گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین...
در وقت مرگ، چهرۀ ما دیدنیتر است
از اشکهایِ شوق ملاقات با حسین
هنگام غسل دادن ما، روضهخوان بگو:
عالم فدای بیکفن کربلا حسین
با گریه بر غریبی او خاکمان کنید
بر ریگهای داغ تنش شد رها حسین
وقتی به سمت قبر سرازیر میشویم
مشکلگشای ماست در آن تنگنا حسین
نوکر به اسم و رسم خودش بیعلاقه است
بر سنگ قبر ما بنویسید: «یا حسین»
در گیر و دار محشر و هول و هراس آن
فریاد استغاثۀ ما یکصدا: حسین...
از قتلگاه بدم میاد
چکمه سیاه بدم میاد
از اونی که آتیش زده به خیمه گاه بدم میاد
از هرچی جنگ بدم میاد
از چوب و سنگ بدم میاد
خدا میدونه چقداز کوچه ی تنگ بدم میاد
آخه کی از فحش و کتک خوشش میاد
از موی سوخته و لب ترک ترک خوشش میاد
حالا تو از موی سرم خوشت میاد
از اینکه دست دراز کنن به معجرم خوشت میاد
از ساربون بدم میاد
از رد خون بدم میاد
چندروزه حتی از تنور
از بوی نون بدم میاد
از بوی دود بدم میاد
من از حسود بدم میاد
از اونی که پیروهنتو دزدیده بود بدم میاد
فکر نکنم خوب بشه این کبودیا
چقد بدم میاد من از محله ی یهودیا
حالا تو از زیر چشام خوشم میاد
حالا که دندون ندارم از خنده هام خوشت میاد
حالا تو از موی سپید خوشت میاد
از اینکه زانو بزنم پیش یزید خوشت میاد
من از طناب بدم میاد
ازاضطراب بدم میاد
از خنده های حرمله جون رباب بدم میاد
از شهر شام بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
به قسمت سکینه از بزم حرام بدم میاد
به جون تو از خیزرون بدم میاد
از این که تو جمع عمه رو بدن نشون بدم میاد
حالا تو از اشکم عزیز خوشت میاد
این که اینا به دخترات بگن کنیز خوشت میاد
عمو کجاست یعنی عمو خوشش میاد
از اینکه میخورم زمین جلو عدو خوشش میاد
*بابابابا
بابا خواستم تا که دهی پروازم
دست بر گردن تو اندازم
دیدم اینکار به دست من نیست
چون سرت هست ولی گردن نیست
-آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بزارم
حرفا برا تو دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم
همش کتک میخوردم
آه دیگه از دست خودم کلافم
زحمت و باید کم کنم اضافم
دختر خوش قیافه بودم اما حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
از شهر شام بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
به عصمت سکینه از بزم حرام بدم میاد
تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زاده ی حسنم بیشتر زدند
این ضربه ها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب می شکنم بیشتر زدند
می خواستند از نظر عمق زخم ها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک می کشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
https://nadim.kowsarblog.ir/
قربان وفات یا أباعبدالله
جانم به فدات یا أباعبدالله
لعنت به جماعتی که منعت کردند
از آب فرات یا أباعبدالله
هدایت شده از شیخ غلامعلي بدرلو
"السّلامُ عَلیکَ یَا مَولای و ابنَ مَولای"
گیسو به خاک می کشی ای مصطفای من
پای تنت به لرزه فتاده ست پای من
قرآن من ورق ورق افتاده ای به خاک
ذبح عظیم من شده ای در مِنای من
در خون جاری از تنِ خود دست و پا مزن
ای وسعت ضریح تنت کربلای من
از بس صدا زدم ولدی حنجرم گرفت
شاید محل دهی تو به سوز صدای من
هرگز مجال نیست سخن با دهان پُر
خون لخته مانع است بخوانی برای من
آئینه بودی آینه بندان شدی علی
زهرا و حیدر و نبی، مجتبای من
از بس که نیزه خورده، تنت وا شده ز هم
ای پیکر سوا شده و جا به جای من
خونِ محاسنم همه بر گردنت پسر
از بس که بوسه ات زدم این شد حنای من
"حسین قربانچه"
#شعر
#روضه
#علی_اکبر
@Arshiv_Gholam
شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم
بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم
مهرش نتیجه ی دهه اول من است
ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم
ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم
ما پیش واز روز عزای خدیجه ایم
اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟
ماها که در پی نوه های خدیجه ایم
بی مهر او عبادت عالم قبول نیست
ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم
مهر خدیجه را به سر شانه می برم
شکر خدا که مادر زهراست، مادرم
در لحظه ی شکسته شدن پا شدن خوش است
در خشک سال، عاشق دریا شدن خوش است
دلداده ها معامله با یار می کنند
بهر رسول این همه تنها شدن خوش است
قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است
قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است
دنبال مال نیست اسیر نگارها
بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است
سختی بکش محله محله که عاقبت
مادر بزرگ طایفه ی ما شدن خوش است
بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورد
گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است
آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست
ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست
والا مقام ! ای مادر زهرا خدیجه
مادربزرگ زینب کبری خدیجه
خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه
کوری چشم شور بعضی ها خدیجه
انگشتر عشق پیمبر را نگینی
الحق و الانصاف اُمّ المؤمنینی
هم گوهر نابی و هم گوهرشناسی
ای تاجر خوش ذوق ! پبغمبرشناسی
تنها نه در مکّه ، در عالم سرشناسی
از بیعتت پیداست که حیدر شناسی
عطر علی دارد سراپای وجودت
بانو ! مِی کوثر گوارای وجودت
بوی نبوّت را که استشمام کردی
بهر رواج دین حق اقدام کردی
اسلام را با همتت اسلام کردی
کفّار را با ثروتت ناکام کردی
بوده اساس دین و آیین پیمبر
اخلاق او ، اموال تو ، شمشیر حیدر
عیسی غلام همسرت تا روز محشر
مریم کنیز دخترت تا روز محشر
عصمت نخی از معجرت تا روز محشر
باقی ست نسل کوثرت تا روز محشر
مِهرت برای آسمان ها و زمین بس
داماد تو حیدر شده ، فخرت همین بس
ای طاهره ! بانوی با تقوای مکّه
سنگ صبور و حامی آقای مکّه
بی اعتنا به طعنه ی زن های مکّه
ای کاش نیشابور بودی جای مکّه
شعب ابی طالب تو را از پا نینداخت
آزار اهل شرک از تو " شیرزن " ساخت
بانو سلامت میکنم از دور و نزدیک
پیش حبیب خود در این شب های تاریک
راحت برو راحت بیا " اُمّ الصعالیک "
مکّه ندارد کوچه های تنگ و باریک
مکّه مدینه نیست آتش پا بگیرد
میخی درون سینه ی تو جا بگیرد
رفتی ندیدی رکن حیدر را شکستند
الواط های بی حیا در را شکستند
نامردها ، پهلوی کوثر را شکستند
قلب پر از مِهر پیمبر را شکستند
رفتی ندیدی باغ تو بی یاسمن شد
ای با کفن ! آخر حسینت بی کفن شد
www.kheyme.net . تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات
هدایت شده از سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
#مرثیه_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
امشب دلم دریایی از غم هاست مادر
گرد یتیمی بر رُخم پیداست مادر
با آنکه در عرش خدا مأوای داری
در سینه پر سوز زهرا جای داری
بعد از تو با غم های عالم همنشینم
تنها خدا داند چه ها باید ببینم
یک روز باید من ز شوهر رو بگیرم
یک روز باید دست بر پهلو بگیرم
یک روز باید بین دیوار و در افتم
یک روز باید در میان بستر افتم
یک روز می آید که با صوت حزینی
از سوز دل گویم که یا فضه خُذینی
یک روز می آید که زینب سوگوار است
آن چار ساله جای مادر خانه دار است
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#وفات_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
آنان که التفات به دنیا نکرده اند
با نفس خویش ثانیه ای تا نکرده اند
خود بوده اند از اول و خود نیز مرده اند
در کفشهای هیچ کسی پا نکرده اند
با زور غمزه و رخ زیبا و با دروغ
خود را درون قلب کسی جا نکرده اند
در آینه اگر به رخ خویش زل زدند
غیر از خدای خویش تماشا نکرده اند
چون چشم وا نکرده و خود را ندیده اند
با چشم بسته هم به حقیقت رسیده اند
اما من و تو بسکه در اندیشه ی خودیم
با دست خویش در صدد ریشه ی خودیم
آه ای خدا مدد به شما مبتلا شوم
با راه های آدمیت آشنا شوم
گر با شکست خویش به محبوب می رسیم
کاری بکن که پیش همه برملا شوم
از لحظه های بی هدف زندگی من
من را بگیر تا که کمی با خدا شوم
ده شب گذشت و فاصله فرقی نکرده است
حتی مسیر قافله فرقی نکرده است
یک ماه پیش بی تو و امروز بی خدا
پایان این معامله فرقی نکرده است
این شهر قبل زلزله _ این شانه ی نحیف
با شهر بعد زلزله فرقی نکرده است
ده شب گذشت تا که به تو نزدیک تر شوم
نه اینکه با حضور تو تاریک تر شوم
وقتش رسیده است مرا هم جدا کنند
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آنانکه تا همیشه نظر کرده ی تو اند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند
آنانکه در مسیر تو از خود گذشته اند
از مال خویش و هرچه که میشد گدشته اند
اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت
حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت
آن بانوی عزیز که عشق پیمبر است
آری خدیجه است که امشب به بستر است
یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش
آن سوره با سه آیه ی کوتاه، کوثر است
دنیا بدون فاطمه معنا نمی دهد
بی کوثر این مسیر به ولله ابتر است
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
رنج خدیجه حاصلش این ماه دختر است
هم پیرو پیمبر و هم شیعه ی علی ست
سلمان و حمزه ،یاسر و عمار،ابوذر است
ثابت شده به کل جهان موقع نیاز
مثل علی، خدیجه خودش چند لشگر است
سرمایه ی محبت زهراست دین او
دینش به این دلیل از اسلام بهتر است
با غصه های شعب ابیطالب آمده
این دور جام فکر کنم دور آخر است
بی وقت می رود به سر ماذنه بلال
توی گلوی ماذنه الله و اکبر است
تا دخترش بزرگ شود مثل مادری
عمری به جای فاطمه حامی حیدر است
بانو چه می کشید ز غم های دخترش
آنجا که حد فاصل دیوار تا در است
بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش
سنگ صبور دختر غمدیده مادر است
رنگ رخ خدیجه به بستر پریده است
امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است
🔸شاعر:
#مهدی_رحيمی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وفات_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
رفتی و مثل من آزار ندیدی مادر
غربت و بی کسی یار ندیدی مادر
مردم کافر این شهر به تو بد کردند
بدتر از مشرک و کفار ندیدی مادر
مثل من خانه و کاشانه ات آتش نزدند
مثل من سُرخی مسمار ندیدی مادر
بین یک مشت عدو دست به گردن بسته
شوهرت را تو گرفتار ندیدی مادر
طعنه و زخم زبان گرچه شنیدی اما
تو فشار در و دیوار ندیدی مادر
روز آخر که رخ فاطمه ات را دیدی
جای یک پنجه به رخسار ندیدی مادر
.......
زبانحال حضرت زینب با مادر
سینه و پهلو و دست تو شکستند ولی
تو دگر مجلس اغیار ندیدی مادر
روضه های من و تو مثل هم استند ولی
کوچه دیدی تو و بازار ندیدی مادر
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#وفات_ام_المؤمنین_حضرت_خدیجه
@shere_aeini
ما سائل لطف فراوان خدیجه
از کودکی خوردیم از نان خدیجه
در راه دین داده همه دار و ندارش
اسلام شد مدیون احسان خدیجه
خرج مسلمانی ما هستی او شد
پس هر چه ما داریم قربان خدیجه
در راه اهل بیت هر کس خرج کرده
فردای محشر هست مهمان خدیجه
جور دگر شد دستگیر ما پیمبر
هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه
شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش
شکر خدا هستیم گریان خدیجه
دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا
ابر بهاری گشت چشمان خدیجه
انگار دیده آتش و دیوار و در را
غم های زهرا برده سامان خدیجه
ای وای از روزی که با پهلوی زخمی
زهرا شود در عرش مهمان خدیجه
نیمه شبی در خانه خولی نامرد
صد پاره می گردد گریبان خدیجه
🔸شاعر:
#محمدحسین_رحیمیان
____________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini