💖 یاس نبـی 💖
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨ ✨⭐️🌱 ✨ #نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) #قسمت_سوم ❇️نسب حضرت م
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨
✨⭐️🌱
✨
#نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
#قسمت_۴
❇️چگونگی ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف): روز چهاردهم ماه شعبان ۲۵۵ یا ۲۵۶ ه.ق است که حکیمه خاتون به منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) می آید هنگامی که میخواهد به خانه اش برگردد حضرت میفرماید: عمه کجا میروی؟ امشب مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا می آید.
✅حکیمه میگوید من به پیش نرجس خاتون رفتم و به دقت به او نگاه کردم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن فرزند در او مشاهده نکردم. نزد امام رفتم و ماجرا را به اطلاع امام رساندم . امام لبخندی زدند و فرمودند: نرجس مانند مادر موسی است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمیشد زیرا فرعون در صدد بود هر جنین را در شکم مادرش از بین ببرد لذا خداوند موسی را حفظ فرمود. نرجس همچون مادر موسی تا آخرین لحظات ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشانی از بارداری در خود نداشت زیرا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز دشمنان فراوانی داشت که از آن جمله دستگاه خلافت در کمین بود و خداوند نیز اورا چنین حفظ فرمود.
🌱برگرفته از کتاب منجی اخر الزمان
فاطمه اوجاقلو
╭┉┉•◦ೋ•◦❥•⚘◦ೋ•┉╯
💖 یاس نبـی 💖
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨ ✨⭐️🌱 ✨ #نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) #قسمت_۴ ❇️چگونگی ولادت
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨
✨⭐️🌱
✨
#نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
#قسمت_۵
✅حکیمه میگوید شب از نیمه گذشته بود،هنوز نشانه ای از فرزند داشتن در نرجس دیده نمیشد. من زود تر از شب های قبل به نماز شب مشغول شدم . نرجس خاتون نیز از خواب پرید و از اتاق بیرون رفت و وضو گرفت و مشغول نماز شب شد... هنگام طلوع فجر صادق(زمانی که سفیدی صبح در مشرق پراکنده میشود و این زمان اول وقت فضیلت نماز صبح است) درد زایمان نرجس شروع شد.
❇️ شروع به خواندن قرآن کردم.سوره حم،سجده، و یس را خواندم. حضرت از اتاق دیگر صدا زد سوره قدر را بخوان.
حکیمه خاتون میفرماید:در این هنگام سستی عارض من شد و بی حس شدم. در روایت دیگر میفرماید:بین من و نرجس پرده ای واقع شد که پشت پرده را ندیدم. وحشت زده و نگران، فریاد کنان به طرف اتاق امام حسن عسکری(علیه السلام ) دویدم در این لحظه امام فرمود : عمه برگرد که اورا در جای خود خواهی دید . با تعجب برگشتم . وقتی وارد اتاق شدم دیدم نوری از نرجس میدرخشد که چشم ها را خیره میکند، سپس دیدم نوزاد ، طیب و طاهر و ناف بریده است. بدن شریفش چون نقره و بلور و بر بازویش نوشته بود : حق آمد و باطل رفت به درستی باطل رفتنی است .
ادامه دارد....
🌱برگرفته از کتاب منجی اخر الزمان فاطمه اوجاقلو
╭┉┉•◦ೋ•◦❥•⚘◦ೋ•┉╯
💖 یاس نبـی 💖
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨ ✨⭐️🌱 ✨ #نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) #قسمت_۵ ✅حکیمه میگوید
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨
✨⭐️🌱
✨
#نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
#قسمت_۶
✅دیدم مولود عزیز سر به سجده گذاشته و چنین میخواند : اَشهَدُ اَنَ لا اِلهَ اِلاّ الله و اَشهَدُ اَن جَدّی مُحمّد رَسُولُ الله و اَشهَدُ اَن اَبی اَمیر اَلمومِنینَ وَصِیُّ رَسولِ الله و الحَسن و الحُسین... سپس نام یکایک ائمه را شمرد تا به نام مبارک خود رسید.
آن وقت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فیِ الارَضِ وَ نَجَعَلَهُم ائمَّهََ و َ نَجَعلَهُمُ الوارِثینَ(سوره قصص آیه ۵) سپس عرض کرد خدایا آنچه به من وعده فرمودی عمل فرما و زمین را به وسیله من پر از عدل و داد بفرما.
همچنان غرق تماشای مناجات دلنشین و کلمات معجزه آسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای حضرت عسکری (ع) بلند شد که عمه جان فرزندم را بیاور وقتی اورا بردم بر پدرش سلام کرد.
ادامه دارد.....
🌱برگرفته از کتاب منجی در آخر الزمان
از فاطمه اوجاقلو
╭┉┉•◦ೋ•◦❥•⚘◦ೋ•┉╯
💖 یاس نبـی 💖
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨ ✨⭐️🌱 ✨ #نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) #قسمت_۶ ✅دیدم مولود ع
✨✨✨🌼❣﷽❣🌼✨✨✨
✨⭐️🌱
✨
#نکاتی_درمورد زندگی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
#قسمت_۷
✅ در روایت دیگر چنان است.چون حضرت صاحب الامر(علیه السّلام)متولد شد،نوری از او ساطع گردید که به افاق اسمان پهن شد.مرغان سفید دیدم که از اسمان ب زیر می امدند.بالهای خودرابرسر روی و بدن ان حضرت می مالیدند و پرواز میکردند پس حضرت امام حسن"علیه السّلا" مرا اواز داد که :ای عمه مرا برگیر و به نزد من بیاور..چون ان فرزند سعادتمند را به نزد ان حضرت بردم،همین که نظرش بر پدرش افتاد.سلام کرد.سپس حضرت او را گرفت و زبان مبارک بر دو دیده اس مالید.
سپس حضرت صاحب الامر(ع)صلوات بر حضرت رسالت حضرت امیر المؤمنين عليه السّلام امامان فرستاد تا پدر بزرگوار خود؛پس دراین حال مرغان بسیار نزدیک سرمبارک ان جناب جمع شدند پس به یکی از ان مرغان صدا زد:این طفل بردار و نیکو محافظت نما
ادامه دارد ....
╭┉┉•◦ೋ•◦❥•⚘◦ೋ•┉╯