ور_تو_را_بی_ما_صبوری_هست_ما_را_تاب_نیست
•
حالا بیا و خوبی کن.
آخه کدوم مرد این قدر به فکر عیالشه؟
که من به فکرتم...؟❤😊
•
استادم ما رو با هم دید...
به هم سلام کردن...
از خجـالت سرخ شده بودم☺️
•
وقتی تو جمع صحبت ميكرد،
مدام نگاش به من بود😌
انگار تو اون جمع فقط منم...❤
•
یکبار گفتم: ایّوب...
حرف كه ميزنے به بقیه هم
نگاه کن ناراحت ميشن آخہ
گفت:چشم خانوم...❤
اما باز فراموش ميكرد😂
•
✍خانم شہلا غیاثوند،
همسر شهید ایوب بلندی
•
#همسر_جانباز
#همسر_شهید
#شهید_ایوب_بلندی
#خانم_شهلا_غیاثوند
حکایت من:
پستهای متفاوت درباره ازدواج و زندگی به سبک ایرانی و اسلامی 🌷برای تمامی کاربران آزاد
❤❤
آدرس ما در تلگرام
https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA
آدرس ما در ایتا
❤❤
https://eitaa.com/yasmotahar
🌷