eitaa logo
ماه پنهان
539 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
218 فایل
دلنوشته هایی با امام عصر... موزیک ونماهنگ های زیبا... در اینجا کرامات وداستان هایی از ائمه معصومین. وامام زمان را کنار هم مطالعه خواهیم کرد... ادمین تبادلات @Madar_asemani
مشاهده در ایتا
دانلود
کشاورزی در بهشت رسول خدا چون شمع روشنی بخش در جمع یارانش نشسته بود و با بیانی شیوا و دلنشین برای آنان از بهشت سخن می گفت❗️مردی از اهل بهشت برای کشاورزی و زراعت از خدا اجازه میخواهد خداوند می‌فرمایند : آیا آنچه میخواهیم نداری⁉️ و بهشتی می گوید چرا ولی دوست دارم زراعت کنم😊❗️ خداوند هم می‌گوید بذر بپاش❗️مرد بهشتی بذر می پاشد در کمتر از چشم بر هم زدنی دانه ها می رویند و بالا می آیند و در حالی که به اندازه کوه ها بزرگ شده اند وقت برداشته آنها فرا می‌رسد خداوند به آن مرد بهشتی می فرماید ای پسرآدم دست بردار که هیچ چیز تو را سیر نخواهد کرد❗️ عرب بیابان نشین ای که در کنار پیامبر نشسته بود با شنیدن این ماجرا گفت به خدا قسم آن مرد بهشتی یا از قبیله قریش (قبیله پیامبر ) بوده یا از انصار مدینه که اهل زراعت اند و الا ما بیابان نشین ها که اهل زراعت نیستیم خنده و شوخی مرد بیابان نشین باعث خنده پیامبر و یارانش شد 😂😂😁😁😅 °↲🌿سربازان مهد؎🌿↳° [⇘𝐉𝐎𝐢𝐍🌹⇙] ➪🌻@yavaran_e_mahdy🦋↲•
این بنده من است 😁 گروهی از مسلمانان عازم سفر شدند و برای آنکه دچار کمبود آذوقه نشوند ( نعیمان ) را به عنوان مسئول توزیع و غذا برگزیدند . در بین راه یکی از کاروانیان به نام ( سویبط ) گرسنه شد و نزد نعیمان رفت تا برای سیر شدن خود چیزی از او بگیرد . نعیمان گفت 🗣 بگذار همه بیایند بعد❗️از این برخورد ، سویبط کمی ناراحت شد و تصمیم گرفت هر طور شده آن را تلافی کند 😱 کاروانیان به راه خود ادامه دادند تا آنکه به کاروان دیگری رسیدند ✅ سویبط نزد اهل کاروان رفت و گفت 🗣 من یک بنده دارم که می خواهم بفروشمش آیا شما او را از من می خرید ⁉️ آنها با اشتیاق گفتند 🗣 آری 😊 سویبط گفت 🗣 ولی این بنده من خیلی شوخ طبع و خوش زبان است به شما خواهد گفت من آزادم نه بنده 😅✅ اگر دیدید چنین می گوید او را ببرید و به حرفش اعتنا نکنید 😁 آنها پذیرفتند و بنده سویبط را در مقابل ده ماده شتر جوان از او خریدند ✅ سویبط خریداران را نزد نعیمان آورد و او را به عنوان بنده معرفی خود کرد تحویل خریداران داد ✅ آنها بلافاصله طنابی به دور گردن نعیمان انداختند تا مبادا بنده ای که خریده بودند فرار کند. نعیمان هر چه می گفت 🗣 این مرد شما را مسخره می کند ، من آزاد ام 🤦‍♂ آنها قبول نمی کردند و می گفتند 🗣 ما همه چیز را درباره تو می‌دانیم 😊 و او را می کشیدند و با خود می بردند بدین ترتیب سویبط از نعیمان انتقام گرفت 😁😅🤣🤣🤣🤣🤣 و برخورد او را بر سر غذا حسابی تلافی کرد 😐😂 وقتی همسفران نعیمان از ماجرا باخبر شدند ، خود را به خریداران رساندند و پس از بیا حقیقت ماجرا او را از دست آنها رها ساختند 😂😂😂 حکایت شوخی سویبط و نعیمان را برای رسول خدا تعریف کردند آن حضرت مدتی خندید 😂😂😁😁😆😅 °↲🌿سربازان مهد؎🌿↳° [⇘𝐉𝐎𝐢𝐍🌹⇙] ➪🌻@yavaran_e_mahdy🦋↲•