eitaa logo
یاوران نماز
472 دنبال‌کننده
365 عکس
1.1هزار ویدیو
43 فایل
نکات ناب و تلنگری درباره نماز آیدی مدیر کانال @hraeisi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اومدم خودتو ببینم😍 🎙آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) 🌹یه وقتایی هم بخاطر خدا نماز بخونیم نه بخاطر گور و گیرایی که توی کارمون هست 🌹🌹🌹🌹🌹 📡 جهت اقامه نماز حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ------------------------------------- 🔹یاوران نماز شهرستان جیرفت برای دسترسی به آرشیو مطالب ما را در ایتا دنبال کنید 👇👇👇👇 🆔 @yavaran_namaz_jiroft
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ آیا می‌دانید در ظهر عاشورا چه کسی بود و چگونه شهید شد؟ ◾️ 📡 جهت اقامه نماز حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ------------------------------------- 🔹یاوران نماز شهرستان جیرفت برای دسترسی به آرشیو مطالب ما را در ایتا دنبال کنید 👇👇👇👇 🆔 @yavaran_namaz_jiroft
Video_۲۰۲۳۱۱۰۳۱۹۲۵۰۰۱۱۶_by_videoshow.mp3
3.45M
؛ تجربه تلخ یک ماموریت 😔 📌بر اساس داستانی واقعی 📝نویسنده: محمد قهرمانی 📡 جهت اقامه نماز حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ------------------------------------- 🔹یاوران نماز شهرستان جیرفت برای دسترسی به آرشیو مطالب ما را در ایتا دنبال کنید 👇👇👇👇 🆔 @yavaran_namaz_jiroft
💓 خاطره ای تکان دهنده 💓 🌳 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچه ها داشت و تنها معلمی بود كه سر وقت در مدرسه با بچه ها نماز می خواند، 🌳 به کلاس ما آمد و گفت: «بچه ها برای دوشنبه ی هفته ی آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكلیف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.» 🌳 من همان جا غصه دار شدم چون در خانه ما به این چیزها بها داده نمی شد و خبری از نماز نبود. روزهای بعد، بچه ها یکی یکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه می آوردند. مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» 🌳 من گریه کنان از دفتر بیرون آمدم. فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.» ولی من می دانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست. 🌳 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوش کلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچه ها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خدای خود هر چه بخواهید خدای مهربان به شما می دهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. 🌳 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجاده ام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهی به كرد و با حالتی خاص اصلاً به من توجهی نکرد. من كه تازه به سن تكلیف رسیده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گیرم كه این گونه نشد. 🌳 اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را دید، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشه ای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟! بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد. 🌳 صبح از حسینیه ای که نزدیک خانه ما بود به گوش می رسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریه ام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد. پدر و مادرم هر دو مرا صدا می کردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کرده اند، 🌳 با نگرانی پرسیدم: چه شده؟! كه یك دفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیده ایم.! خواب دیدیم ما را به طرف پرتگاه می برند، می گفتند شما در دنیا نماز نخوانده اید و هیچ عمل خیری ندارید و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانیت سؤال می كردند و ما هم گریه می کردیم، 🌳 جیغ می زدیم و هر چه تلاش می کردیم فایده ای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم. خیلی وحشت كرده بودیم. ناگهان صدایی به گوشمان رسید كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه دارید، دیشب در خانه ی این ها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.» 🌳 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزه های خود را بجا آوردند و در یك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آن ها را مورد عنایت قرار داد. 🌳 این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند. 🌳 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را می گذراند. 🌳 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچه ای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفته اند. یک هفته ای می شد که به رحمت خدا رفته بود. 🌳 خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من مانده ام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسی از آن مدیر نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدایی هستم و در جشن تكلیف دانش آموزان، یاد مدیر متعهد خود را گرامی می دارم و هر سال که می گذرد برکت را به واسطه ی در زندگی خود احساس می کنم. 🌳 خدا همه خادمین نماز را موفق بدارد و آنانی كه برای اقامه نماز تلاش كردند و به رحمت خدا رفته اند را بیامرزد و ما را هم جزو نمازگزاران واقعی قراردهد. خواهر کوچک شما ـ التماس دعا 📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۱۲۲. 📡 جهت اقامه نماز حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ------------------------------------- 🔹یاوران نماز شهرستان جیرفت برای دسترسی به آرشیو مطالب ما را در ایتا دنبال کنید 👇👇👇👇 🆔 @yavaran_namaz_jiroft
💠مرجع تقلید به تاجر اقتدا کرد 🔹روزی شیخ جعفر کاشف الغطاء برای نماز جماعت دیر آمد. مردم گمان کردند که دیگر ایشان نمی آید لذا هر کسی نماز خودش را خواند. 🔹وقتی ایشان آمد خیلی ناراحت شد و گفت: در جمع شما یک نفر عادل نبود که پشت سر او بایستید و نماز بخوانید؟ 🔹دید یک تاجری گوشه ای ایستاده و به تنهایی نماز می‌خواند. کاشف الغطاء رفت و پشت سر او کرد. او که ایستاد همه آمدند و به آن تاجر اقتدا کردند. 🔹نماز تاجر که تمام شد رو به کاشف الغطاء کرد و گفت: مرا کشتی! این چه کاری بود که با من کردی؟ 🔹شیخ فرمود: بلند شو نماز عصرت را هم بخوان تا ما به تو اقتدا کنیم. گفت: من در نماز اول مُردم، حالا می‌خواهید نماز دوم را به من اقتدا کنید؟! 🔹گفت: اگر می‌خواهی تو را رها کنم باید دویست اشرفی بدهی که بین فقرا تقسیم کنم. 🔹تاجر گفت: هزار اشرفی از من بگیر ولی نماز عصر را خودت بخوان! پول را از او گرفت و گفت: صبر کن پول را بین فقرا تقسیم کنم و بعد نماز عصر را می‌خوانیم. 📚 فوائد الرضويه، ج ۱، ص ۱۳۷. 📡 جهت اقامه نماز حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ------------------------------------- 🔹یاوران نماز برای دسترسی به آرشیو مطالب ما را در ایتا دنبال کنید 👇👇👇👇 🆔 @yavaran_namaz_jiroft