eitaa logo
#یاس نبی۷
52 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام: 🍃🌺 مهســو باصدای آلارم گوشیم ازخواب خوش پریدم... شروع کردم فحش دادن به یاسر... _توووروحت پسر آخخخخ پام محکم گیر کرد ب تخت خواب و با کله شوت شدم روزمین... آخ ننه... توی سرویس اتاقم دست و صورتم وشستم و کمدلباسامو باز کردم.. یه مانتوی سرمه ای تا روی زانو پوشیدم که روی آستیناش و روی جیباش پاپیون سفید داشت و همین بانمکش کرده بود.هم ساده بود هم شیک. شلوار جین سرمه ایم رو هم پوشیدم یه شال سفید سرمه ای ازتوی کشو درآوردم و یه مدل خوشگل بستم چتریهامم ریختم بیرون.. آرایشم که نیاز ندارم فقط یکم برق لب زدم و چون چشمام پف داشت یه ریزه خط چشم. خخخ مهسو پرو آرایش نکردی مثلا؟ وجدان جان ببندش.اینجور اون بچه سید فکر میکنه ازش ترسیدم .والااااا کفشای عروسکیه سفیدم که پاپیون سرمه ای داشت رو پام کردم و یه کیف ستش هم برداشتم گوشیمم که عضوجدانشدنی از بدن بزرگوارم بود. خخخخ ازپله ها رفتم پایین دیدم مهیار داره میلمبونه _خفه‌نشی برادر بااین حرفم یهوپریدگلوش مامان:آروم گل پسرم چی شدی عزیزم؟ _اَییییی مامان من دخترم نه این چنار... صبحانه نخوردم چون نمیدونستم باید ناشتاباشم یا نه... با صدای زنگ تماس گوشیم رشته افکارم پاره شد و: _بله یاسر:سلام.پایین‌منتظرم.دودقیقه‌دیگه میبینمتون‌ یاعلی اصلا نذاشت حرف بزنممما چه امر و نهی هم میکنه،اصلا حالا که اینجوره دیر میرم.. والا،به من میگن مهسو خانم.بعععله بعد از یک ربع رفتم از خونه بیرون ولی با بازکردن در از دیدن تصویر روبروم حسابی جا خوردم... ادامه دارد... 🍃🌺 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾•