هدایت شده از اشعار - سینه زنی
نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گريهم گرفته
مثه بچهمردهها دلم گرفته
کدوم گناهم
منو از تو و تو رو ازم گرفته
گريهم گرفته
دلم گرفته
دل من از عالم و آدم گرفته
بده پناهم
نوکرت بهونهی حرم گرفته
دلم گرفته
-----
دلم سیاهه . چشام به راهه
دلیل دوری من از آقام گناهه
این قصه های . گدا و شاهه
میخوام بیام پیشت ولی هر چی صلاحه
«الهی العفو».....
دورت بگردم
دور اون ضريحی که هواشو کردم
خودت ميدونی
که فقط خود تويی دوای دردم
دورت بگردم
آرزو دارم
اگه شد جنازهمو حرم بيارن
آروم ميگيرم
سرمو پايين پات اگه بزارن
آرزو دارم...
منو صدا کن
مثل قدیم تو روضه ها منو نگا کن
حالم خرابه
این روزا آقا برا من خیلی دعا کن
-----
امیر و یارم . سر قرارم
گناهامو به خاطرت کنار میذارم
هیچ کی و غیر. شما ندارم
اگه ولم کنی حسین تمومه کارم
«بحق زهرا الهی العفو»
دل بیقراره
ولی همیشه یه نفر هوامو داره
هر چی که باشم
مگه میشه امام رضا تنهام بذاره
صاحبمونه
یه عمره رو قلبم دارم ازش نشونه
خودش غریبه
نمیذاره که نوکرش غریب بمونه
گلو بریده
مثل تو کشته ای غریب کسی ندیده
بمیره مادر
کی اومده موی سر تو رو کشیده
چه نامرتب
سرت به روی نی تنت به زیر مرکب
سرت جدا شد
جلو چشای خواهرت بمیره زینب
حسین.....
هدایت شده از کانال متن روضه
🕊🌾 سینه زنی زیبا ویژۀ ایام محرم و شب جمعه به نفسِ کربلایی نریمان پناهی🌾
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
غریب کشتنت
دوره ات کردن اسیر کشتنت
زخمیت کردن چه دیر کشتنت
اصلاً روز غدیر کشتنت
غریب کشتنت
بی یار و بی حبیب کشتنت
ده اسبِ نانجیب کشتنت
آقا خیلی عجیب کشتنت
غریب کشتنت....
__________
تو رو کشتن برا یه مشتی گندم
تو رو کشتن جلو چشایِ مردم
تو رو کشتن برای بار چندم
وای حسین...
باصبر کشتنت
با تیر و سم و زهر کشتنت
با سختی و به زجر کشتنت
لب تشنه پیش بحر کشتنت
زدن کشتنت
پیش چشمای من کشتنت
چند لشکر یک بدن کشتنت
با شمربد دهن کشتنت
غریب کشتنت....
__________
بی آب کشتنت
اینها واسه ثواب کشتنت
یک عده با نقاب کشتنت
پیش چشم رباب کشتنت
با لج کشتنت
کج کردن راه حج کشتنت
با یک نیزه ی کج کشتنت
با خنجر رج به رج کشتنت
غریب کشتنت...
__________
وای حسین...
تورو کشتن برا یه لقمه نونی
تو رو کشتن که اینطور غرق خونی
تو رو کشتن سرت هم بین گونی
↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#کربلایی_نریمان_پناهی
#سینه_زنی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#اربعین
#ویژه_ایام_محرم
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
✅ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam.ir
✘تلگرام JOin↶
https://t.me/babolharam_mihanblog_com
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
اى كه عباس را ديدى حمله ميكرد بر توده هاى فرومايه
و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود
واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشيرت در دستت بود
كسى نمى توانست به تو نزديك شود
و نیز از اوست:
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ
تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان
كه مرا به ياد شيران بيشه ام مياندازى
كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم
اما امروز براى من پسرانى نيست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
چهار پسر مانند كركسان بلندي ها
كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ
نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند
يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند
اين كه دست عباسم بريده شده بود
5. نادت أيا فضةُ أسندينيفقد وربي أسقَطُوا جَنِينِي
6. فَأسقَطَت بنتُ الهدى وا حزنَاجَنِينَها ذاكَ المسمَى مُحْسِنا
7. أتُضْرَمُ النارُ بِبَاب دَارِهاوآيةُ النُورِ على منارِها
8. وبابُها بابُ نبيِ الرحمةْوبابُ أبوابِ نجاةِ الأمة
9. بل بابُها بابُ العليِ الأعلىفثَمَ وجهُ اللهِ قد تجَلَى
10. فاكْتَسَبُوا بالنارِ غَيرَ العارِومن ورائِهِ عذابُ النارِ
11. ما أجْهَلَ القومَ فإن النارَ لاتُطْفِأُ نورَ اللهِ جَلَ وعلى
12. فاحْمرَتِ العينُ وعينُ المعرفةْتُذْرَفُ بالدمعِ عَلى تلك الصِفَةْ
13. ولا يُزيلُ حُمْرَةَ العَينِ سِوىبِيضُ السُيوفِ يومَ يُنْشَرُ اللِوا
14. وللسياطِ رَنَةٌ صَدَاهَافِي مَسْمَعِ الدَهْرِ فَمَا أَشْجَاهَا
15. والأَثَرُ البَاقِي كَمِثْلِ الدُمْلُجِفي عَضُدِ الزَهْرَاءِ أَقْوَى الحُجَجِ
16. ومن سَوَادِ مَتنِهَا اسْودَ الفضايا ساعدَ اللهُ الإمامَ المرتضى
17. ووَكزُ نَعلِ السَيفِ فِي جَنْبَيْهَاأتَى بِكُلِ مَا أَتَى عَليها
18. ولَسْتُ أَدْرِي خَبَرَ المِسْمَارِسَلْ صَدْرَهَا خِزَانَةَ الأسْرارَ
19. وفِي جَبِينِ المَجْدِ ما يُدْمِي الحَشَاوهَلْ لَهُمَ إخْفاءُ أمرٍ قد فشا
20. والبابُ والجِدَارُ والدِمَاءُشُهُودُ صِدْقٍ مَا بِهَا خَفَاءُ
21. لَقَدْ جَنَىْ الجَانِي عَلَى جَنِينِهافَانْدَكَتِ الجِبَالُ مِنْ حَنِينِها
22. أَهَكَذَا يُصْنَعُ بِابْنَةِ النَبِيحِرْصًا على المُلكِ فَيَا لِلْعَجَبِ
23. أَتُمْنَعُ المَكْرُوبَةُ المَقْرُوحَهعَنِ البُكَاءْ خَوْفًا مِنَ الفَضِيحَةْ
24. واللهِ يَنْبَغِي لَهَا تَبْكِي دَمَامَا دَامَتِ الأَرْضُ ودَارَتِ السَمَاءْ
25. لِفَقْدِ عِزِهَا أبِيهَا السَامِيولِاهْتِضَامِهَا وذِلِ الحَامِي
26. لَكِنَ كَسْرَ الضِلْعِ لَيْسَ يَنْجَبِرْإلا بِصِمْصَامِ عَزِيزٍ مُقْتَدِرْ
27. إِذْ رَضُ تِلْكَ الأَضْلُعِ الزَكِيَةْرَزِيَةٌ مَا مِثْلُهَا رَزِيَةْ
هدایت شده از موکب مجازی مداحان _ قم
"زهرا" دوباره زائرِ گودالِ "کربلاست"
اصلا حسابِ اشک،"شبِ جمعه ها" جداست
هرهفته از فراقِ حرم،غصه میخورم
من همنشینِ گریه شدم پس حرم کجاست؟
#شب_جمعه
✅موکب مجازی مداحان قم
🔶 @Maddahan_Qom
هدایت شده از شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
شب جمعه است اومدم امشبه رو ردم نکن
روی خوش نشون بده بین خوبا بدم نکن
شب جمعه است اومدم حاجتمو روا کنی
واسه ی بی کسی و خستگیم دعا کنی
روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند
من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند
مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم...
...روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند
سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش...
... سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند
نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر می کند
سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می کند
مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی
بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم این همه منصب نداشتیم
نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم
آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است
از فيض قال باقر و از قال صادق است
با گوشه نگاه تو زائر درست شد
با روضه خوانی تو شعائر درست شد
از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطره ای ز علم تو جابر درست شد
هرکس بدون توست به محشر معطل است
توحید ما طفیلی درس مفضل است
درهاي شهر علم به دست تو باز شد
اسلام پاي مكتب تو سرفراز شد
از شرق و غرب با تو جهان بي نياز شد
اصلي ترين وصيت تو بر نماز شد
در فكر شيعه بود هميشه دل شما
ماييم از اضافه آب و گل شما
شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود
از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟
دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود
پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی
بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی
خفاش هاي نیمه شب تار آمدند
تو در نماز، در پی پیکار آمدند
مانند دزد از سر دیوار آمدند
اینگونه در مدینه همه بار آمدند
بر روی خاک از نفس افتاده می کشند
اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند
در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت
آتش گرفته است دري در برابرت
اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله "ای وای مادر"ت
این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست
در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه
تنها ، غریب، خسته... علی بود و فاطمه
در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه
آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش
آمد به گوش ناله فضه خذینی اش
بگذارید از این خانه عبا بردارد
لااقل رحم نمایید عصا بردارد
بگذارید در این حلقه ی دود و آتش
طفل ترسیده از این معرکه را بردارد
پیر مرد است نبندید دو دستش ، نکشید
وای اگر دست نحیفی به دعا بردارد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها
شیشه خورده ترک زود صدا بردارد
آی نامردِ سواره نفسش بند آمد
فرصتی ده قدمی پشت شما بردارد
رمقش نیست ولی می رود و می خواهد
که قدم یاد غم کرب و بلا بردارد
آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود
وقت آن است به لب بانگ عزا بردارد
تشنگی بود و لبی چاک و تنی خون آلود
لشگری حلقه زده رسم حیا بردارد
خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست
هر کسی آمده یک سهم جدا بردارد
هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد
بیشتر تا که تنت زخم جفا بردارد
کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند
دست از گیسوی بر خاک رها بردارد
زجرکُش می کند این قاتل خنجر در مشت
کاش می شد که از این حنجره پا بردارد..
دارد ميان هيئت خود گريه ميكند
با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند
با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند
دارد براي غربت خود گريه ميكند
آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت
مشعل به دستها وسط خانه ريختند
يك عده بي هوا وسط خانه ريختند
اموالِ خانه را وسط خانه ريختند
جمع ِحسودها وسط خانه ريختند
بين نماز بود و مجالش نداده اند
حتي امان به اهل و عيالش نداده اند
بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است
ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است
تنها ميان درد سر و يادِ مادر است
افتاده است پشت در و يادِ مادر است
شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد
بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد
اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلين خويش را به خدا بر نداشته
شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته
اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند
در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند
اين غُصه را به نام مدينه سند زدند
بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند
در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند
از بس دويده خميده شده،بي رمق شده
اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده
گيرم خميده در بر انظار رفته است
پاي برهنه از سر بازار رفته است
گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است
شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است
در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است
غصه نشسته است بر این چهره چو هاله
تاب نفس نیست رمق رفته ز ناله
تاب دویدن ز پی اسب ندارد
پیر محاسن سپید و دخت سه ساله