eitaa logo
من دلم آسمون میخواد ...
1.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.8هزار ویدیو
227 فایل
ما ملت امام حسینیم ...❤ #کپی مطالب از شیر مادرتون حلال تر 😊#حَلالاًطَیّباً ارتباط با ادمین @Daronadar - پناه بر آغوش ابی‌عبدالله از شَر گناه...💔 -
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 . ... . بهترين شب زندگیمون بود... شب عروسیمون....💕 تو اون شلوغی و... گیر و دار پذیرایی از مهمونا... صدام کرد: . ... . "پاشو بیا نماز جماعت...!" . شاخام داشت در میومد...! گفتم: "نههه...الان درست نیست... مردم چی میگن آخه...؟! تو این هیر و ویری... وقت نماز جماعته آقا سیّد...؟!" . گفت: "ما چیکار حرف مردم داریم...؟ . ... ... . بذا هر چی میخوان بگن..." گفتم: "میخندن بهمون خببب..." گفت: "مهم نیست...به این چیزا اهمیت نده..." . صدای اذون بلند شد... أَلْلّهُ أَكْبَر....أللّهُ أَكبَر..... از جاش بلند شد... دید که همه نشستن و کسی عین خیالش نیست... یهو گفت: "مهمونا و حضار محترم... . … . همه مونده بودن هاج و واج... این نگاه اون میکرد... اون نگاه این میکرد.... نمااااااز جماعتتتتت....؟!!!!! اونم تو مجلس عروسیییی...؟!!! بابا بیيييخیاااال سیّد.... . واسه همه عجيب بود و بی سابقه... کم کم دیگه همه آماده میشدن واسه نماز... . گفتن: "باشه ولی یه شرط داره..." "شرطش اینه که خود آقا دوماد بمونه جلو...!!!" . سید بود و لحظه ی عاشقی... و... آوای ذکر هر لبی... که پشت سرش طنین انداز بود... . "نماز مغرب به امام حاضر اقتدا میبندم.... قُرْبَةً إِلَی أللْه....أَللّهُ أَكْبَر..." . (همسر شهيد،سید مسعود طاهری) . : . خدا وکیلی ما با خودمون چند چندیم...؟! نماز اول وقتمون که ماشالا داره... این همه ادعا و دم زدن از شهدا و… خدایی تو طول هفته... چنتا از نماز صبحامون قضا میشه...؟ میتونیم واسه رضای خدا... واسه انجام کار خیر... حرف و نگاه دور و بریامونو نادیده بگیریم...؟ ... نثار این شهید بزرگوار صلواتی عنایت کنید... ء ساعت به وقت عاشقي ... ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅
رَبَّ أَلعِشْق . ... ... . ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ . : . . بعد اون همه دعا و انتظار... خودتو ببینی وسط بین الحرمین... اونم چییی...با "بعضیااااا" یه سلام بدی و پای برهنه... پا به پاش... شونه به شونه ش... راه بیفتی تو خیابون بهشت... بری سمت حرم ماه عشق علیه السلام... آسمون چشا که ابری شد و بارون گرفت... بگی آقااا...خییییلییی مردی... باورم نمیشد همچین روزی رو ببینم... دمممت گررم... یه زیارتنامه مشترک.... اذن زیارت ارباب و یاعلییی... سر بزیر راهی بشی سمت حرم حضرت عشق علیه السلام... هر قدم حالت منقلب تر بشه و چشات بارونی تر... زیر لب زمزمه کنی: . . حالت با این یه بیت اونقده قشنگ بشه که پاهات سست شن و توون حرکت نداشته باشن... همونجا وسط بین الحرمین زانو بزنی و بشی روضه خون... "اوشون" هم بشه مستمعت... بخونی و باهم اشک بریزید... یهو تو این حال خوشت یادت میفته که... چقققد حسرت این لحظه رو میخوردی... یادت میاد شب میلادش چطور با التماس و اشک و آه بهش گفتی: . … . اون وقته كه يكی باید بیاد جلو اشکاتو بگیره… تا مثه حرم امام رضا(ع) که قربونش برم… سیل بین الحرمینو نبره... اونجاست که سر به سجده میذاری و میگی: خدایااااا… نوکرتتتتتتتتم....شکررررررت... . ... ... . . ... @ 💛💚💜 هرچه داريم از خداست و هرچه توان داريم براي خدا بايد خرج کنيم ... . . . حکایت من: 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️
. يَا مُجِيبَ أَلْمُضْطَرّ . 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 . ... . قبل ازدواج...💕 هر خواستگاری که میومد... به دلم نمی‌نشست...! اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود... دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف.... میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله... شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده... این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن... با چهل لعن و چهل سلام...! کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود... ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم... ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان... . ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود... دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان... ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدی..." به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم... . از اولین سفر سوریه که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: "زهرا…❤...این یه تسبیح مخصوصه... به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...💕 این تسبیحو به هیچ‌کس نده..." تسبیحو بوسیدم و گفتم: "خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..." بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود... . (همسر شهید امین کریمی چنبلو) . . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــــامــــادرگــــروه نــــرم افــــزارتــــلــــگــــرامــــ: https://t.me/joinchat/BKPsLkfAoJ1CgZULhplgLA 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــا در ڪــانــــال نــــرم افــــزار ایــــتــــا: https://eitaa.com/yasmotahar 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ بــامــــادر ڪــانــــال پــــیــــام رســــان ســــروشــــ: https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️